عزیز نسین
عزیز نسین
کتاب‌های موجود در شهر کتاب آنلاین
50 کتاب
درباره عزیز نسین
مَحمَت نُصرَت معروف به عَزیز نَسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئیه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم و طنزنویس اهل ترکیه بود.

پس از خدمت افسری حرفه‌ای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهده‌دار شد. دیدگاه‌های سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شده‌اند. بسیاری از داستان‌های کوتاه او را ثمین باغچه‌بان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کرده‌اند. عزیز نام پدرش بود و او این نام را به عنوان نام مستعار خود انتخاب کرد. همچنین نسین در زبان ترکی به معنای تو چه کاره ای یا تو چه هستی است.

عزیز نسین در ۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ در نزدیکی استانبول در خانواده‌ای تنگدست به دنیا آمد و در محیطی مذهبی با پرورش سنتی بار آمد. اسم او "مهمت نصرت" بود و "عزیز نسین" در واقع نام پدرش بود. او نام پدر را برای خود برداشت و آن را به معروفیت جهانی رساند. او در زندگی‌نامه‌ای که در سال ۱۹۶۴ نوشته، سرآغاز زندگی خود را با طنزی گویا بیان کرده است:


«پدرم در ۱۳ سالگی از یکی از روستاهای آناتولی به استانبول آمد. مادرم هم وقتی خیلی بچه بود از روستای دیگری در آناتولی به استانبول آمد. آنها مجبور بودند سفر کنند تا یکدیگر را در استانبول ببینند و با هم ازدواج کنند تا من بتوانم به دنیا بیایم. دست خودم نبود، به همین خاطر در زمانی بسیار نامناسب، در کثیف‌ترین روزهای جنگ جهانی اول یعنی سال ۱۹۱۵ در جای بسیار بدی به نام جزیره هیبلی، متولد شدم. آنجا ییلاق پولدارهای ترکیه در نزدیکی استانبول است و از آنجا که پولدارها نمی‌توانند بدون آدم‌های فقیر زنده بمانند، ما هم در آن جزیره زندگی می‌کردیم.»


وقتی عزیز نسین مدرسه را به پایان رساند، ورود به ارتش تنها امکانی بود که در برابر فرزندان خانواده‌های کم‌بضاعت برای ادامه تحصیل وجود داشت. عزیز نسین هم در استانبول به مدرسه نظام رفت و بعد تحصیلات نظامی را در آنکارا ادامه داد و افسر شد، اما به زودی معلوم شد که برای کار در ارتش "لیاقت" ندارد. او دوست داشت نویسنده شود و برای بیرون آمدن از ارتش نقشه می‌کشید.


او در این باره گفته است: «از بچگی آرزو داشتم نمایشنامه‌نویس شوم. در ارتش، واحدهای پیاده‌نظام، توپخانه و تانک داشتیم اما واحد نمایشنامه‌نویسی وجود نداشت. بنابراین به دنبال راهی برای خارج شدن از آن‌جا بودم و سرانجام در سال ۱۹۴۴ از ارتش آزاد شدم».


نسین از اوان جوانی ذوق طنزگویی و استعداد داستان‌سرایی داشت و خیلی زود قلم به دست گرفت و اولین مطالب خود را برای روزنامه‌ها فرستاد. از کودکی رنج و اندوه را شناخته بود و بزرگترین هنر را در این می‌دانست، که دردهای زندگی را به حالت شوخی و به شکل دلنشین بیان کند. نسین می‌گوید: «از بچگی آرزو داشتم مطالبی بنویسم که اشک مردم را در آورد. با همین هدف داستانی نوشتم و آن را برای مجله‌ای فرستادم. سردبیر مجله آن را درست نفهمید و به جای گریه کردن، قاه قاه خنده سر داد، ولی بعد از کلی خندیدن، مجبور شد اشک‌هایش را پاک کند و بگوید: عالی است. باز هم از این داستان‌ها برای ما بنویس.»


نسین در بیان طنزآمیز مشکلات روزمره و رنج‌های عادی زندگی، سبکی ماهرانه و منحصر به فرد داشت که هر روز طرفداران بیشتری پیدا کرد: «خوانندگان کارهایم به بیش‌تر چیزهایی که برای گریاندن آن‌ها نوشته بودم، می‌خندیدند. حتی بعد از آن که به عنوان طنزنویس شناخته شدم، نمی‌دانستم طنز یعنی چه. حتی هنوز هم نمی‌دانم. طنزنویسی را با انجام دادنش یاد گرفتم. خیلی‌ها یک جوری از من می‌پرسند طنز چیست که انگار طنز یک نسخه یا فرمول دارد، تنها چیزی که من می‌دانم این است که طنز موضوعی جدی است.»


به راستی هم طنزنویسی برای نسین بسیار "جدی" بود. او معمولا با کسانی در می‌افتاد که "شوخی" سرشان نمی‌شد و کینه او را به دل می‌گرفتند. بارها دستگیر شد و به زندان افتاد؛ سردمداران نه تنها قلم او را سانسور و نامش را منع کردند، بلکه به دنبال نابودی خودش بودند. بی‌تردید به تحریک محافل امنیتی بود که همکار و رفیق نزدیک او صباح‌الدین علی به قتل رسید. نسین از سوءقصد جان سالم به در برد اما نزدیک ۶ سال از زندگی را در گوشه زندان گذراند.


طنز به مثابه یک سلاح


عزیز نسین با طنزی صادقانه و در عین حال شجاعانه به دفاع از حقیقت می‌رود، از حق مردم افتاده و ضعیف دفاع می‌کند و ارباب زر و زور را به باد طعنه و ریشخند می‌گیرد، با زبانی تندوتیز ناروایی‌ها و نابرابری‌ها را به نقد می‌کشد و با شجاعت عاملان آنها را نشان می‌دهد. بیش از هر چیز دستگاه اداری، مقامات خودپسند و مدیران زورگو، دولتمردان بیشرم و زمامداران فاسد هدف طنز بیرحمانه‌ی او قرار می‌گیرند.


نسین به زودی دریافت که، با دموکراسی سست و آزادی‌های نیم‌بند در کشوری مانند ترکیه، حرفه‌ای پرخطر انتخاب کرده است. قدرت در دست کسانی بود که حق‌گویی را با داغ و درفش پاسخ می‌دادند. او برای روزنامه‌هایی کار می‌کرد که هر روز توقیف می‌شدند، دفتر آنها به تاراج می‌رفت یا به آتش کشیده می‌شد.


عزیز نسین در طول زندگی بیش از ۲۰۰ بار به دادگاه احضار شد


در شرایطی که نسین با طنز گیرا و گزنده‌اش محبوب‌ترین نویسنده ترکیه شده بود، در زندگی بیش از ۲۰۰ بار به دادگاه احضار شد. او در سال ۱۹۴۹ به خاطر نوشتن طنزی سیاسی، دو شاکی نامدار پیدا کرد: محمدرضا پهلوی، شاه ایران و ملک فاروق دوم، پادشاه مصر. آنها از عزیز نسین به دادگاهی شکایت بردند، طنزنویس نامدار محکوم شد و بیش از ۶ ماه در آنکارا به زندان افتاد.


او در زندگی‌نامه خود نوشته است: «با بیش از دویست نام مختلف برای روزنامه‌ها مطلب می‌نوشتم، از سرمقاله و لطیفه گرفته تا گزارش و مصاحبه و داستان‌های پلیسی. همین که صاحب روزنامه متوجه می‌شد یک نام مستعاری مال من است، نام دیگری اختراع می‌کردم». زندگی نسین همیشه با تهدید و ناامنی روبرو بود، بارها مجبور شد برای گذران زندگی به کارهایی مانند دست‌فروشی و حسابداری و عکاسی دست بزند.


عزیز نسین نویسنده‌ای پرکار بود، در طول زندگی بیش از صد کتاب داستان و شعر و نمایشنامه منتشر کرد. نثر او را یکی از زیباترین و روان‌ترین جلوه‌های ترکی نو می‌دانند، که زبان ادبی را تا حد ممکن به شادابی و سرزندگی زبان مردم نزدیک کرده است.


عزیز نسین با فروتنی پرکاری خود را به ضرورت امرار معاش نسبت داده و می‌گوید: «مردم تعجب می‌کنند که تا حالا بیش از دوهزار داستان نوشته‌ام. اما این که تعجب ندارد. اگر خانواده‌ام به جای ده نفر بیست نفر بودند، مجبور می‌شدم بیشتر از چهار هزار داستان بنویسم.»


نسین تنها در میدان قلم صادق و صمیمی نبود، در زندگی نیز شهروندی شریف و پاکدامن بود که صلاح و بهروزی همنوعان خود را می‌خواست. او در سال ۱۹۷۲ نهادی به نام "بنیاد نسین" پایه گذاشت و وظیفه آن را یاری به کودکانی دانست که به دلیل فقر و محرومیت به تحصیلات مناسب دسترس ندارند. از آن زمان "بنیاد نسین" به هزاران کودک آواره کمک کرده است تا جایگاهی شایسته در جامعه پیدا کنند.


در دفاع از آزاداندیشی تا پای جان


سال‌های پایانی زندگی عزیز نسین با بالا گرفتن موج تعصب و بنیادگرایی اسلامی در سراسر "جهان اسلام" همراه شد. این پدیده به ترکیه نیز رسید و طبعا نویسندگان حقیقت‌جو و آزاداندیشی مانند عزیز نسین مردم را به پایداری در برابر آن دعوت کردند.


عزیز نسین در ۶ ژوئیه ۱۹۹۵، دو سال و ۴ روز پس از فاجعه سیواس، پس از یک جلسه کتابخوانی در ازمیر با ایست قلبی درگذشت. او در وصیت نامه‌ای که از خود به جا گذاشت، قید کرد که به هیچ دینی معتقد نیست و لذا به تشریفات و مراسم خاکسپاری اسلامی نیاز ندارد. جسد او به خواست خودش در گوری بی‌نام در روستای کودکان به خاک سپرده شد.


اهمیت جهانی نسین


شهرت عزیز نسین به ترکیه محدود نماند. آثار او در سراسر جهان، و بیشتر در کشورهایی که شرایطی مشابه ترکیه داشتند، هواخواهان فراوان یافت. چندین بار جوایز بین‌المللی "بهترین طنزنویس سال" به او تعلق گرفت.


در ایران اولین بار رضا همراه، طنزنویسی همدانی که با نام‌های "حکیم‌باشی" و "ابولی" با نشریه فکاهی معروف "توفیق" همکاری داشت، به ترجمه داستان‌های عزیز نسین پرداخت. او با کتاب‌های متعددی که با قطع جیبی و قیمت ارزان به بازار فرستاد، مایه شهرت و محبوبیت فراوان عزیز نسین در ایران شد.


اما منتقدان گفته‌اند که کار این مترجم با چنان نابسامانی‌ها و ولنگاری‌هایی همراه بود که بیشتر به نسین و حیثیت او ضربه زد. نه تنها خوانندگان ایرانی آشنایی درستی با کارهای نسین پیدا نکردند، بلکه انتشار ترجمه‌های نارسا باعث شد که مترجمان جدی به سراغ کارهای او نروند.


پس از "رضا همراه" کسانی مانند صمد بهرنگی، احمد شاملو، رضا سیدحسینی، قدیر گلکاریان و چند مترجم دیگر برگردان‌‌های بهتری از آثار عزیز نسین ارائه دادند. در دهه ۱۳۷۰ ثمین باغچه‌بان، که ترکی را نیکو می‌دانست و با عزیز نسین نیز دوستی داشت، ترجمه‌هایی تمیز از آثار طنزنویس ترک عرضه کرد. زندگی‌نامه خودنوشت عزیز نسین را خانم ژاله صمدی به فارسی برگردانده و در اینترنت موجود است.


عزیز نسین شاعر


دوستداران ادبیات در سراسر جهان عزیز نسین را طنزنویسی بزرگ می‌شناسند. زبردستی نسین در طنز و بذله‌گویی موجب شده که سایر کارهای ادبی او، مثل نمایشنامه‌ها و شعرهایش به حد شایسته و درخور شناخته نشوند. درحالیکه نمایشنامه‌های عزیز نسین تا امروز به روی صحنه تئاتر می‌روند و شعرهای او، به نظر منتقدان، از بهترین نمونه‌های تغزل در شعر مدرن ترکیه هستند.


عزیز نسین حدود ده کتاب شعر منتشر کرده است. در سالهای گذشته به همت مژگان دولت‌آبادی، رسول یونان، سیامک تقی‌زاده و دیگران برخی از شعرهای عزیز نسین به زبان فارسی منتشر شده‌اند.


این نوشته را با سه شعر معروف از عزیز نسین به پایان می‌بریم:


بیهوده می‌بارد این باران
تو نیستی و این باران چه بیهوده می‌بارد
چراکه خیس نخواهیم شد باهم.
این رود چه بیهوده می‌خروشد
چراکه بر کرانه‌اش نخواهیم نشست و نگاه نخواهیم کرد باهم.
این راه چه بیهوده می‌رود به دوردست
چراکه نخواهیم پیمودش باهم.
چه بیهوده است دلتنگی از دوری
چنان دوریم که حتا نخواهیم گریست باهم
بیهوده دوستت دارم، بیهوده زنده‌ام
چراکه قسمت نخواهیم کرد زندگی را با هم.
تو تنهایی
وقتی که شب به خانه برمی‌گردی
و صدای کلید را در قفل می‌شنوی


بدان که تنهایی

وقتی کلید برق را می‌زنی
و صدای تیک آن را می‌‌شنوی
بدان که تنهایی


وقتی در تخت‌خواب
از صدای قلب خودت نمی‌توانی بخوابی
بدان که تنهایی


وقتی که زمان کتاب‌ها و کاغذ‌هایت را می‌جود
و تو صدایش را می‌شنوی
بدان که تنهایی


اگر صدایی از گذشته تو را به روزهای قدیم می‌برد
بدان که تنهایی


و تو بی آن که قدر تنهایی را بدانی
دوست داری خود را خلاص کنی
اگر این کار را هم بکنی
باز تک و تنهایی.


آنچه باید برایم بماند


بدون اینکه بگویی نیز می‌دانم
حس می‌کنم که خواهی گریخت
ناتوانم از التماس، ناتوانم از دویدن
اما صدایت را برایم باقی گذار
می‌دانم که خواهی گسست
ناتوانم از گرفتن گیسوانت
اما بویت را برایم باقی گذار
درک می‌کنم که جدا خواهی شد
افتاده‌تر از آنم که بیفتم
اما رنگت را برایم باقی گذار
احساس می‌کنم که ناپدید خواهی شد
بزرگترین دردم خواهد شد
اما گرمایت را برایم باقی گذار
تشخیص می‌دهم که از یاد خواهی برد
درد، اقیانوسی از سرب
اما مزه‌ات را برایم باقی گذار
در هر حال خواهی رفت
حق ندارم جلویت را بگیرم
اما خودت را برایم باقی گذار


منبع: دویچه فارسی/ فرهنگ و هنر