آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 20
دوست نداشتم 0

هشت و چهل و چهار

امتیاز محصول:
(3 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
156719
شابک:
9786002295583
انتشارات:
موضوع:
داستان های فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
157
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
195 گرم
قیمت محصول:
1,400,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره هشت و چهل و چهار:
درباره کتاب:

«هشت و چهل و چهار» اولین رمانِ «کاوه فولادی نَسب» (1359) است. او که چندین سال است به عنوانِ منتقد، مترجم و مدرسِ داستان نویسی فعالیت های فراوانی انجام داده است، این رمان را با درون مایه ای اجتماعی-تاریخی نوشته است. رمان درباره ی یک ساعت ساز و ساعت فروش تنهاست که عاشقِ پرسه زدن در خیابان ها و کوچه های قدیمی تهران است. مردی منظم و دقیق که دوستان اندکی دارد و جهانی مملو از خاطرات. اما یک اتفاقِ عجیب این آرامش را بر هم می زند و منطقِ روزمره ی زمان را به هم می ریزد. اتفاقی که باعث می شود شخصیت اصلی رمان دچارِ ماجراهای تازه ای شود… رمانِ کاوه فولادی نَسب با توجه به وابسته گی های زمانی و مکانی ای نوشته شده که ناگهان و طی یک فرایند تکنیکی از هم می پاشند و اجازه می دهند مخاطبِ او در چند وجه از تاریخِ کمی دورتر یران و تکه هایی از آن سفر کند. از سویی سوالی مهم نیز پیشِ رویِ این خواننده قرار می گیرد که اوجِ رمان محسوب می شود: آیا می توان به عقب بازگشت؟ با این رویه رمانِ «هشت و چهل و چهار» خواننده اش را به یک پرسه زنی پر اتفاق و غافلگیری دعوت می کند.

نیاسان مجرد بود. نیاسان مجرد است. گفتنش آسان نیست. تا پیش از این که زنگ موبایلش شروع کند به نواختن و او ــ همان طور معلق میان خواب و بیداری و مستی و هشیاری ــ چیزی در قلبش بجنبد و شاخک هایش تیز شود و مثل همیشه شروع کند به شمردن زنگ ها، مجرد بود.

قدیم ترها مجرد نمی گفتند، می گفتند عزب. به عزب خانه نمی دادند، با عزب شوخی نمی کردند، به عزب نزدیک نمی شدند، و با عزب حرف نمی زدند؛ انگار جذام داشته باشد، یا گَری، یا چیزی در همین حدود. حالا کلمه ها و ترکیب ها شکل وشمایل بهتری پیدا کرده اند. دادستان دیگر درِ روزنامه ای را تخته نمی کند
برچسب‌ها: