کابوی تحمل ناپذیر
پنج داستان و دو خطابه
El Gaucho Insufrible
روبرتو بولانیو
| روبرتو بولانیو نویسنده، شاعر و مقالهنویس شیلیایی از پیشگامان موج نوی داستاننویسی آمریکای لاتین، در سال ۱۹۵۳ در شیلی متولد شد. خانوادهی او از طبقهي فرو دست جامعه بودند و بولانیو برای کمک به خانواده و تأمین مخارج زندگی از کودکی شغلهای مختلفی را تجربه کرد. اما با این وجود او از نوجوانی به کتاب خوانی روی آورد و بت همیشگی او «خورخه لوئیس بورخس» بود. بولانیو سرانجام تحصیل را کنار گذاشت و به خبرنگاری مشغول شد و به گروههای سیاسی چپگرا پیوست. او در جوانی بیشتر شعر میسرود، اما در دههی چهارم زندگیاش ازدواج کرد و پس از آن برای درآمد بیشتر به نثر روی آورد. او در سالهای آخر زندگیاش با وجود شرایط نامناسب جسمانی و پیشرفت بیماری کبدی که به آن مبتلا بود، با دقت و به طور پیوسته کار میکرد. از مهمترین آثار او میتوان رمانهای کارآگاهان وحشی و ۲۶۶۶ را نام برد. یکی از دلایل جنجالی بودن شخصیت بولانیو مربوط به اظهار نظرهای او دربارهی نویسندگان پیش از خود و مخالفت با سبک محبوب رئالیسم جادویی در ادبیات امریکای لاتین است. او در سال ۲۰۰۳ در سن پنجاه سالگی درگذشت.
وحید علیزاده رزازی
وحید علیزاده رزازی متولد 1363 در تهران است و فارغالتحصیل کارگردانی سینما است. او در عرصهی سینما ساخت چندین فیلم کوتاه تجربی را در کارنامهی خود دارد؛ فیلمهایی همچون «دو سه چیزی که از او میدانم» (1385) و «قفل در یه ایرادی داره!» (1387). آخرین اثر تصویری علیزاده رزازی مستندی پرتره است که در سال 1390 تحت عنوان «این قیافهی مشکوک» (زندگی و شعر علی باباچاهی) به نمایش درآمده است. او از اواخر دههی هشتاد فعالیت ادبی خود را با نوشتن شعر و نقد و ترجمهی ادبی آغاز کرد و طی این سالها اشعار، ترجمهها و نقدهایش در نشریات چاپی و غیرچاپی داخل و خارج از کشور منتشر شده است. وی در حال حاضر بهصورت متمرکز مشغول ترجمهی ادبیات اسپانیاییزبان از زبان اصلی است.
کتابهای منتشرهی وحید علیزاده رزازی:
اسفندیام؛ لطفن مرا دود کنید! (گزیدهشعرهای سالهای 1388 تا 1391)، نشر ناکجا، پاریس، 2014.
زیر پلهای فراموشی، کریستینا لوگْن، ترجمهی رباب محب و وحید علیزاده رزازی، نشر گلآذین، تهران، 1392.
یک رمانک لمپن، روبرتو بولانیو، ترجمهی مریم اسماعیلپور و وحید علیزاده رزازی، نشر ماهی، تهران، 1396.
پسری که اسب آتیلا را ربود، ایبان رپیلا، ترجمهی مریم اسماعیلپور و وحید علیزاده رزازی، انتشارات نگاه، تهران، 1396.
| بولانیو میگوید: «بهراستی سالمتر است سفر نکردن، سالمتر است جنب نخوردن و هرگز از خانه پا بیرون نگذاشتن، بهتر است در زمستان خود را با لباسی گرم بپوشانید و تنها در تابستان شال گردنتان را بردارید، سالمتر است نه دهان بگشایید و نه پلک برهمزنید، سالمتر است نفس نکشیدن. اما حقیقت این است که نفس میکشید و رهسپار سفر میشوید.» و او خود در این سفر لای تکتک منافذ، در پی هر قدمی که برمیدارد، با و در ادبیات نفس میکشد. چه آنکه خود، ادبیات را محصول رگباری شگفت از خون، عرق، اسپرم و اشک میداند.
| وقتی بولانیو کتاب حاضر را به ناشرش تحویل میداد، در مخیلهاش هم نمیگنجید که روزهایش به شماره افتادهاند. و کمتر از پانزده روز بعد در انتظار پیوند کبد از دنیا رفت و کابوی تحملناپذیر را هرگز به چشم ندید. با این همه آنگاه که خطابهی «ادبیات + بیماری = بیماری» را به رفیق و پزشک معالجش ویکتور بارگاس تقدیم میکرد، گویا صدای جرس را از دوردستها میشنید که با صلای نویسندهی محبوبش، بورخس در همآمیخته بود که میگفت: «تنها آنچه گذشته است، از آن ماست.»
اخبار مرتبط با این کتاب:
بازگشت بولانیو به ایران
بازگشت بولانیو به ایران با 5 داستان كوتاه
ترجمه فارسی «كابوی تحملناپذیر»، آخرین اثر داستاننویس محبوب شیلیایی منتشر شد
روبرتو بولانیو از داستاننویسهای محبوب آمریكای لاتینی در ایران است. البته این محبوبیت به پای محبوبیت نویسندههای دیگری از آمریكای لاتین مثل گابریل گارسیا ماركز یا بورخس نمیرسد اما خب لابد میدانید ما با این ماجرا هم روبهروییم كه مدتی یكی از نویسندگان در بازار كتاب ایران گل میكنند و دیگری تا حدودی به حاشیه میرود. مثلا الان بعید است بین كتابخوانهای ایرانی ولع خواندن خورخه لوییس بورخس چشمگیر باشد یا حتی ماركز. بولانیو اما با اینكه از توجه فراوان چند سال پیش بازار كتاب ایران به او كم شده است، هنوز تا حدود زیادی مورد توجه است. بسیاری از ناشران، كتابهای داستانی او را ترجمه و منتشر كردهاند اما تازهترین كتابی كه از او به فارسی ترجمه و منتشر شده، كتابی است به نام «كابوی تحملناپذیر». كتاب، با ترجمه وحید علیزادهرزازی در نشر خوشسلیقه بیدگل منتشر شده است.
داستانهای این كتاب، كوتاهند، بنابراین ما با یك مجموعه داستانهای كوتاه دیگر از روبرتو بولانیو به فارسی مواجههایم؛ پنج داستان با نامهای جیم، كابوی تحملناپذیر، پلیس موشهای صحرایی، سفر آلبارو روسلو و دو قصه كاتولیك. ادبیات + بیماری = بیماری و افسانه كثولهو هم خطابههای كتاب هستند.
در پشت جلد كتاب نوشته شده است: «وقتی بولانیو كتاب حاضر را به ناشرش تحویل میداد، در مخیلهاش هم نمیگنجید كه روزهایش به شماره افتادهاند و كمتر از 15 روز بعد در انتظار پیوند كبد از دنیا رفت و كابوی تحملناپذیر را هرگز به چشم ندید. با این همه آنگاه كه خطابه ادبیات+ بیماری= بیماری را به رفیق و پزشك معالجش ویكتور بارگاس تقدیم میكرد، گویا صدای جرس را از دوردستها میشنید كه با صلای نویسنده محبوبش، بورخس درهم آمیخته بود كه میگفت: «تنها آنچه گذشته است از آن ماست».
از این رو، «كابوی تحملناپذیر» را شاید بتوان واپسین اثر بولانیو به حساب آورد یا دست كم آخرین اثری كه به دست خودش به ناشر سپرده شده. روبرتو بولانیو نویسنده، شاعر و مقالهنویس شیلیایی از پیشگامان موج نوی داستاننویسی آمریكای لاتین، در سال ۱۹۵۳ در شیلی متولد شد. خانواده او از طبقه فرودست جامعه بودند و بولانیو برای كمك به خانواده و تامین مخارج زندگی از كودكی شغلهای مختلفی را تجربه كرد. او سرانجام تحصیل را كنار گذاشت و به خبرنگاری مشغول شد و به گروههای سیاسی پیوست. او در جوانی بیشتر شعر میسرود، اما در دهه چهارم زندگیاش ازدواج كرد و پس از آن برای درآمد بیشتر به نثر روی آورد.
بولانیو در سالهای آخر زندگیاش با وجود شرایط نامناسب جسمانی و پیشرفت بیماری كبدی كه به آن مبتلا بود، با دقت و به طور پیوسته كار میكرد. از مهمترین آثار او میتوان رمانهای «كارآگاهان وحشی» و«۲۶۶۶» را نام برد. زمین اسكیت، ستاره دوردست، شبانه شیلی، رایش سوم و مصائب پلیس واقعی عناوین دیگر آثار این نویسنده به شمار میآیند. بولانیو در سال ۲۰۰۳ در 50 سالگی درگذشت.
منبع روزنامهی جامجم، شماره ۲۷۱۲۱
ادبیات و رهایی
«چهبسا درنهايت چيز چنداني از كف نخواهيم داد» كتابِ «كابوي تحملناپذير» اثر روبرتو بولانيو با اين نقلِ قول از فرانتس كافكا آغاز ميشود. اين كتاب مجموعهاي است از پنج داستان و دو خطابه كه بولانيو آن را چند روز پيش از مرگش تمام كرده و به ناشر ميسپارد. در همين كتاب جز پنج داستان خواندني، بولانيو يك مقاله يا بهتعبيرِ مترجم كتاب «خطابه» دارد با عنوانِ «ادبیات + بیماری = بیماری» كه آن را به پزشكِ معالجش «دكتر ويكتور بارگاس، متخصص كبد» تقديم كرده است. بولانيو اين مقاله را در سال 2003 نوشت، زماني كه بيمارياش به اوج رسيده بود و ديگر ميدانست سرطان كبد او را از پا در خواهد آورد. او در اين مقاله كه آن را وصيتنامه ادبيِ بولانيو نيز خواندهاند به نسبت ادبيات و بيماري پرداخته است. بولانيو در بخشي از مقاله با عنوان «بيماري و آزادي» مينويسد: «نوشتن در باب بيماري خاصه اگر كسي سخت بيمار باشد، ممكن است بدل به شكنجه شود. نوشتن در باب بيماري، وقتي شخص هم سخت بيمار است و هم خودبيمارپندار، نوعي رفتار مازوخيستي يا از سر استيصال است، اما در عين حال ميتواند كنشي رهاييبخش باشد.»
داستانهاي اين مجموعه نيز از اين قرارند: «جيم» درباره مردي كه از تفنگداران و تكاوران كهنهكار در ويتنام بوده است. مردي كه راوي درباره او ميگويد «غمگينترين امريكايي» بوده است كه در زندگياش ديده. «مردان سرخورده زيادي ديدهام، اما هيچ آدمي را نديدهام كه به اندازه جيم غمگين باشد.» جيم خسته از جنگ ميگفت «جنگ ديگر بس است. حالا من شاعري هستم در جستوجوي شگفتيها تا با كلماتي عادي و مرسوم بر زبان برانمشان.» داستانِ بعدي «كابوي تحملناپذير» است. مانوئل پرادا شخصيتِ اصلي اين داستان وكيلي است بري از خطا، با كارنامهاي بينقص. سرنوشت اما پرادا را به جايي ميكشاند كه سراسر متفاوت با گذشته خويش شود. «پليس موشهاي صحرايي» عنوان داستان ديگري است كه اينطور آغاز ميشود: «اسم من خوسه است، گرچه آنها كه از نزديك ميشناسدم پِپه صدايم ميزنند و عدهاي ديگر، عموما كساني كه شناخت دقيقی از من ندارند يا چندان با هم اياق نيستيم، پپه پاسبان خطابم ميكنند.» از داستانهاي خواندنی اين مجموعه «سفر آلبارو روسلو» است كه پيش از اين با عنوانِ «آلوارو روسلات» در كتابِ «شرم نوشتن» با ترجمه پويا رفويي آمده بود. داستان درباره نويسندهاي است كه بولانيو او را «مورد عجيبوغريب» ميخواند. «گرچه در آنتولوژي پُر رمز و راز ادبي، مورد عجيبوغريب آلبارو روسلو جايگاه مهمي ندارد، با اين همه سزاوار توجه ماست؛ يا دستكم سزاوار يك دقيقه توجه ما» و ازقضا داستان كه آغاز ميشود مخاطب با اتفاقي جالبتوجه مواجه ميشود. «همانطور كه بیترديد تمامي مشتاقان ادبيات آرژانتين در ميانههاي قرن بيستم به ياد دارند – آنان كه انگشتشمار اما حي و حاضرند- روسلو نثرنويسي خوشمشرب و مبدع پيرنگهاي بكر بود.» اما گذر زمان اين شخصيت را چنان دگرگون كرد كه سادگي روسلو از پيش چشمانش رخت بست. «شايد او پيچيده بود؛ به عبارت ديگر خيلي خيلي پيچيدهتر از آنچه فكرش را ميكرديم. منتها خوانش ديگري هم در اين ميان هست: چهبسا او فقط يكي از قربانيان سرنوشت بود.» دو بخش ديگر كتاب نيز «دو قصه كاتوليك» و «افسانه كثولهو» نام دارند.
منبع: روزنامه شرق، شماره ۳۴۴۶
سفر و مسافران محکوم به شکستاند
مروری کوتاه بر کتاب کابوی تحملناپذیر از روبرتو بولانیو
کابوی تحمل ناپذیر نام یکی از پنج داستانی است که بولانیو پانزده روز پیش از مرگش به ناشر تحویل داد. نویسنده و شاعر شیلیایی که از کودکی به جبر شغل پدر طعم آوارگی و سفر را چشیده بود، در پنج داستان کوتاه خود شخصیتهایی آفرید که همگی در حال سفر هستند و به محل زندگی خود هیچ وابستگیای ندارند. شخصیتهایی که با ناپدید شدن و رفتن از محلی به محل دیگر تنشهای داستان را معماری میکنند.
در داستان اول، جیم یکبار به قصد مسافرتی کوتاه مدت به پرو میرود و در آخر برای همیشه خودش را گم میکند. در کابوی تحملناپذیر آقای پردا که مردی مسن است از شهر به روستا میرود و در جدال درونی انتخاب بین دو شهر سردرگم میماند. در داستان سوم موشها دایماً برای ادامهی بقا در سفرند و یک موش پلیس در این جابهجاییها وارد فضایی ماجراجویانه میشود. در سفر آلبارو روسلو نویسندهای را میبینیم که خطرهای سفر را به جان میخرد تا رقیب کاریش را ملاقات کند و داستان آخر-دو قصهی کاتولیک- مقداری از فضای چهار داستان پیش از خودش فاصله دارد. این داستان روایتگر سیر و سفر روحی مردی است که از هفده سالگی دچار حالاتی عجیب و مالیخولیایی شده است.
همهی داستانها این کتاب شاهدی بر وجود دغدغهی سفر و آوارگی در ذهن نویسنده هستند. در خطابهی اول «ادبیات+ ادبیات = بیماری» بولانیو خود صحت این دغدغهی تکرارشونده در داستانها را تایید میکند: «وقتی پی پادزهر یا دوا و درمان برای خود هستیم، وقتی در پی آن امر نو میگردیم، امری که تنها میتوان در ناشناختهها پیدایش کرد، باید راهمان را از معبر همآغوشی، کتابها و سفرها ادامه دهیم، با آنکه میدانیم به مغاک رهسپارمان میکنند.»
وجه مشابه دیگر در داستانهای این کتاب وجود شخصیت شاعر و نویسنده است. شاعر و نویسنده در این داستانها یا نقش اصلی را دارند یا یکی از نقشهای فرعی مهم. این افراد هنرمندانی هستند که خود را وقف نوشتن میکنند اما راه به جایی نمیبرند. شخصیتهایی مشکوک به آرمانهای جمعی و فردیشان که همیشه در حد یک نویسنده یا شاعر گمنام میمانند.
آلبارو روسلو در داستان چهارم نویسندهای است که کتابهایش با اقبال خوبی روبهرو میشوند اما او هرگز خود را یک نویسندهی عالیقدر نمیداند. او حتی جز به خود، به ادبیات آرژانتین نیز شک میکند: «و این نه فقط تردید در خودش بلکه در امکانپذیری ادبیات آرژانتین است.»
در کتاب دو خطابه از روبرتو بولانیو آمده که شناخت کاملتری از این نویسندهی پیشگام در موج نوی داستاننویسی آمریکای جنوبی به خواننده میدهد. «ادبیات + بیماری = بیماری» خطابهی اول است. خطابهای که از پس از اطلاع از بیماری کشندهی او نوشته شده. در این خطابه بولانیو در خصوص وضعیت بیماری تعمق میکند و به رابطهی بیماری و ادبیات میپردازد. این خطابه که به پزشک و دوست نویسنده تقدیم شده، حول محور نظریات بولانیو دربارهی استعفا از زیست، شکست، بیهودگی خواندن و هماغوشی میگردد.
خطابهی دوم میتواند برای علاقهمندان و خوانندگان ادبیات آمریکای لاتین جالب توجه باشد. بولانیو در افسانۀ کثولهو نقدهای تندی بر نویسندگان اسپانیایی زبان میکند و حتی به گابریل گارسیا مارکز، رماننویس مشهور کلمبیایی و برندهی جایزهی نوبل نیز میتازد. بولانیو در اواخر خطابهاش با ناامیدی مینویسد: «پسانداز برای ما مفهومی ندارد جز موفقیت، پول و اعتبار. ما فقط دلبستهی موفقیت، پول و اعتباریم. ما نسل طبقهی متوسطیم.»
کابوی تحملناپذیر کتابی مملو از سرگشتیهای انسان مدرن است. انسانی که در همهچیز تردید میکند و در پی این تردیدها زندگی خود را به خطرمیاندازد. انسانی که از ارزشهای گذشته دور شده و خود را آوارهای ابدی میداند. این گسیختگی در داستان چالههایی ایجاد میکند که به بحران شخصیت داستانها دامن میزند. این شخصیتها که مسافرانی همیشگیاند در انتها هرگز پیروز میدان نیستند و به نقل از خود نویسنده «سفر و مسافران محکوم به شکستند».
نوشتهی درنا فریبرز
منبع: وبسایت آوانگارد