آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 34
دوست نداشتم 0

شبح سرگردان

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
148707
شابک:
9789644486180
نویسنده:
موضوع:
آشپزی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
343
وزن:
400 گرم
قیمت محصول:
750,000 ریال
موجود نیست
درباره شبح سرگردان :

نوشته‌ی رومن گاری، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی فرانسوی است که به همت ابراهیم مشعری به فارسی ترجمه شده است. رومن گاری نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، کارگردان و دیپلمات فرانسوی بود که در طول حیات ادبی خود آثار گران‌بهایی را به‌جا گذاشت. از آثار او می‌توان به «تربیت اروپایی»، «قلابی»، «ریشه‌های آسمان» و «خداحافظ گاری کوپر» با ترجمه‌ی سروش حبیبی اشاره کرد. رومن گاری در دسامبر سال 1980 و یک سال پس از مرگ همسرش، زندگی خود را با شلیک گلوله‌ای خاتمه داد. او کنجکاوان علت مرگش را در یادداشتی که قبل از مرگ از خود به جای گذاشته، به مطالعه‌ی کتاب زندگی‌نامه‌اش، «شب آرام خواهد بود»، دعوت کرده است.

شبح سرگردان خوانشی نقادانه است از تمام فرهنگ اروپایی که رومن گاری با زبانی زیرکانه و کمدی بیان می‌کند. او در این کتاب، بزرگ‌ترین دستاورد‌های فرهنگی اروپا ازجمله کتاب‌ها و شخصیت‌های بزرگ و جریان‌ساز را با زبانی گزنده نقد می‌کند و به چالش می‌کشد. این کتاب داستان چنگیز کوهن، کمدین یهودی است که قبل از کشته شدن توسط نازی‌ها، خود قبر خود را کنده و روحش بعد از مرگ به سراغ افسری که او را تیرباران کرده است می‌رود و اتفاقات داستان را رقم می‌زند. آندره مالرو درباره‌ی کتاب شبح سرگردان می‌نویسد: «یکی از نادرترین و جالب‌توجه‌ترین نوشته‌های زمانه‌ی ما، هم در گستره‌ی اسطوره‌شناسی و هم در زمینه‌ی ادبیات بزرگ کمدی».

در بخشی از کتاب آمده است: «آلمانی‌ها شیللر، گوته و هولدرلین را داشتند و سیمباهای کنگو هیچ‌چیز نداشتند. فرق بین آلمانی‌ها، که وارث فرهنگی عظیم‌اند، و سیمباهای وحشی این است: سیمباها قربانیان خود را می‌خوردند، حال آنکه آلمانی‌ها از قربانیان خود صابون می‌ساختند. این نیاز به پاکیزگی اسمش فرهنگ است!»