کتاب «1984» نوشتهی اریک آرتور بلر با نام مستعار جرج اورول داستاننویس، روزنامهنگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی است که حمیدرضا بلوچ آن را به فارسی برگردانده است. 1984 تابهحال به بیش از 65 زبان مختلف برگردان شده، میلیونها نسخه از آن فروخته شده و درنتیجهی آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسیده است.
با توجه به تصویر روشنی که اورول در این کتاب از نظام های تمامیتخواه ارایه میدهد، این کتاب بیانیهی سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و کمونیسم شمرده میشود. «جهان اورولی»، اصطلاحی است که بهصورت خلاصه توتالیتاریسم و نظامهای سرکوبگر را توصیف میکند. 1984 داستان وینستون اسمیت را روایت میکند؛ فردی که نماد یک شهروند عادی دگراندیش در دنیاهای اورولی است.
رمان 1984 را جورج اورول در سال 1949 نوشت، زمانیکه جنگ دوم جهانی بهتازگی به پایان رسیده بود و جهان خطر تسلیمشدن در مقابل دیکتاتوری را بهخوبی فهمیده بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی به دفاع از کمونیسم برخاسته بودند. درواقع اورول این کتاب را برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت؛ اما داستان این اثر را میتوان تاحدودزیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطهی حکومتهای استبدادی تعمیم داد. داستان در سال 1984 (35 سال بعد از تاریخ نگارش کتاب) در شهر لندن رخ میدهد. بعد از جنگ جهانی، حاکمان کشورهای قدرتمند به این نتیجه رسیدهاند که اگر جهان به همین ترتیب روند افزایش ثروت را ادامه دهد، ارکان جامعهی طبقاتی به خطر میافتد و حکومتشان سرنگون خواهد شد. آنها تنها راه جلوگیری از این امر را نابودکردن ثروت تولید شده در جنگی بیپایان میبینند.
Title: 1984 (نیلوفر)Author: جورج اورولDescription: خرید کتاب 1984 (نیلوفر) نوشته جورج اورول از انتشارات نیلوفر، صالح حسینی، در شهر کتاب آنلاین.داستان جهان، داستان های انگلیسی قرن 20Format: PaperbackEdition: 18Pages: 314Published By: نیلوفرPublished: 1398Language: PersianISBN: 9789644480447https://shahreketabonline.com//products/1/1/1984_نیلوفر
دیوار شهر کتاب، دیواریاست برای گفتوگوی علاقمندان به کتاب و کتابخوانی و نوشتن درباره علاقهمندی های مشترک برای نوشتن و فعالیت در دیوار شهر کتاب به سیستم وارد شوید
#هزارکتاب
تاریخ شروع: ١٣٩٥/٠١/٢٨
تاریخ پایان : ١٣٩٥/٠٣/١١
جملات ... دیدن ادامه » آغازین داستان:
" یکى از روزهاى بسیار سرد ماه آوریل بود و ساعت ها با نواختن سیزده ضربه، ساعت یک را اعلام مى نمودند. وینستون اسمیت، در حالى که براى فرار از باد سرد موذى، سر در گریبان فرو برده بود، به سرعت از لاى درهاى شیشه اى به درون عمارت پیروزى خزید و گردبادى از گرد و خاک را با خود به درون آورد."