خالد حسینی تحصیلات خود را در رشته پزشکی به پایان رساند و مشغول به این حرفه شد. وی خود را با کتاب بادبادک باز به عنوان یک نویسنده به جهان شناساند. طبق اظهارات خودش این کتاب سی بار سابقه رد شدن توسط انتشارات گوناگون را داشته است و خود نویسنده هم اطمینانی به موفقیت چشمگیر کتاب نداشته است ولی وی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد تا جایی که نهایتاً کتاب به چاپ رسید و چهره جدیدی از فرهنگ و ریشههای ملت افغانستان برای دنیا به تصویر کشید.
خالد حسینی از کودکی با شعرای فارسی زبان مانند حافظ، خیام و مولانا ارتباط خاصی برقرار کرده است و هنوز نیز دیوان حافظ را کتاب مورد علاقهاش میداند. او با به کارگیری تصاویر روشنی که از زندگی در افغانستان داشته و با پرورش شخصیتهای اکثراً واقعی دست به نوشتن زده است و توانسته به خوبی به مفاهیمی همچون نژادپرستی، فداکاری، صلح و شهامت در قالب مسائل قومی و انسانی بیان کند. او هماکنون سفیر حسن نیت سازمان پناهدگان سازمان ملل متحد است و با تأسیس بنیاد غیرانتفاعی خالد حسینی اقدام به کمکهای بشردوستانه به پناهندگان و بیخانمانهای افغان نموده است و فرصتهای اقتصادی، آموزشی و درمانی برای نیازمندان فراهم میکند.
افغانستان را نمیتوانی فقط با یکی دو تصویر گذرا از خبرنگاری که شتابزده، انفجاری را برای رسانهی خبری متبوعش گزارش میکند دریابی. کشوری را که بیش از سی سال است روی آرامش ندیده، نمیتوانی با نشستن روی مبل و نگاه کردن به تلویزیون بفهمی. افغانستان را آنطور که هست، فقط میتوانی با رفتن به ولایاتش دریابی. باید بروی و از بدخشان تا نیمروز، از هرات تا پکتیکا، همه را یک به یک ببینی تا بفهمی چه بر سر فرهنگ و مردمی آمده است که بیش از سی سال از بهترین سالهای زندگیشان را زیر آتش جنگ گذراندهاند.
“بادبادک باز” اما، توانسته تا حدی از عهده بازنمایی تاریخ معاصر و فرهنگ افغانستان به مردم دنیا برآید. نویسندهاش با داستانی گیرا و نثری شیوا، تو را گام به گام با لایههای اجتماعی و پیچیدگیهای فرهنگ افغانستان درگیر میکند و چنان با مهارت اینکار را میکند، انگار که تو خود زادهی آن دیاری.
“بادبادک باز” تو را میبرد به افغانستان، چنانکه گویی خود رفتهای، تو را میبرد به کابل، شهری که هرگز ندیدهای، به روزهای آخر سلطنت محمد ظاهرشاه، تا بعد از روی کار آمدن طالبها، سرگذشت مردمی را روایت میکند که تا پیش از این فقط به لطف چند شبکهی خبری میتوانستی رخسار غمزدهشان را ببینی و تصور کنی از افغانستان چیزی میدانی- گو اینکه نمیدانی- و حالا به لطف نثر روان “خالد حسینی”، تمام فرهنگ و تاریخ اخیر این سرزمین را در روایت زندگی یک خانواده در مییابی.
کتاب را که میخوانی انگار افغانستان را میخوانی، از اختلافات قومی، تعصب و فاصلهی طبقاتی و هر آنچه جامعهی افغانستان، دیربازیاست که با آن دست به گریبان است، تا زندگی مهاجران افغان در امریکا و مشکلات مهاجرت و زندگی جدید در کشوری بیگانه، همگی چنان ملموس و واقعی در برابر چشمانت به تصویر کشیدهمیشوند که گویی تو خود آنجا حضور داری و سالیان دراز، سایه به سایه با شخصیت اول داستان زندگی کردهای و نظارهگر حساسترین لحظات زندگی او بودهای.
وی در مصاحبهی خود با نیویورک تایمز- شمارهی ۳ می ۲۰۱۳، از دیوان حافظِ شیراز، به عنوان محبوبترین کتاب زندگیاش یادمیکند. وی میافزاید : “حافظ که در دنیای فارسیزبانها محترم شمرده میشود به نظرمن بزرگترین شاعر فارسیزبان است. اشعار فلسفی، عشقِ عرفانی و اظهارات جسورانهاش علیه دستگاه حاکم، همگی سرشاراز تصاویری پر زرق و برق و اوزانی جادویی هستند که همیشه مسحورم میکنند. هیچ وقت نشده که غزلهای صمیمانهاش من را تحتتاثیر قرار ندهند، و هنوز هم همینطور است مثل وقتی که در کابل شاگرد مدرسهای بودم و میخواندمشان”.
در واقع بعد از چاپ کتاب و انتشار چندین مصاحبه از خالد حسینی، مشخص شد که بسیاری از بخشهای این کتاب، به نوعی اتوبیوگرافی خود نویسنده بوده است. نویسنده نیز مانند شخصیت اول داستاناش در محلهی مرفهنشین کابل زندگی میکردهاست. در شمال خانهی محل سکونت وی تپهای بوده با درخت اناری بر روی آن، درست همانند آنچه که در کتاب میخوانیم. همچنین زندگی درغربت و سختیهای مهاجرت به امریکا و حاشیههای آن، مشابه آن چیزی است که برای خانوادهی امیر، بعد از مهاجرت به امریکا اتفاق میافتد.
بادبادک باز اولین رمان افغانی است که به زبان انگلیسی نوشتهشدهاست. خود نویسنده به سادگی دلیلاش را سهولت نوشتار به انگلیسی و روانتر بودن این زبان نسبت به زبان افغانی عنوان میکند.
خالد حسینی تا کنون سه کتاب بسیار موفق در کارنامهاش دارد. دو کتاب بادبادک باز و هزار خورشید تابان از پرفروشترینهای لیست نیویورک تایمز بودهاند و کتاب جدید او با عنوان و کوهستان به طنین آمد نیز مانند دو کتاب قبلی با استقبال خوانندگان روبرو شده است و هر سه کتاب توسط انتشارات متعددی در ایران به چاپ رسیدهاند.