آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
0
0
1
4
0
دیدا
امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
17239
شابک:
9786009154227
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
256
طول:
21.2
عرض:
14.6
ارتفاع:
1.3
وزن:
296 گرم
قیمت محصول:
55,000 ریال
موجود نیست
درباره دیدا:
درباره کتاب:
بخش اول این داستان بلند که باورپذیری اش مشکل به نظر می رسد، به لحاظ بعد زمانی مصادف با دوره خلافت عباسیان وکشمکش های سیاسی مأمون و امین است. دیدا زنی از مرو برای رهایی خود از دام یکی مردان هوسباز خلفای عباسی - ابن عباس – سوار براسب خویش اسیر امواج خروشان رودی می شود که توسط طاهر ذوالیمینین ازغرق شدن نجات می یابد. همین اتفاق، نقطه آغاز رابطه ای محبت آمیز میان آن دو می شود.
(زن آهسته آهسته، هوشیار ی کامل خودرا به دست آورد ابتدا مانند افرادی که از دنیای دیگری بازگشته اند. باتردید اطراف خود را نگاه کرد وقتی خود را میان چند مرد غریبه یکه که و تنها یافت نزدیک بود دوباره بیهوش شود اما چشمان گیرای طاهر تنها چیزی بود که قبل از بیهوشی به خاطر داشت. ص43)
بیشتر حجم داستان (از صفحه 64الی 209) شرح حال زندگی طاهر با فتوحاتش را در برمی گیرد. طاهر به عنوان فرمانده لشکر مأمون عباسی بر فرماندهان لشکر امین از جمله عیسی بن ماهان در نزدیکی های شهر ری و عبدالرحمن در همدان پیروز می شود. دست آخر طاهر خوش اقبال شهر بغداد را تصرف کرده و امین- برادر مأمون - را می کشد و امپراطوری عباسیان را جانی دوباره می بخشد.
از این منظر در داستان اطلاعات ذیقیمتی درباره تاریخ آن روز ایران زمین داده می شود. طاهر به واسطه بیعت با مأمون و امام رضا (ع) لقب طاهر ذوالیمینین می گیرد که نهایتاً به انگیزه خونخواهی برادرش و عصیان طاهر در حذف نام مأمون در خطبه نماز جمعه طاهر مسموم وکشته می شود.
در دومین بخش از این داستان و فاصله گرفتن از آشنایی طاهر و دیدا نویسنده به طاهر به عنوان یکه تاز و پیروز نبرد نگاه می کند. جنگ آوری سرمست از پیروزی که دیدا را به فراموشی سپرده است. هیچ رد و نشانه ای بین آن دو نمی بینیم. هردو سرگرم گرفتاری های خویش هستند. دیدا سرگرم آموختن موسیقی در محله دوران کوش نیشابور و بی خبر از طاهر روزگار می گذراند و طاهر به امورات لشکر فاتح بغداد مشغول است.
نویسنده دراین بخش دغدغه معرفی طاهر و رویدادهای آن برهه تاریخ ایران زمین را بیشتر مد نظر دارد و خواننده نیز عملاً تاریخ را بیشتر می خواند تا سرگذشت عاشقانه میان طاهر و دیدا را. در واقع نویسنده در این بخش از کتاب به شکل عامدانه خواننده را به خواندن و همراه شدن با وقایع و اتفاقات دور و بر طاهر و فراموش کردن دیدا وادار می کند اما میر قاسمی در بخش سوم از داستان خود با رجعتی دوباره به رابطه میان دیدا و طاهر، دیدا را به تصویر می کشد که پیکی را روانه شهربغداد کرده است و از طاهر خواسته است، که یکی از مردان زندانی بغداد را آزاد کند.
عکس العمل طاهر در قبال نامه دیدا و نوع برخورد تند وخشک وسرد وی با آن در این بخش از داستان با ویژگی هایی که نویسنده از طاهر در طول داستان ارائه داده است، تناسب ندارد و شاید او می توانست این بخش داستان را با پردازش و توصیفی بیشتر از کندی موجود بیرون آورد.
با شایه خبر مرگ طاهر در نیشابور، دیدا سوار بر اسب یکی از جوانمردان درصدد جست وجو برمی آید ناگهان ابن عباس را به دنبال خود و به منظور تصاحب خود می بیند. دیدا می تازد و به رود خروشانی که طاهر روزگاری نجاتش داده بود، می رسد و دست آخر خود را اسیر امواج خروشان رود می کند.
در یک نگاه کلی بین بخش دوم داستان با بخش اول و سوم داستان میر قاسمی گسست معنایی و پردازشی دیده می شود. گویا نویسنده در بیشتر موارد وقایع تاریخی را بر رویدادهای عاطفی ترجیح داده است. به عنوان مثال، . در رمان الموت، نویسنده ولادیمیر بارتول، حسن صباح و فداییان و حوریان باغ بهشتی الموت را چنان ماهرانه به زمان حال آورده که حوادث تاریخی بسیار کمرنگ به نظر می رسد، گویی این اتفاقات درفضای بریده از زمان تاریخی حسن صباح روی داده است.
دیدا در داستان میرقاسمی شخصیت دست نیافتنی و افسانه ای است هم طاهر و هم ابن عباس به وصالش نمی رسند. از سوی دیگر رود نیز در این داستان، نشان دهنده تقدیر و سرنوشت محتوم است. تقدیر این است که دیدا اسیر رود شود. سال ها بعد باز رود است که دیدا را درآغوش امواجش می کشد بی آنکه طاهر نجات دهنده ای در کار باشد.
همچنین باید به این مسأله اشاره کرد که جنگ و طمع ورزی و تصاحب طلبی انسان ها در داستان تأکیدی است، براین نکته که همواره در برابر عشق خالصانه و ناب، مانعی به نام جنگ وجود داشته است که همواره بین دیداها و طاهر ها ی زمان فاصله و جدایی می اندازد.
بخش اول این داستان بلند که باورپذیری اش مشکل به نظر می رسد، به لحاظ بعد زمانی مصادف با دوره خلافت عباسیان وکشمکش های سیاسی مأمون و امین است. دیدا زنی از مرو برای رهایی خود از دام یکی مردان هوسباز خلفای عباسی - ابن عباس – سوار براسب خویش اسیر امواج خروشان رودی می شود که توسط طاهر ذوالیمینین ازغرق شدن نجات می یابد. همین اتفاق، نقطه آغاز رابطه ای محبت آمیز میان آن دو می شود.
(زن آهسته آهسته، هوشیار ی کامل خودرا به دست آورد ابتدا مانند افرادی که از دنیای دیگری بازگشته اند. باتردید اطراف خود را نگاه کرد وقتی خود را میان چند مرد غریبه یکه که و تنها یافت نزدیک بود دوباره بیهوش شود اما چشمان گیرای طاهر تنها چیزی بود که قبل از بیهوشی به خاطر داشت. ص43)
بیشتر حجم داستان (از صفحه 64الی 209) شرح حال زندگی طاهر با فتوحاتش را در برمی گیرد. طاهر به عنوان فرمانده لشکر مأمون عباسی بر فرماندهان لشکر امین از جمله عیسی بن ماهان در نزدیکی های شهر ری و عبدالرحمن در همدان پیروز می شود. دست آخر طاهر خوش اقبال شهر بغداد را تصرف کرده و امین- برادر مأمون - را می کشد و امپراطوری عباسیان را جانی دوباره می بخشد.
از این منظر در داستان اطلاعات ذیقیمتی درباره تاریخ آن روز ایران زمین داده می شود. طاهر به واسطه بیعت با مأمون و امام رضا (ع) لقب طاهر ذوالیمینین می گیرد که نهایتاً به انگیزه خونخواهی برادرش و عصیان طاهر در حذف نام مأمون در خطبه نماز جمعه طاهر مسموم وکشته می شود.
در دومین بخش از این داستان و فاصله گرفتن از آشنایی طاهر و دیدا نویسنده به طاهر به عنوان یکه تاز و پیروز نبرد نگاه می کند. جنگ آوری سرمست از پیروزی که دیدا را به فراموشی سپرده است. هیچ رد و نشانه ای بین آن دو نمی بینیم. هردو سرگرم گرفتاری های خویش هستند. دیدا سرگرم آموختن موسیقی در محله دوران کوش نیشابور و بی خبر از طاهر روزگار می گذراند و طاهر به امورات لشکر فاتح بغداد مشغول است.
نویسنده دراین بخش دغدغه معرفی طاهر و رویدادهای آن برهه تاریخ ایران زمین را بیشتر مد نظر دارد و خواننده نیز عملاً تاریخ را بیشتر می خواند تا سرگذشت عاشقانه میان طاهر و دیدا را. در واقع نویسنده در این بخش از کتاب به شکل عامدانه خواننده را به خواندن و همراه شدن با وقایع و اتفاقات دور و بر طاهر و فراموش کردن دیدا وادار می کند اما میر قاسمی در بخش سوم از داستان خود با رجعتی دوباره به رابطه میان دیدا و طاهر، دیدا را به تصویر می کشد که پیکی را روانه شهربغداد کرده است و از طاهر خواسته است، که یکی از مردان زندانی بغداد را آزاد کند.
عکس العمل طاهر در قبال نامه دیدا و نوع برخورد تند وخشک وسرد وی با آن در این بخش از داستان با ویژگی هایی که نویسنده از طاهر در طول داستان ارائه داده است، تناسب ندارد و شاید او می توانست این بخش داستان را با پردازش و توصیفی بیشتر از کندی موجود بیرون آورد.
با شایه خبر مرگ طاهر در نیشابور، دیدا سوار بر اسب یکی از جوانمردان درصدد جست وجو برمی آید ناگهان ابن عباس را به دنبال خود و به منظور تصاحب خود می بیند. دیدا می تازد و به رود خروشانی که طاهر روزگاری نجاتش داده بود، می رسد و دست آخر خود را اسیر امواج خروشان رود می کند.
در یک نگاه کلی بین بخش دوم داستان با بخش اول و سوم داستان میر قاسمی گسست معنایی و پردازشی دیده می شود. گویا نویسنده در بیشتر موارد وقایع تاریخی را بر رویدادهای عاطفی ترجیح داده است. به عنوان مثال، . در رمان الموت، نویسنده ولادیمیر بارتول، حسن صباح و فداییان و حوریان باغ بهشتی الموت را چنان ماهرانه به زمان حال آورده که حوادث تاریخی بسیار کمرنگ به نظر می رسد، گویی این اتفاقات درفضای بریده از زمان تاریخی حسن صباح روی داده است.
دیدا در داستان میرقاسمی شخصیت دست نیافتنی و افسانه ای است هم طاهر و هم ابن عباس به وصالش نمی رسند. از سوی دیگر رود نیز در این داستان، نشان دهنده تقدیر و سرنوشت محتوم است. تقدیر این است که دیدا اسیر رود شود. سال ها بعد باز رود است که دیدا را درآغوش امواجش می کشد بی آنکه طاهر نجات دهنده ای در کار باشد.
همچنین باید به این مسأله اشاره کرد که جنگ و طمع ورزی و تصاحب طلبی انسان ها در داستان تأکیدی است، براین نکته که همواره در برابر عشق خالصانه و ناب، مانعی به نام جنگ وجود داشته است که همواره بین دیداها و طاهر ها ی زمان فاصله و جدایی می اندازد.
برچسبها: