آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
0
0
1
3
0
نیمه ناتمام
امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
55260
شابک:
9786005941883
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
360
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
1.9
وزن:
398 گرم
قیمت محصول:
250,000 ریال
موجود نیست
درباره نیمه ناتمام:
درباره کتاب:
«نیمه ناتمام» چهارمین رمان نسرین قربانی و روایت زندگی خانوادهای در دو مقطع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که بر محور شرح حال یکی از اعضای این خانواده به نام مهناز میگذرد. مهناز در طبقه متوسط جامعه زمان زندگی خود قرار میگیرد. این رمان به روایتهایی مختلف از سرنوشت اعضای این خانواده میپردازد و پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان نقطه عطف این اثر، منجر به ایجاد تحولات زیادی در شخصیتهای داستان میشود و پس از این رویداد است که برخی از آنها از پوستین روایی داستان بیرون آمده و جبههبندیهای تازهای را پیش روی خود و مخاطبشان خلق میکنند. قربانی درباره این رمان گفته است که گرچه این رمان میتواند از واقعیت شخصی نویسنده نشأت گرفته باشد اما حجم این واقعیات به اندازهای نیست که بتواند چندین رمان ایجاد کند و به همین خاطر نویسنده باید بیش از پیش متکی به تخیلات خودش برای نوشتن باشد. در بخشی از این رمان میخوانیم: «خبر مثل بمبی منفجر شد: «دایی رضا را از سر کلاس بردند.» انگار شیئی سنگین توی سرم خورد و چیزی توی مغزم ترکید. گیج و ناهوشیار به دهان آقاجون نگاه کردم. چنگ انداختم به بازوی صبا. زمین زیر پایم تاب میخورد. چشمانم میجوشید...»
«نیمه ناتمام» چهارمین رمان نسرین قربانی و روایت زندگی خانوادهای در دو مقطع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که بر محور شرح حال یکی از اعضای این خانواده به نام مهناز میگذرد. مهناز در طبقه متوسط جامعه زمان زندگی خود قرار میگیرد. این رمان به روایتهایی مختلف از سرنوشت اعضای این خانواده میپردازد و پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان نقطه عطف این اثر، منجر به ایجاد تحولات زیادی در شخصیتهای داستان میشود و پس از این رویداد است که برخی از آنها از پوستین روایی داستان بیرون آمده و جبههبندیهای تازهای را پیش روی خود و مخاطبشان خلق میکنند. قربانی درباره این رمان گفته است که گرچه این رمان میتواند از واقعیت شخصی نویسنده نشأت گرفته باشد اما حجم این واقعیات به اندازهای نیست که بتواند چندین رمان ایجاد کند و به همین خاطر نویسنده باید بیش از پیش متکی به تخیلات خودش برای نوشتن باشد. در بخشی از این رمان میخوانیم: «خبر مثل بمبی منفجر شد: «دایی رضا را از سر کلاس بردند.» انگار شیئی سنگین توی سرم خورد و چیزی توی مغزم ترکید. گیج و ناهوشیار به دهان آقاجون نگاه کردم. چنگ انداختم به بازوی صبا. زمین زیر پایم تاب میخورد. چشمانم میجوشید...»
برچسبها: