آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 2
دوست نداشتم 0

تجارت خارق العاده با رهبری الهام بخش

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
315598
شابک:
9786008913283
نویسنده:
انتشارات:
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1398
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
247
شماره چاپ:
2
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
296 گرم
قیمت محصول:
350,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره تجارت خارق العاده با رهبری الهام بخش :

«کوین گسکل» یکی از برجسته ترین رهبران کسب و کار نسل خودش است. او که جوان ترین مدیرعامل تاریخ پورشه، لامبورگینی و ب.ام.و است، هر سه شرکت را به رشد و عملکرد بی سابقه ای رساند. بعد، از این شرکت ها بیرون آمد تا دنبال علاقه اش برود و خودش عملا یاد بگیرد چگونه می شود فقط با ایده ای خوب، یک شرکت عالی ساخت.

او سابقه ی بیست و پنج سال توام با موفقیت را در رهبری کسب و کارها، راه اندازی استارت آپ ها، نوسازی شرکت ها و هدایت برندهای بزرگ در بخش های مختلفی از تکنولوژی تا باغبانی دارد. تیم های او موفق به تولید بیش از سه میلیارد دلار ارزش برای سهامداران شده اند. «کوین» کارافرین و سرمایه گذار سریالی ست (کسب و کارهای متعددی راه می اندازد و روی آن ها سرمایه گذاری می کند.) مجموعه شرکت های او جوایز مختلفی کسب کرده اند که بعضی از آن ها عبارت اند از: بهترین عملکرد سرمایه گذاری خصوصی سال، برترین شرکت تجارت الکترونیکی استراتژیک سال، هفتمین شرکت نوآورانه ی برتر جهان و جایزه ی نوآوری بینش اروپا.

کوین در مورد کتابش می گوید: «با این کتاب می خواهم آموخته هایم را به شما انتقال دهم (آموخته هایی که معمولا خودم تجربه شان کرده ام) و کمک تان کنم این کار را برای دیگران هم انجام دهید.

در زندگی اشتباهات زیادی داشته ام که بعضی های شان را به شما می گویم؛ چون شکست های زندگی (شکست های وحشتناکی داشتم) به اندازه ی موفقیت ها به من درس داده اند. در ضمن تجربه ی همکاری و همسفری با رهبران فوق العاده ای را داشته ام که به من در انجام کارهایی کمک کرده اند که اوایل، به نظرم ناممکن می آمد.

این کتاب درس های زیادی دارد که من هم از آن ها یاد گرفته ام. امیدوارم هدف تان از مطالعه ی کتاب این باشد که بخواهید یک رهبر الهام بخش شوید.

تیم تحت رهبری شما ممکن است بزرگ و چندملیتی باشد، یا کوچک و محلی. مهم نیست. به این نتیجه رسیده ام که هیچ تیم یا کاری آن قدر بزرگ یا کوچک نیست که مانعی برای این طرز فکر به وجود بیاورد. من رهبری را حین کار یاد گرفته ام؛ همان طور که شما هم مجبور می شوید همین کار را بکنید. اما روش هایی که به کار برده ام بیش تر همان چیزهایی هستند که در طول کارم برای بازآفرینی شرکت ها، استارت آپ ها و ماجراجویی های کسب و کاری اجرا کرده ام. در این کتاب، چند وضعیت و مثال واقعی را مطرح می کنم تا برای تان جا بیفتد چه دیدگاهی در مورد رهبری کسب و کار دارم و چه کارهایی برای من مفید بوده اند».

هنر یک رهبر کسب و کار این نیست که دیدگاه خود را درباره ی چشم انداز و اهداف و … به سازمان تحمیل کند؛ بلکه باید این مقولات مهم را از خلال گفت و گوهای درون سازمانی با همه ی افرادی پیش ببرد که نقش موثری در تحقق این چشم اندازها و اهداف در سازمان دارند. تنها در این صورت است که می توان امید داشت تک تک نیروها در برنامه های پیشرفت شرکت و سازمان، مشارکت چشمگیری داشته باشند. چرا که وقتی در تدوین اولویت ها و اهداف به کار گرفته شده اند، در این صورت، برنامه ی حاصل از این مشارکت را از آن خود می دانند و بهترین بضاعت خود را به میدان می آورند و نتایجی درخشان رقم می زنند.

درس مهم کتاب این است که چگونه می توان در مقام رهبر سازمانی، الزامی درونی و واقعی برای نیروها در جهت تحقق رویا و هدف یک سازمان پدید آورد. کسانی که دستی در کارآفرینی و راه اندازی کسب و کارها دارند، می دانند تحقق این مهم تا چه میزان سخت است و خواندن نصایح رهبر کارآزموده ای چون «کوین گسکل» در این کتاب تا چه اندازه می تواند راه گشا باشد. «گسکل» نماد رهبری سازمانی مدرن در دوران حاضر است که در هنگامه ی تغییر نسل ها و انفجار ارتباطات و تکنولوژی به یاری کارآفرینانی می آید که دغدغه ی اداره ی کسب و کار پایداری را دارند که اثربخشی، مشکل گشایی اجتماعی و رونق را به شکل توامان و بادوام هدف گرفته است.

در این کتاب، او تجربیاتش را در ترغیب دائمی تیم هایی از هفت تا هفت هزار نفر به سوی عملکرد فوق العاده روایت می کند. با اشاره به مثال های کاربردی از شرکت های خودش، تفاوت واقعی بین عملکرد خوب با عملکرد عالی رهبران الهام بخش را نشان می دهد.

رهبران الهام بخش سرعت دهندی تغییرات مثبت هستند. آن ها یک انرژی مثبت سرایت دهنده، انتظارات بالا، هیجان و انگیزه ای شدید را وارد تیم می کنند. این کتاب، روش ها، ابزارها و شیوه های عملی رهبران الهام بخش را توضیح می دهد و از خوانندگان می خواهد به رهبری تبدیل شوند که توانایی تشکیل تیم، ساخت شرکت و کسب نتایج فوق العاده را در دنیای واقعی دارد.

گزیده ای از کتاب

بهتر بودن وظیفه دائمی همه است

یادم می آید روز عید پاک اوایل دهه ی ۱۹۹۰ اولین سال فعالیت من به عنوان مدیر خودروهای پورشه ی بریتانیا بود. هدف همه مان در هر مکان و زمانی این بود که خدمات ممتازی ارائه دهیم. ولی خب، یکشنبه بود و با وجود تعطیلی، من آمده بودم سرکار؛ چون شرکت در معرض فروپاشی بود و ظاهرا من داوطلب شده بودم تا درستش کنم. «دیوید»، مسوول حراست، با من تماس گرفت؛ چون تنها فرد دیگر در آن ساختمان بود. به من گفت، «دو نفر از لای نرده ها دارند به ماشین ها نگاه می کنند».

زوج جوان متاهلی بودند که داشتند به ماشین ها نگاه می کردند و هیچ کار اشتباهی از آن ها سر نمی زد (در آن زمان سیصد خودرو در پارکینگ داشتیم که فروش نرفته بودند، یقینا اگر یکی از آن ها را می دزدیدند، کسی نمی فهمید). آن ها مدت ها آرزوی خرید پورشه داشتند و می خواستند نگاهی بیندازند؛ ولی در ان زمان، فروشگاه خرده فروشی در دفتر مرکزی نداشتیم.

گفتم، «دیوید، بگو بیایند داخل» و آن ها را به دفترم آوردم و برای شان چای ریختم. گفتند تا به حال سوار پورشه نشده اند، ولی مشتاق خرید یکی از این پورشه ها هستند. این شد که بعد از صرف چای، آن ها را بردم به سالن، چراغ ها را روشن کردم و سوار خودروها شدیم. یک ساعت با آن ها بودم و همه ی خودروهایمان را نشان شان دادم.

نمی توانستم آن ها را با ماشین بیرون ببرم، ولی نام و نشان شان را گرفتم و قرار رانندگی آزمایشی را در هفته ی بعد برای شان گذاشتم. بعد، رفتم سراغ کارهای زیادی که روی میزم بود.

هفته ی بعد، مدیر روابط عمومی مان به من گفت نامم در مجله ی اتوکار آمده است. این بار نقل قلی از من درباره ی پورشه چاپ نشده بود. من نامه ی منتخب هفته بودم، دوستان جدیدم نامه نوشته بودند و با محبت زیاد، در مورد تجربه شان در محل کار ما و رفتار صمیمانه مان صحبت کرده بودند. انتظار داشتم اگر هر عضو دیگری از تیم مدیریتی ام جای من بود، همین رفتار را می کرد.