آبنبات دارچینی
كتاب «آبنبات دارچینی» در ادامه كتاب «آبنبات هلدار» به قلم «مهرداد صدقی» نوشته شده است. ماجراهای داستانی این كتاب بین سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ میگذرد و شخصیت اصلی آن «محسن» درگیر ماجراهای پیشبینینشدهای میشود كه ناخواسته روی زندگی خود و اطرافیانش تأثیر میگذارد و همین امر موقعیتهای طنزآمیزی را ایجاد میكند.
بریدهای از کتاب آبنبات دارچینی
آقاجان، که به دگمهدوزی مامان نگاه میکرد، برای اینکه او را به محکمتر دوختن ترغیب کند، گفت: 'مِگن آمریکا و شوروی با یک دکمه متانن کل دنیا رِ منفجر کنن. ولی تو همین دکمهٔ شلوارِ منِ نمتانی محکم بدوزی.' چون رویم نشد، چیزی را که به ذهنم رسید فقط توی دلم گفتم: 'خا، اگه دکمهتان یکدفعه باز بشه، شما یَم با همین دکمه متانین همه رِ تو بازار منفجر کنین؛ ولی خا از خنده!' آقاجان که دید دارم برای خودم لبخند میزنم ذهنم را خواند که هر چه هست مربوط به اوست. برای همین لبخندی زد و گفت: 'ای پسر جان، بخند. اشکال نداره. ایشاالله یک روز اتفاقی شلوارم میافته، اتفاقاً منم همون روز از برعکسیِ کار از زیرش بیرجامه نپوشیدهم، بعد همچی اسمم همهجا بپیچه که هر جا بخوای بری خواستگاری بگن: ʼپسرِ همونی که شلوار نداشت.ʻ اون وقت ببینم وقتی کسی بهت زن نداد چطور منفجر مشی!'