درآمدی بر فهم جامعه ی مدرن 1
درباره کتاب:
پیتر همیلتون در این کتاب نشان مىدهد که چگونه در پایان سدهى هجدهم، انرژى فکرىِ دوران در اروپاى غربى در قالب جنبشى به نام "روشنگرى" فعلیت یافت ، جنبشى که معرف ایدهى "مدرنیته" بود و اغلب قالبِ اصلىِ علومِ اجتماعىِ مدرن دانسته شده است. در این کتاب بستر تاریخى و جغرافیایىِ "روشنگرىِ" اروپایى ــ با چهرههاى برجستهاى نظیر مونتسکیو، دیدهرو، ولتر، روسو، که پیشروان نظریهى اجتماعى بودند، و "روشنگرانِ اسکاتلندى" نظیر دیوید هیوم، آدام اسمیت، و آدام فرگوسن ــ مورد بررسى قرار مىگیرد. همچنین کتاب به بحث از نقدِ روشنگرى بر اقتدار سنت مىنشیند و به کندوکاو در برخى از اندیشههاى اصلىِ آن ــ پیشرفت، علم، عقل، و طبیعت ــ مىپردازد. به این ترتیب، روشنگرى نویدبخشِ عصر رفاه و پیشرفت مادىِ بىپایان، از میان بردن تعصب و خرافات، و فائق آمدن بر نیروهاى طبیعت بر پایهى گسترش دانش و فهم انسان بود. این نوشته موضوع را از خلال جنبش رمانتیک و انقلاب فرانسه تا نظریهپردازان بزرگ علم اجتماعى در سدهى نوزدهم ــ سنسیمون و کُنت ــ دنبال مىکند، و به آستانهى شکلگیرى علوم اجتماعى در پایان سدهى نوزدهم مىرسد. شکلگیرى دولت مدرن نخست به بررسى چگونگى تکوین دولت مدرن مىپردازد و این نظر را مطرح مىکند که دولت مدرن در تلاقىگاهِ نظامهاى ملى و بینالمللى شکل گرفته است. او در این کتاب به ردیابى تحولاتى مىپردازد که دولت در اَشکالِ تاریخىِ گوناگوناش ــ از امپراتورىهاى کلاسیک اروپایى، قدرتهاى منقسم حکومت فئودالى و ... تا صورِ اقتدارِ سیاسى، قدرتِ دنیوى، مشروعیت و حاکمیتِ دولت ـ ملتِ مدرن ــ به خود دیده است. همچنین، این کتاب به بررسى نقش ماشین جنگى و نظامى، و نیز نقش سرمایهدارى در پىریزى اولویتِ این شکل دولت ـ ملت مىپردازد، و نظام دولت ـ ملت را بنیان نظم بینالمللىِ مدرن مىداند. دیدگاههاى فیلسوفان سیاسىِ غربى مانند هابز، لاک، روسو، میل و وبر در تار و پودِ این تاریخ تنیده شده است. "به دنبالِ پا گرفتن سرمایهدارى در اروپا و دگرگونى تدریجىِ اقتصاد سنتى، چگونه تجارت و بازرگانى گسترش یافت، چگونه بازارها رونق پیدا کردند، چگونه تقسیم کارِ جدید رخ داد و چگونه ثروت و مصرف در بریتانیاى سدهى هجدهم رشد یافت؟". اینها پرسشهایى هستند که ویویِن براون در این نوشته به آنها پاسخ مىدهد، و از رهگذر آن نشان مىدهد که "چگونه حوزهى متمایزى از زندگى اقتصادى شکل گرفت که مناسبات اقتصادىِ نوینى بر آن حاکم بود و اندیشهى اقتصادىِ جدیدى آنها را تنظیم و بازنمایى مىکرد ... این نوشته تبیینى از اقتصاد مدرن را با شیوههاى جدیدِ سخن گفتن و اندیشیدن در بارهى زندگى اقتصادى ــ گفتمان نوین اقتصادى ــ که در سدهى هجدهم سر بر آورد، درآمیخته است. همچنین نویسنده مىکوشد تا اثرِ کلاسیکِ آدام اسمیت را که به یکى از متون دورانسازِ عصر نو بدل شد بازخوانى کند و اندیشههاى مطرحشده در آن را در بستر تاریخى و اخلاقىِ آن مورد بررسى قرار دهد". هریت برَدلى بررسى خود را از انقلابهاى کشاورزى و تجارىِ سدهى هجدهم آغاز مىکند و آن را تا طغیان انقلاب صنعتى در سدهى نوزدهم پى مىگیرد. توجه او معطوف به روابط اجتماعىِ در حالِ دگرگونى و ساختارهاى اجتماعىِ ویژهى جامعهى صنعتىِ سرمایهدارى است. او صورتبندىهاى طبقاتى و جنسیتىِ جامعهى پیشاصنعتى و روستایى را در مقابل ظهور طبقات اجتماعىِ جدید قرار مىدهد که حول محور سرمایه و کارِ دستمزدى، الگوهاى کارِ اَشکالِ جدید تولید صنعتى، و مناسبات نوین میان زنان و مردان سازمان گرفتهاند، و نشان مىدهد که تقسیمهاى اجتماعى و جنسیتىِ کار چگونه شکل گرفتهاند، و چگونه مسائل مربوط به نژاد و قومیت منجر به پیچیدهتر شدنِ این ساختارها در سدهى بیستم شدهاند. این نوشته "به بررسى اهمیت فزایندهى تحلیل فرهنگ، معنا، زبان و ساختارهاى نمادینِ زندگى اجتماعى در نظریهى اجتماعىِ معاصر ... مىپردازد. سپس از سه درونمایهى فرهنگىِ عمده در گذار به مدرنیته سخن مىگوید: نخست، گذر از جهانبینىِ مذهبى به جهانبینى دنیوى، و گذر از باور به شالودهى "قدسىِ" ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى به باور به شالودهى عرفىِ آنها، که مشخصهى گذار از جامعهى سنتى به جامعهى مدرن است. دوم، نقش مذهب در صورتبندىِ "روح سرمایهدارى" ــ بحثى در باب آراءِ ماکس وبر در مورد "اخلاق پروتستانى". و سوم، آگاهىِ فزایندهى فیلسوفان و نظریهپردازانِ غربى از هزینههاى فرهنگ مدرن ــ آنچه فروید "ملالهاى" مدرنیته نامید و وبر تبَعاتِ عقلانیتِ فزاینده و افسونزدایى از جهان مدرن دانست. این درونمایهى آخر به نقدهاى متأخر از "نویدهاى" روشنگرى اشاره دارد، و نشان مىدهد که ارزیابىِ بدبینانه از روشنگر