سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش
سوکورو در دوران دبیرستان در یک جمع 5 نفره بسیار صمیمی قرار دارد 3 پسر و دو دختر که بسیار به هم نزدیک هستند برای دانشگاه فقط سوکورو به شهر دیگری می رود و در سال دوم زمانی که برای تعطیلات به خانه باز می گردد هیچ کدام از دوستان حاضر به صحبت با وی نیستند سوکورو شوکه شده و به مرگ فکر می کند .... اکنون سال ها از آن زمان می گذرد سوکو در حال ایجاد رابطه با دختری به نام ساراست ولی سارا معتقد است زخم های قدیمی سوکورو هنوز درمان نشده ...
خوب اینم یک کتاب جدید از موراکامی که عاشقشم کتاب جدیدشم خیلی خوب بود نحوه نوشتنش روانی قلمش ترجمه خوب اون کشش داستان حالت معما گونه اش همه چیزش خیلی خوبه فقط من پایان داستان را نمی پسندم از اون پایان های باز کلیشه اش شده است به نظرم .
اما خداییش چه قدر فرق داره فرهنگ ها ... پسره دختری را که باهاش دوسته و دائم هم تکرار می کنند هدفشون ازدواج و رابطه بلند مدته با یک مرد دیگه می بینه بعدم می گه خب حق داره مسئولیتی نسبت به من نداره اصلا کاری بدی نیست تو چشمشون ... انتظار داشتم فرهنگ ژاپن تو این موارد شرقی تر و نزدیک تر به ما باشه ....