تاریخ ایران نوین
درباره کتاب:
هیچ چیز برای یک ملت واجب تر از دانستن تاریخ خودشان نیست، به خصوص برای مردمی غیرقابل پیش بینی چون مردم کشور ما که گاهی آدم شک می کند اصلاً حافظه تاریخی دارند یا نه؟! به همین خاطر مدام تاریخ برای آن ها در حال تکرار شدن است!
تاریخ ایران نوین نوشته ارواند آبراهامیان، اثری تاریخی تحلیلی است درباره یک صد سال اخیر. در میان خیل کتب تاریخ معاصر که اغلب تکرارِ مکرراتِ ماجراهایی بارها گفته شده اند، آنچه کتاب حاضر را از دیگر آثار متمایز می کند ایده ای است که نویسنده برای کار برگزیده و چشم اندازی ست که بر ایران در قرن بیستم گشوده.
آبراهامیان قصد ندارد راوی صرف رخداد های تاریخی صد سال اخیر باشد. او با رویکردی تحلیلی به چیستی، چرایی و چگونگی شکل گیری ایران مدرن توجه دارد. ایرانی که در کمتر از صد سال، دو بار با انقلاب هایی مردمی روبه رو شده و امروز صاحب نقشی مؤثر در مناسبات جهانی و به خصوص منطقه ای است و نامش اغلب در صدر اخبار جهانی است.
«ما گذشته را فقط از دریچه ی زمان حال می بینیم، و درک می کنیم». این نقل قول از «ای. اچ. کار» به عنوان نخستین جمله از مقدمه کتاب، در همان ابتدا تا حد زیادی چند و چون رویکرد نویسنده را برای خواننده روشن می سازد. آبراهامیان تاریخ نگار ایرانی مقیم آمریکا و از اساتید بنام این حوزه در دانشگاه های آن دیار است. او در کتاب حاضر، از منظر امروز به گذشته می نگرد، و در تلاش است نشان دهد که چگونه ایران نوین شکل گرفت و به عبارت دیگر ایران چطور این گونه شد که هست. کشوری که «با خیش چوبی و گاوآهن وارد قرن بیستم شد و با صنعت نورد فولاد، یکی از بالاترین نرخ های تصادفات رانندگی در جهان و در عین بهت و ناباوری خیلی ها، یک برنامه هسته ای، آن را پشت سر گذاشت.» در ابتدای قرن بیستم، شاه ایران مالک تنها اتومبیل در کل کشور بود. تنها ۳۴۰ کیلومتر راه شوسه وجود داشت. حمل ونقل اساساً با قاطر و الاغ و حتی پای پیاده انجام می شد. در چنین شرایطی برای رفتن به مشهد مقدس حدود ۲۴ روز وقت احتیاج بود. حمام به شکل امروزین آن وجود نداشت. مدرسه ها مکتب خانه بودند و تنها نهاد علمی مدرن کشور دارالفنون بود و...
اولین بار عباس میرزا به فکر تغییر و تحول در ایران افتاد. مخالفت ها با او بسیار بود و از بداقبالی ایرانیان تنها شاهزاده لایق ایل وتبار قاجاریان مجال پادشاهی نیافت. امیرکبیر نیز بلندای فکرش تناسبی با کوتاهی فرصت صدارتش نداشت و سرانجام به شکلی غیرمستقیم جانش را پای دگراندیشی اش گذاشت. به این ترتیب تا وقوع انقلاب مشروطه عملاً اتفاق مبارکی در کشور نیفتاد. روزگار ملتهب مشروطه نیز بیشتر به درگیری گذشت. احمدشاه هم یا در عوالم کودکی بود و یا هوا و هوس جوانی، تا عمر قاجاریان با برآمدن رضاخان به سرآمد.
آبراهامیان در کتاب حاضر می کوشد تا حد ممکن بی طرفانه از افراد، اندیشه ها، سیاست ها و حرکت هایی در طول این صدساله سخن بگوید که در پایه گذاری ایران نوین و حرکت آن به جلو دخیل بودند؛ حرکتی که هر قدر هم کجدار و مریز بوده باشد، نقطه آغاز دگرگونی هایی بود که بافت سنت محور جامعه ایرانی به سختی بدان تن می داد. نمونه اش برچیدن بساط حمام های قدیمی بود که منبع بسیاری از بیماری ها محسوب می شد و جماعت چنان بدان پافشاری نشان می دادند که گویی ایمانشان در گروی این طرز استحمام است!
بنابراین برگزیدن چنین مضمونی برای این کتاب، همان قدر که دارای اهمیت است، مناقشه برانگیز نیز هست. درباره اینکه چه کسانی و چگونه در این مسیر ایفای نقش کرده اند، دیدگاه ها بسیار متفاوت و بهتر بگوییم؛ متناقض است. این موضوعی بسیار مهم است که بدان فراوان پرداخته شده، اما اغلب فدای یکسری پیش فرض های متعصبانه و مطلق انگارانه افراد،گردیده است. متأسفانه در گذشته و حال کمتر تاریخ نگاری بوده که با کنار نهادن پیش فرض های ایدئولوژی محور، شخصیت های تاریخی ایران را نه سیاه یا سفید که خاکستری ارزیابی و بر این مبنا عملکردشان را بررسی کند.
آبراهامیان، استاد ممتاز تاریخ در کالج باروک دانشگاه نیویورک است. او مقالات و کتاب های مهمی در این زمینه منتشر کرده است. «ایران بین دو انقلاب»، «کودتا» و «تاریخ ایران نوین» از آن جمله اند. چه نوع نگاه و رویکرد آبراهامیان به تاریخ را قبول داشته باشیم یا نه، نمی توان منکر اشراف او به ظرایف تاریخ معاصر، شیوه علمی کار و نهایتاً نگاه غیرایدئولوژیک او به چهره های تاریخی شد.
این کتاب که از یک مقدمه و شش فصل تشکیل شده به یک سده از تاریخ ایران نظر دارد. فصل بندی کتاب نیز بر پایه مهم ترین اتفاقاتی بنا شده که در طول این یک صدسال رخ داده است.
آبراهامیان در مقدمه خود به طرح مسئله پرداخته و می کوشد با اشاره بر تغییرات به وجود آمده در طول این سده چشم اندازی از آنچه قرار است در کتاب مورد بحث قرار گیرد، پیش روی خواننده قرار دهد.
او بر این نکته تأکید دارد که موتور محرکه ای که ایران را به سمت پیشرفت سوق می دهد تشکیل دولت مرکزی مدرن است. ایده ای که تا حد بسیار زیادی درست نیز به نظر می رسد؛ چرا که یک بررسی تطبیقی ساده نشان می دهد تا زمانی که جای چنین دولتی در تاریخ ایران خالی است عملاً از نشانه های ایران مدرن هم خبری نیست.
به این ترتیب آبراهامیان از ساختار قدرت در زمان شاهان قاجار آغاز کرده و سپس به تغییرات نهاد قدرت در دوران مشروطه توجه می کند. او در ادامه به برآمدن رضاخان و نقش او در شکل گیری اقتدار حکومت مرکزی می پردازد. سپس به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی و جریان ملی شدن صنعت نفت را تحلیل کرده و از ماجرای انقلاب سفید شاه و ملت سخن به میان می آورد و در نهایت نیز نوبت به انقلاب اسلامی می رسد که فصل پایانی کتاب بدان اختصاص یافته است.
* معرفی کتاب از الف کتاب