انسان خداگونه (تاریخ مختصر آینده)
انسان خداگونه در پروژهها و آرزوها و کابوسهایی کاوش میکند که قرن بیستویکم را شکل میبخشند ــ از غلبه بر مرگ تا خلق زیست مصنوعی. از اینجا به کجا میرویم؟ و این جهان شکنندۀ کنونی را چگونه در برابر تواناییهای نابودگرمان محافظت میکنیم؟
جنگ برمیافتد
احتمال خودکشی بیش از کشته شدن در جنگ خواهد بود
قحطی ناپدید میشود
خطر چاقی بشر را بیش از گرسنگی تهدید میکند
مرگ چیزی جز یک مشکل فنی نیست
برابری از میان میرود ــ پایندگی وارد میشود
آینده برای ما چه در بر دارد؟
مرحلۀ بعدی تکامل همین است
انسان خردمند نشان داد که از کجا آمدهایم، انسان خداگونه نشان میدهد که به کجا میرویم.
دکتر یووال نوح هراری از دانشگاه آکسفورد دکترای تاریخ دارد و در دانشگاه بیت المقدس تاریخ جهان تدریس میکند. بیش از ۶۵۰۰۰ نفر در دورۀ اینترنتی تدریس تاریخ مختصر بشر او ثبتنام کردهاند. کتاب انسان خردمند او که در سال ۲۰۱۴ انتشار یافت به یک پدیدۀ بینالمللی تبدیل شد و آن را به ۴۰ زبان ترجمه کردهاند.
اثر انگشت انسان که محور مفهومی طراحی جلد در کتاب انسان خردمند بود، در کتاب انسان خداگونه به اثر انگشت دیجیتال تبدیل شده است.
نویسنده در این کتاب نیز کمابیش همان آرایی را پی میگیرد که در کتاب پیشین مطرح کرده است. تاریخ را از منظری کلان مینگرد، دورانهای تاریخی را میکاود و سه انقلاب کلی را در تاریخ بشر مشخص میکند. در دوره نخست،بشر در احاطه ذاتی برتر است ذاتی همهجا حاضر و قاهر و غالب. معیار خیر و شر. اما این ذات برتر نمیتواند بر بشر حکم براند مگر به واسطهی نمایندگانی بر زمین. این نمایندگان بر اساس متونی که مقدسش میخوانند، حیات و ممات آدمی را به نمایندگی از خداوند تفسیر و تعیین میکنند. گناه را تعریف میکنند، معصیت کار را در دنیا عقوبت میدهند و حکم عقوبت او در آخرت را نیز برایش تشریح میکنند.
قسمتی از کتاب «انسان خداگونه»
اکثر سوء تفاهمها در خصوص علم و دین نتیجهٔ تعاریف غلط از دین است. بسیار زیاد اتفاق میافتد که مردم دین را با خرافات، معنویت و اعتقاد به نیروهای ماوراء طبیعی، یا اعتقاد به خدایان اشتباه میگیرند. دین هیچ کدام از اینها نیست.
دین نمیتواند معادل خرافات فرض شود، زیرا اکثر مردم مایل نیستند باورهای محبوب خود را «خرافات» بنامند. ما همیشه به «حقیقت» اعتقاد داریم. این فقط دیگران هستند که به خرافات اعتقاد دارند.
به همین شکل، افراد کمی هستند که به نیروهای ماوراء طبیعی باور دارند. شیاطین، برای کسانی که به آنها اعتقاد دارند، نیروهایی ماوراء طبیعی نیستند. آنها جزئی از طبیعت هستند، درست مثل کدو تنبل، عقرب و میکروب. پزشکان نوین عامل بیماریها را میکروبهای نامرئی میدانند و کشیشان وودو شیاطین نامرئی را عامل بیماریها میپندارند. هیچ چیز ماوراء طبیعی در این نیست: شما شیطانی را عصبانی میکنید و او هم وارد بدن شما میشود و درد ایجاد میکند. چه چیزی طبیعیتر از این میتواند وجود داشته باشد؟ فقط آنها که به شیاطین اعتقاد ندارند، آنها را جدا از نظم طبیعی چیزها میپندارند.
تعریف دین به «اعتقاد به خدا» نیز دارای اشکال است. ما اینطور فکر میکنیم که یک مسیحی متدین به این دلیل مذهبی است که به خدا اعتقاد دارد، در حالی که کمونیستهای پرشور مذهبی نیستند، زیرا کمونیسم خدایی ندارد.
اما دین توسط انسانها به وجود آمده است، نه خدایان، و بر اساس کارکرد اجتماعی خود مشخص میشود، نه وجود خدایان. دین هر آن چیزی است که به ساختارهای اجتماعی انسانی یک مشروعیت فوق بشری بدهد. دین به هنجارها و ارزشهای انسانی، با این استدلال که بازتاب قوانین فوقبشری هستند، مشروعیت میدهد.
دین ادعا میکند که انسانها تابع نظامی از قوانین اخلاقی هستند که خودشان ابداع نکردهاند و نمیتوانند آنها را تغییر دهند. یک یهودیِ معتقد میتواند بگوید که این نظامی از قوانین اخلاقی است که توسط خدا در کتاب مقدس حلول کرده است. یک هندو میتواند بگوید که قوانین توسط برهما، ویشو و شیوا خلق شدهاند و توسط ودا به انسانها وحی شدهاند. ادیان دیگر، از بودیسم و دائوئیسم گرفته تا نازیسم، کمونیسم و لیبرالیسم، معتقدند که قوانین فوق بشری قوانینی طبیعی هستند، و محصول این یا آن خدا نیستند. هر کدام طبعاً به نوع متفاوتی از قوانین طبیعی باور دارد، که توسط پیامبران و فرهیختگان، از بودا و لوازی گرفته تا هیتلر و لنین، کشف شده و ظهور یافتهاند.
کتاب انسان خداگونه در واقع ادامه کتاب پیشین همین نویسنده است با نام انسان خردمند (تاریخ مختصر بشر)