بیلیارد در ساعت 9 و نیم
نقد و بررسی کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم
نویسندگان مشهوری در طول هفتاد سال گذشته سعی کردهاند نقاط عطف تاریخی و طبعات بعد از آن را در قالب تقابل نسلهای یک خانواده بررسی کنند. جنگ جهانی دوم هم یکی از نقاط عطف در تاریخ معاصر جهان است. نقطهای که میان خانوادهها و نسلهای شکاف ایجاد کرده است و به درونمایه و موضوع محوری آثار ادبی و هنری متفاوتی منجر شده است. موضوع رویارویی نسلهای مختلف، برای هانریش بُل، نویسندهی آلمانی هم یکی از سوژههای مهمی بوده که به داستانهایش راه پیدا کرده است. تقابل نسلهای خاندان «فَهمِل» را در کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم بررسی می کند.
خلاصهای از داستان بیلیارد در ساعت نه و نیم
داستان کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم Billiards at Half-Past Nine، دربارهی سه نسل از خانواده قدیمی و معمار فهمل و برخوردشان با رژیم نازی است. زمان داستان در سال 1958 و تولد هشتاد سالگی هانریش فَهمِل، بزرگ خاندان فهمل رخ میدهد. هانریش فهمل معمار صومعهی باشکوه سن آنتونی است. صومعهای که پسرش، رابرت فهمل در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم مجبور به تخریب آن شد و دقیقا همان صومعهای که یوزف پسر رابرت، در حال بازسازی آن است. بٌل در این داستان هر سه نسل از خانواندهی فَهمِل را در برابر آثار خودشان قرار میدهد.
سبک نگارش هانریش بل در کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم
هانریش بل کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم را در سال 1959در آلمان برای اولین بار منتشر کرد. جالب اینجاست که داستان بیلیارد در ساعت نه و نیم در سال 1958 رخ میدهند اما هانریش بل با استفاده از روشهای بازگردانی زمان و تکنیک جریان سیال ذهن داستان را شناور در زمان روایت میکند. نویسنده با استفاده از روش تعدد راوی در کتاب بیلیارد در ساعت نه ونیم داستان را از زاویههای مختلف برای خواننده روایت میکند. او با با ارجاع زمان به گذشته، خاطرات این خاندان از جنگ جهانی دوم و آلمانِ بازمانده از جنگ را روایت میکند. سبک روایت داستان از زبان یازده راوی مختلف این سوال را در ذهن خواننده ایجاد میکند که کدام راوی قابل اعتماد است و به کدام راوی نمیتوان اعتماد کرد.
چرا نام کتاب، بیلیارد در ساعت نه و نیم است؟
نام کتاب هانریش بل برگرفته از یک عادت رابرت، پدرِ خاندان فهمل، کنهه سرباز و معمار است. او عادت دارد که راس ساعت نه و نیم تا ساعت 11 در هتل پرنس هانریش بیلیارد بازی کند. دقت و نظم رفتار رابرت فهمل در ابتدای داستان شبیه به افراد مبتلا به اختلال وسواس رفتاری است و این نکته خواننده را بار دیگر در برابر اعتمادپذیری راوی قرار میدهد.
ظرافت و دقت هانریش بل در بیان تاریخ جنگ جهانی دوم با استفاده از راویهای مختلف آنقدر زیاد است که خواندن این کتاب مانند خواندن کتابی تاریخی از زبان یازده راوی مختلف است. بیلیارد در ساعت نه و نیم مشهورترین رمان بل بعد از کتاب «عقاید یک دلقک» است؛ بنابراین خواندن این کتاب به همهی دوستداران هانریش بل و ادبیات آلمان توصیه میشود.
هانریش بل؛ از نوبل ادبیات تا جنگ جهانی دوم
هانریش بل Heinrich Böll نویسنده و اندیشمند آلمانی است. بیشتر آثار هانریش بل دربارهی جنگ جهانی دوم هستند و به همین دلیل است که او را همراه «جوزف هِلر» و «کوُرت وِنِگات» از نویسندگان جنگ جهانی دوم میدانند. بل که در شهر کُلن آلمان به دنیا آمده است در نوجوانی از پیوستن به ارتش نوجوانان هیتلر خودداری کرد و از همان سنین نوجوانی از مخالفان سرسخت رژیم فاشیسم بود. نگاه انتقادی بل در همهی کتابهایش قابل مشاهده است.
جایزهی نوبل ادبیات سال 1972 به هانریش بل تعلق گرفت. هیات داوران این جایزهی معتبر، علت اهدای این جایزه به بل را تلفیق و گسترش زوایای دید مختلف و ظرافت و هنر بل در شخصیتپردازی ماهرانه اعلام کردند. آنها معتقد بودند که سبک نوشتاری منحصر بهفرد بٌل باعث ایجاد دورهای جدید در ادبیات آلمان شده است.
در مقالهای که سایت موسسه گوته در سیامین سالمرگ هانریش بٌل منتشر کرد؛ بل را نویسندهی مردم عامه میدانند: «بیتردید هیچ نویسندهی دیگری اندازهی هانریش بل واقعیت زندگی مردم آلمان را پس از جنگ جهانی دوم به زیبایی تصویر نکرده است. بُل توانسته است نتیجهی آسیبهای بعد از جنگ آلمان را با این دقت بیان کند. علت این صداقت در متون بل تنها یک چیز است و آن هم تمرکز او روی انسانهای عادی است.
قهرمان داستانهای بُل فرماندهان جنگی یا افسران اسطورهای ارتش نیست، او قصهی مردم عادی را روایت میکند. مردمی که زندگی آنها هرگز زیر ذرهبین نبوده است و هیچکس به آنها دقت نکرده است. داستانهای تاثیرگذار بُل دربارهی مردمی است که بین موافقان و منتقدان رژیم نازی قرارگرفتهاند. خواندن کتابهای بل بسیار مفیدتر از خواندن کتابهای منتشر شده در دههی شصت میلادی است.»
هانریش بل علاوهبر اینکه نویسندهی قابلی بود، فعال و منتقد سیاسی مهمی هم در عصر خود بوده است. او با یکی از تاثیرگذارترین فرماندهان آلمان شرقی «ویلی براندت» در ارتباط بود اما هرگز خودش را متعلق به جذب یا جناح خاصی نمیدانست.
ظرافت نوشتار و تجربهی مشترک جنگ، خواندن آثار بل را برای بسیاری از ایرانیان لذت بخش کرده است. ینابراین مترجمهای زیادی آثار هانریش بل را به فارسی برگرداندهاند. «مرتضی کلانتری»، «محمد اسماعیل زاده»، «ناتالی چوبینه»، «کامران جمالی»، «شریف لنکرانی»،«سارنگ ملکوتی»، «حمزه علی محمدی» و «کیکاووس جهانداری» از کسانی هستند که آثار این نویسندهی آلمانی را به فارسی برگرداندهاند.
«کیکاووس جهانداری» مترجم و پژوهشگر ایرانی بود که سال 1302 در کرمانشاه بهدنیا آمد. «جهانداری» در سال 1328 از دانشکدهی زبانهای خارجی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. او بعد از انقلاب در کتابخانهی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی مشغول به کار شد. او در سال 1339 به دعوت دانشگاه فرانکفورت به آلمان مهاجرت کرد و حدود شش ماه در دانشگاه فرانکفورت به تدریس زبان فارسی پرداخت. «جهانداری» دوم بهمن ماه 1393 در بیمارستان جم تهران بر اثر بیماری ریوی درگذشت. بیشتر آثار «جهانداری» ترجمهی شده از زبان آلمانی هستند. کتابهای «گرگ بیابان» و «افسانه» از هرمان هسه، «قطار به موقع رسید» از هانریش بل و «شاه اسماعیل صفوی» از والتر هینتس، تعدادی از آثاری هستند که جهانگیری به فارسی برگردانده است.
برداشت آزاد از بیلیارد در ساعت نه و نیم در سینما
جان ماری اشتراوب (Jean-Marie Straub) در سال 1965 فیلمی را به نام «آشتی نکرده» کارگردانی کرد. فیلنامهی این اثر برداشت آزادی بود از کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم بود که اشتراوب عنوان فرعی این فیلم را «درجایی که خشونت قانون است، تنها خشونت کمک میکند.» گذاشت.
در بخشی از کتاب بیلیارد در ساعت نه و نیم میخوانیم
فهمل این را به یک اصل تبدیل کرده بود که هرگز بیش از روزی یک ساعت در دفتر نماند؛ در این مدت اسم خود را زیر «با ادای احترام»، زیر حوالهی حقالزحمهها مینوشت. اگر تشخیص میداد انجام سفارشی بیش از یک ساعت از وقتش را خواهد گرفت، آن را نمیپذیرفت. در چنین مواردی از نامههای کوچک استنسیل شده استفاده میکرد با این متن: «به علت تراکم کارها متاسفانه ناگزیریم از پذیرفتن سفارش ارزشمند شما چشم بپوشیم. امضا، ف.»
حتی یکبار هم نشد که صبحها بین ساعت هشت و نیم و نه و نیم، وقتی روبهروی او نشسته بود، فهمل را در حال انجام دادن یک کار انسانیِ خودمانی ببیند؛ مثلا در حال خوردن یا نوشیدن. هرگز پیش نیامد که متوجه شود فهمل مبتلا به زکام است. البته گاهی به کارهای از این خودمانیتر هم فکر میکرد؛ در چنین لحظاتی بلافاصله گونههایش از شرم گل میانداخت. اینکه فهمل سیگار میکشید کافی نبود و جای خالی چیزهایی را که او در ذهن داشت پر نمیکرد؛ سیگاری که میکشید، به سفیدی برف و بیش از حد لزوم بیعیب و ایراد بود. تنها مایهی دلگرمیاش خاکستر و ته سیگار بود که در زیر سیگاری دیده میشد: دستکم اینها زباله به شمار میآمد و نشان میداد که چیزی به مصرف رسیده است