پنج اقلیم حضور (بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان)
درباره کتاب:
پنج شاعر کلاسیک ایران، دست مایه تالیف کتابی با عنوان «پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان» به قلم دکتر داریوش شایگان شده اند؛ کتابی که نگارنده در آن، اشعار شاعران را با چشم اندازی معنوی و فلسفی بررسی کرده است.
داریوش شایگان در تازه ترین اثر خود، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ را در پنج بخش مجزا بررسی کرده است. این متفکر ایرانی، در پیشگفتار کتاب «پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان»، چنین نوشته است: «پیش از هر چیز، باید صمیمانه اعتراف کنم که در زمینه ادبیات ایران، خود را خبره و متخصص نمی دانم. این کتاب که نخستین بار در سال 1983 به صورت مقاله ای به زبان فرانسه در مجله «اتود فیلوزوفیک» (Les Études philosophiques) به رشته تحریر درآمد، به هیچ وجه ادعای آن را ندارد که مطالب بکری در این زمینه طرح کرده باشد. شالوده این مقالات، براساس زاویه دید من، نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟»
چرا این پنج شاعر؟ شایگان در این اثر، به علت انتخاب این پنج شاعر کلاسیک ایرانی نیز اشاره کرده و نوشته است: «از میان صدها شاعری که تاریخ ادبیات ایران به خود دیده است، ایرانیان تنها پنج شاعر (یا به عقیده برخی شش شاعر) را در مقام نمونه های اعلای بینش شاعرانه خویش برگزیده اند. جایگاه ممتاز این شاعران در تفکر ایرانی، صرفا ثمره صفات استثنایی آنان نیست بلکه این پنج شاعر، هر یک به تناسب نبوغ خاص خود، نماینده تبلور یک جریان بزرگ تبار شناسی فکری هستند که سبک و سیاق و شیوه ای منحصر به فرد را در بازتاب نحوه ویژه جهان شناسی خود در پیش می گیرند.»
او فردوسی را مظهر اوج حماسه ای می داند که با تاثیر از اساطیر اوستایی و افسانه های پارتی و ساسانی، چندی پس از ورود مسلمانان به ایران در پی بازیابی هویت ایرانی احیا شده است.
شایگان در «پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان» به عمر خیام و انتخاب وی در میان این پنج شاعر نیز اشاره کرده است و اعتقاد دارد، عمرخیام با این که اصالت دقیق رباعیاتش همچنان پس از گذر سالیان دراز محل مباحثه است، مظهر نوعی تعارض در نبوغ ایرانی است، که طی آن جریان های متناقض، مانند ایمان و شک، اطاعت و عصیان و لحظه و ابدیت در مواجهه با یکدیگر قرار می گیرند.
عمرخیام با این که اصالت دقیق رباعیاتش همچنان پس از گذر سالیان دراز محل مباحثه است، مظهر نوعی تعارض در نبوغ ایرانی است، که طی آن جریان های متناقض، مانند ایمان و شک، اطاعت و عصیان و لحظه و ابدیت در مواجهه با یکدیگر قرار می گیرند.
وی عمر خیام را تجسم فردیت تقلیل ناپذیر روحی می داند و می نویسد: «عمرخیام، نه سر تسلیم به ایمان دارد نه به کفر، نه به دنیا نه به آخرت، نه به یقین تعبدی نه به شک دستوری؛ روحی که دنیا را به سان تصاویری پی درپی می بیند که گِرد «فانوس خیال»، چندی پدیدار می شوند و سپس در «صندوق عام» ناپدید. این شخصیت استثنایی با بهره مندی از هوشیاری منحصر به فردی که قادر است اسطوه زدایی کند، مظهر وجهی از جهان بینی ایرانی است.»
شایگان در ادامه توضیح انگیزه خود در انتخاب شعرای این کتاب به مولانا اشاره می کند و او را اوج تکامل نوعی از سنت عرفانی می داند و می گوید: «پیشنیه تبار شناسی مولانا با گذر از حلاج و بایزید بسطامی به سنایی و عطار می رسد. بی سبب نیست که ایرانیان برای شاهکار بزرگ وی ــ مثنوی ــ شأنی شامخ در حد تقدس قائل اند. مولانا از سرایندگان عشق است.»
او از سعدی نیز با عنوان «پایدیا» (paedeia) یعنی صورت آمرانه آداب اجتماعی ایرانیان یاد می کند و به مخاطبان کتاب خود می گوید: «او نه فقط سرمشق و گل سرسبد «اومانیتاس» یا همان آداب و فرهنگ ایرانی است بلکه ویژگی تعلیمی تفکر او با اتکا بر عقل سلیم، اعتدال و عقل معاش، آثارش را برای ایرانیان به قانون طلایی رفتار اجتماعی انسان متمدن بدل کرده است.»
حافظ از منظر داریوش شایگان، «ترجمان الاسرار» ادب فارسی و شاعری منحصر به فرد است. در شعر حافظ، تعادل بین صورت و محتوا در جریان تکاملی تجربه ناپذیر شکل می گیرد. مصراع های اشعارش اغلب متقارن ، فاقد توالی زمانی و گاه ارتباط با یکدیگرند.
شاهنامه از جوهر هستی می گوید، بخش نخست «پنج اقلیم حضور: ...» با عنوان «زمان حماسی که فراتر از مرگ می رود» به بررسی اشعار فردوسی اختصاص دارد. در این بخش نویسنده، شاهنامه فردوسی را منظومه حماسی جاودان می داند که در احیای هویت ملی ایرانیان نقشی بنیادین ایفا کرده است. در بخشی از این فصل آمده است: «شاهنامه به حق به سند ملی خاطره قومی ایرانیان بدل شده است. این اثر شصت هزار بیتی که نتیجه سی سال کار بی وقفه شاعر است، حجمی معادل پنج برابر «کمدی الهی دانته» دارد. ارج نهادن فردوسی به آیین جوانمردی و تاکیدی که در سرتاسر شاهنامه بر خصال فاخر، بلند پایه و صفات گران مایه انسانی دارد، در کمتر اثر حماسی دیگری در دنیا، بازتابی چنین گسترده و نافذ داشته است. در شاهنامه، سخن بر سر آن جوهرهاست که هستی انسان را می سازد؛ بر سر پیوند و جدایی آدمیان است با یکدیگر و مهر و کین آنان با طبیعت و بزرگی در زندگی و مرگ.»
«شاهنامه به حق به سند ملی خاطره قومی ایرانیان بدل شده است. این اثر شصت هزار بیتی که نتیجه سی سال کار بی وقفه شاعر است، حجمی معادل پنج برابر «کمدی الهی دانته» دارد.
خیام؛ لحظه برق آسای حضور، «لحظه های برق آسای حضور» بخشی است که در آن شایگان به بررسی و اهتمام در اشعار «عمر خیام» پرداخته است. وی در این بخش از کتاب، سیمایی متفاوت از خیام و شعر او به خوانندگان عرضه می کند. از نظرگاه شایگان، خیام نه عارف به معنای متعارف کلمه است و نه فیلسوفی مشائی . نه فقیه است و نه شاعر عهد خود؛ چرا که شخصیت شاعر به دقت تمام زیر ظاهر دانشمندش پنهان بود و نخستین اشاره به چند رباعی او بیش از یکصد سال پس از مرگش کشف شده است.
شایگان در بررسی اشعار خیام اعتقاد دارد که درک تفکر این شاعر، به رغم سادگی گمراه کننده آن، سخت دشوار است. به ماسه نرم می ماند که از میان انگشتان فرو می ریزد. هرچه در نگه داشتن، بیشتر بکوشی، زیر ظاهر دیدگاهی که در نگاه اول و از قرائت سطحی و اولیه آن دریافت می شود، بیشتر از دستت فرو می لغزد.
این متفکر در ادامه این بخش به برخی اشعار خیام اشاره می کند و معتقد است، جهانی که خیام ترسیم کرده است در خارج از حیطه مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان، نه از عوالم کشف و شهود ــ از آن گونه که در نزد حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست می دهد ــ خبری است و نه از بی خودی مولانا که از طریق جریان سیل آسای صوَر، جان را به «هفت پرده افلاک» برمی کشد. اثری که نه از حکمت عملی سعدی در آن نشانی ست و نه از خاطره اساطیری فردوسی، نمونه ای.
به اعتقاد شایگان، جهان خیام جهانی است بیرون از صورت ها و الگوی ازلی، بیرون از حیطه ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد نیز بیرون است.
مولانا؛ جهش وجد و سماع، فصل بعدی «پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان» به شعر مولانا اختصاص دارد که نویسنده برای آن، عنوان «زمان کندن از خود با جهش های وجد و سماع» را برگزیده است.
شایگان، مولوی را بزرگترین عارف تمام زمان ها دانسته است و سیر و سلوک به سوی حق تعالی در اشعار مولوی را نوعی گسست می داند، یعنی گذر از مرتبه ای به مرتبه بالاتر هستی یا عبور از عالم مجازی به عالم حقیقی.
در بخشی از این فصل آمده است: «این سکوت ازلی، استغنا در عدم است یا حضور در عدم که غنایی وصف ناپذیر به شعر می بخشد و به حضور شاعر که سالک است و اکنون عین شعر شده است. در نقطه اوج دیوان به جایی می رسیم که نه رقص افلاک گردان است نه اضطراب وجود، نه وجد و سرور و عشق نه جست وجوی کسی یا چیزی بلکه مرکز فیاض عدم است که سرشاری اش، جهان را سیراب می کند.»
حافظ، رازدار دل های دردمند و در قبض است و همراه روح های شادمان و در بسط. بی جهت نیست که ایرانیان با دیوان او فال می گیرند و با او مشورت می کنند.
سعدی؛ شاعر است و اشعر، «زمان اجتماعی اهل ادب» عنوان بخش چهارم از این کتاب است که در آن سعدی و اشعار او که بیشتر جنبه اجتماعی داشته است از منظر شایگان بررسی شده است.
نگارنده «پنج اقلیم حضور: ...»، اعتقاد دارد، از میان شاعران ایرانی، تنها سعدی است که هم دارای زندگی اجتماعی پویا و اهل معاشرت و هم سرد و گرم روزگار چشیده است؛ هم شاعری بی همتا و هم مردی دنیادیده است.
شایگان می نویسد: «آثار سعدی دو وجه دارند، یک وجه غنایی که در اوج شکوهش بی نظیر است و دیگری، وجه اخلاقی حاوی پند و اندرزهای حکیمانه که در آن هم بی همتاست؛ چنان که ذبیح الله صفا به شایستگی می گوید: او در نثر خود شاعر است و در شعر خود اشعر.»
شایگان در ادامه به مخاطبان کتاب می گوید که ما ایرانیان هر یک به طریقی مدیون کلام سعدی هستیم. تعالیم سعدی در قالب زبانی فصیح، موجز و موزون که گاه به مایه طنز نیز آراسته است، آویزه گوش و ورد زبان ماست و همه جا بر حسب شرایط و موقعیت های گوناگون با اطمینان به آنها رجوع می کنیم.
حافظ؛ رازدار دل دردمند و همراه روح شاد، بخش پایانی کتاب «پنج اقلیم حضور: ...» به حافظ پرداخته است. شاعری که به گفته شایگان، رازدار دل های دردمند و در قبض است و همراه روح های شادمان و در بسط. بی دلیل نیست که ایرانیان با دیوان او فال می گیرند و با او مشورت می کنند؛ همچنان که چینیان به «ئی چینیگ»، تفال می زنند.
از منظر این متفکر، اشعار حافظ شکفتگی بین ازل و ابد است اما چگونه بین مکان و فضای میان ازل و ابد را می آراید و به عبارت دیگر نتایج جمال شناسانه درک ساحت این بینش در چیست؟
شایگان در پاسخ به این سوال، نوشته است: «البته واضح است که نمی توانیم کل جمال شناسی جادویی عالم شاعرانه حافظ را به دقت تحلیل کنیم ولی می شود برای روشن ساختن برخی مضامین و جنبه های کار او کوشید. بگذارید در همین آغاز بگویم که فضای بینش میان ازل و ابد، شامل وضع کل هستی است و به بیان دیگر، سلسله مراتب وجودی این عوالم را در بر می گیرد: عالم جبروت و عالم ملکوت.»