سوتلانا آلکسیویچ
سوتلانا آلکسیویچ
کتاب‌های موجود در شهر کتاب آنلاین
6 کتاب
درباره سوتلانا آلکسیویچ
سوتلانا الکسیویچ (Svetlana Alexievich) سی و یکم ماه مه ۱۹۴۸ در اکراین به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلاتش به عنوان معلم و روزنامه نگار مشغول به کار شد.
به گفته سارا دانیوس منشی آکادمی نوبل، الکسیویچ ژانر ادبی نوینی را ابداع کرده است، قالب‌های روزنامه نگاری را بسط داده و به توسعه ژانری که دیگران در خلق آن همکاری داشته‌‌اند، دامن زده است.

صداهایی از چرنوبیل، تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی" مشهورترین اثر اوست.


خانم الکسیویچ تاکنون چند داستان کوتاه، مقاله و گزارش نوشته است ولی خود می‌گوید تحت تاثیر الس آدامیویچ، نویسنده اهل بلاروس، صدای خود را در ژانری موسوم به "رمان جمعی" یا "رمان-سند" پیدا کرده است که روایت کردن زندگی آدم‌ها از زبان خودشان است.


او به همین سبک، کتاب "صداهای شوروی از جنگ افغانستان" را نوشته است که خاطرات سربازان اتحاد جماهیر شوروی سابق از جنگیدن در افغانستان است.


شخصیت ادبی او بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته و از منتقدان سیاست‌های روسیه در برابر جمهوری اوکراین است.


او رمان‌نویس نیست، اما به خاطر گزارش‌ها و مصاحبه‌هایی که با انسان‌های جنگ‌زده و آسیب‌دیده انجام داده، شهرت دارد.


«جنگ زنانه نیست» که در سال ۱۹۸۷منتشر شد، از نخستین آثار اوست.


سال آینده کتاب دیگری از او منتشر خواهد شد با عنوان "زمان دست دوم" (Time Second Hand) که درباره زنان پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است و همزمان در بیش از ۲۰ کشور منتشر خواهد شد.


سوتلانا الکسیویچ در سال ۲۰۱۳ برنده جایزه صلح نمایشگاه کتاب فرانکفورت شده بود و چهاردهمین زنی است که موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شده است.


کتابهایی که سوتلانا الکسیویچ نوشته، در اصل یک اتفاق تلخ را از زبان شاهدان آن ماجراست روایت می کند. اتفاق های تلخی به نام جنگ و خونریزی که تمام شان هم در مناطقی مثل روسیه و افغانستان رخ داده اند. نخستین کتاب خانم الکسیویچ که با همین شیوه نوشته شد، «جنگ چهره زنانه ندارد» بود. این کتاب در سال ۱۳۶۲ خورشیدی براساس مصاحبه هایی که نویسنده با سربازان بازمانده از جنگ جهانی دوم داشت، نوشته شد و چهار سال بعد نسخه آلمانی آن هم به بازار رسید.
این روند تبدیل مصاحبه های روایتگر به کتاب، همیشه توسط سوتلانا الکسیویچ دنبال شده است. زمانی که واقعه انفجار اتمی چرنوبیل اتفاق افتاد، او با ۵۰۰ نفر از شاهدان واقعه، از آتش‌نشانها و اعضای تیم پاکسازی گرفته تا برخی از مردم اطراف محل حادثه گفت وگو کرد و حرف های آنها را در «صداهایی از چرنوبیل، تاریخ شفاهی یک فاجعه هسته ای» روایت کرد. او بعدتر «پسران روئین چهره» را هم نوشت که وقایع افغانستان را با همین شیوه، از زبان مردم محلی روایت کرده است.


 


از زمانی که نام سوتلانا الکسیویچ به عنوان برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۵ اعلام شد مدت زیادی نگذشته و به همین دلیل، نقدهای چندانی از آثار او منتشر نشده است.


سارا دانیوس منشی آکادمی نوبل درباره او می گوید: «الکسیویچ ژانر ادبی نوینی را ابداع کرده است، قالب‌های روزنامه نگاری را بسط داده و به توسعه ژانری که دیگران در خلق آن همکاری داشته‌‌اند، دامن زده است.»


از ایرانی ها هم فعلا نقد کوتاهی از حبیب حسینی فرد، تحلیلگر سیاسی به چشم می خورد که درباره سیاسی بودن کتاب های نویسنده بلاروسی این طور نظر داده است:


«…. کارنامه ی نوبل ادبیات عاری از سیاسی‌کاری نیست، ولی در مورد آلکسیویچ این مسئله شاید صرفاً به طور نسبی مطرح باشد. در استدلال کمیته‌ی نوبل امسال برای اعطای این جایزه، تأکیدی روی ارزش ادبی کارهای آلکسیویچ نیست. این‌که او به هر صورت آثار منتقدانه‌اش را در کشوری می‌نویسد که چندان به داشتن آزادی شهره نیست و این روزها به دلیل انتخابات ریاست‌جمهوری یکشنبه‌ی آینده و تأیید قطعی و چندباره‌ی «لوکاشنکو» کم و کاستی‌های این کشور بیش از پیش مطرح است، و نیز این‌که آثار آلکسیوویچ هم، کولاژی از صدای آسیب‌دیدگان و در حاشیه‌ماندگان نظام شوروی و پساشوروی ست، همه و همه می‌توانند قرائن و دلایلی باشد برای کسانی که جایزه را صرفاً سیاسی می‌بینند. در واقع، اگر ارزش صرف ادبی آثار مطرح می‌بود، شاید نامزدهایی مانند فیلیپ راث یا موراکامی شایسته‌تر می‌بودند. ولی ۳۰ سال کار روی ادبیاتِ مستند و شفاهی، کارهای آلکسیوویچ را هم تا آن حد از کیفیت و منحصر به فردبودن برخوردار کرده که کسی نتواند بگوید نوبل ادبیات اصلاً حقش نبود. و ناگفته نماند که او از مدت‌ها قبل در فهرست نامزدان بوده، چندین جایزه‌ی اروپایی و بین‌المللی برده و در هیئت‌های ژوری ادبی معتبری هم عضو بوده است.


آلکسیوویچ بعد از دریافت جایزه گفته است که تا کنون مقام‌ها و ادارات بلاروس طوری رفتار می‌کردند که گویا من وجود ندارم. آثارم اجازه‌ی چاپ نداشتند و نمی‌‌توانستم برنامه‌ی عمومی داشته باشم. حالا شاید آن‌ها مجبور شوند از این مواضع‌شان عقب بنشینند. نگاه آلکسیوویچ به روسیه و فرهنگ سیاسی روس‌ها و بلاروس‌ها نگاهی منتقدانه و تند و تیز است و در همه‌ی این مردم «یک پوتین پنهان‌شده» می‌بیند. او با دیالوگ غرب با «رژیم‌های توتالیتر روسیه و بلاروس» هم مخالف است. با این همه، وزیر فرهنگ روسیه دریافت جایزه‌ی نوبل ادبیات ۲۰۱۵ را به آلکسیوویچ تبریک گفته و آن را افتخاری برای زبان روس عنوان کرده، ولی مقام‌های کشور خودش صرفاً از این‌که این جایزه به یک شهروند بلاروس تعلق گرفته ابراز خوشحالی کرده‌اند بدون آن که به خود او تبریک بگویند.»

منبع:
همشهری
سایت: cheee.ir