آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
1
0
1
23
0
شعر قفس
امتیاز محصول:
(3 نفر امتیاز دادهاند)
دسته بندی:
شعر معاصر ایران
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
121078
شابک:
9786006605746
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
شعر فارس قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
96
طول:
20.5
عرض:
14
ارتفاع:
0.5
وزن:
78 گرم
قیمت محصول:
65,000 ریال
موجود نیست
درباره شعر قفس:
درباره کتاب:
«شعر قفس» عنوان مجموعه شعر تازه ای است از علیرضا روشن که اخیرا از طرف نشر آموت منتشر شده است. این مجموعه، شامل ٥٧ شعر است. عنوان برخی از شعرهای مجموعه «شعر قفس» عبارت اند از: «ماهِ انواع»، «یاد آورد دهقان، روزگار قحطی را، در سال خشک»، «سیاوش سوخته»، «کارِ شعر»، «سنگ دریا»، «شمع شب افروز»، «برگ و ماه»، «مستقبلِ این مضارع، ماضی است!»، «بدرقه»، «قطره و بحر»، «چیستی»، «گندم شعرم را انکار نمی کنم»، «نگرانی مادر» و «پدر». برخی شعرهای مجموعه نیز، عنوان «بی عنوان» را بر پیشانی دارند. آنچه می خوانید دو نمونه است از این بی عنوان ها: «آن کس که او به قله فراز رفت/ چون بیفتد/ نماند/ بندش از بند بگسلد/ هم بمیرد/ به کوهپایه اندر/ کی هراس دارد از فرو افتادن؟/ حال بشنو حکایت من:/ ترسان/ از توهم قله/ فرو افتادم» «مغروق دریا نیستم/ آب از سر گذشته ی دست و پا زنِ برکه ام/ نه کشتی و نه قایق/ برای نجاتِ منِ نابلد/ تخته پاره ئی/ کافی ست»
«شعر قفس» عنوان مجموعه شعر تازه ای است از علیرضا روشن که اخیرا از طرف نشر آموت منتشر شده است. این مجموعه، شامل ٥٧ شعر است. عنوان برخی از شعرهای مجموعه «شعر قفس» عبارت اند از: «ماهِ انواع»، «یاد آورد دهقان، روزگار قحطی را، در سال خشک»، «سیاوش سوخته»، «کارِ شعر»، «سنگ دریا»، «شمع شب افروز»، «برگ و ماه»، «مستقبلِ این مضارع، ماضی است!»، «بدرقه»، «قطره و بحر»، «چیستی»، «گندم شعرم را انکار نمی کنم»، «نگرانی مادر» و «پدر». برخی شعرهای مجموعه نیز، عنوان «بی عنوان» را بر پیشانی دارند. آنچه می خوانید دو نمونه است از این بی عنوان ها: «آن کس که او به قله فراز رفت/ چون بیفتد/ نماند/ بندش از بند بگسلد/ هم بمیرد/ به کوهپایه اندر/ کی هراس دارد از فرو افتادن؟/ حال بشنو حکایت من:/ ترسان/ از توهم قله/ فرو افتادم» «مغروق دریا نیستم/ آب از سر گذشته ی دست و پا زنِ برکه ام/ نه کشتی و نه قایق/ برای نجاتِ منِ نابلد/ تخته پاره ئی/ کافی ست»
برچسبها: