ترانه های قدیمی
درباره تئاتر:
یادآوری خاطرات خوب گذشته به هر طریق که باشد بسیار لذت بخش است؛ گوش دادن به آهنگ ها و ترانه های قدیمی خاطره ساز از جمله راه های تداعی کننده خاطرات و گذشته های دور است. این بار محمد رحمانیان با به روی صحنه بردن نمایش ترانه های قدیمی اش و طراحی داستانی برای هریک از ترانه ها، خاطراتمان را به گونه ای دیگر زنده می کند و یاد آور می شود.
کارگردان و نویسنده: محمد رحمانیان
بازیگران: مهتاب نصیر پور، حبیب رضایی، افشین هاشمی، اشکان خطیبی...
«ترانه های قدیمی» که محمد رحمانیان پس از چند سال مهاجرت با خود به ارمغان آورده، شاید به نوعی وصف حال خود او در غربت هم باشد، اما استقبالی که از این نمایش شده و واکنش پراحساس تماشاگران، نشان می دهد که این حس مشترک اگر نگوییم تمامی یک ملت که بخش قابل توجهی از آن است. «ترانه های قدیمی» نمایشی در چند اپیزود است که علی زندوکیلی آوازهایی قدیمی را با اجرای زنده پیانو (و یک مورد دوتار) در فاصله اپیزودها می خواند. البته لحن خواندن زندوکیلی که آشکارا می کوشد با اجرای اصلی مانده در یادها متفاوت باشد، با لحن کلی نمایش تناسبی ندارد. او که صدایی پرطنین دارد، گویی برای یک اپرا یا موزیک هال می خواند، در حالی که «ترانه های قدیمی» یک نمایش کوچه ای و خیابانی درباره مردم عادی و دغدغه هایشان است؛ در مایه کارهای اسماعیل خلج که رحمانیان در کانادا اخیرا دو نمایشنامه - از این حیث کلاسیک - او را هم اجرا کرده است؛ «گلدونه خانوم» و «حالت چطوره مش رحیم؟».
اپیزودهای نمایش به جز ارتباط مستقیم یا غیرمستقیمشان به ترانه ها، پیوند داستانی خیلی پررنگی با هم ندارند، جز در چند مورد که در اپیزودی اشاره به شخصیتی در اپیزود دیگر می شود. نمایشنامه گرچه به جز دیالوگ هایش در حد بهترین آثار نویسنده اش نیست، اما همین ایده جذابِ اتکا به ترانه های محبوب قدیمی و اجرای خوب بازیگرانش (به خصوص مهتاب نصیرپور و علی سرابی و سحر دولتشاهی و... همه!) و تنیدن آنها در دل داستان های ساده از زندگی روزمره، نمایش را جذاب و دلپذیر کرده است.
اما جدا از نوستالژی که جانمایه موکد نمایش است، می توان مضمون نمایش را «خاطره» و «حافظه» هم تعبیر کرد. گرچه خود نوستالژی هم با این دو مفهوم پیوند دارد، ولی اینجا بیشتر در وجه و معنای «فراموشی»اش کاربرد دارد؛ همان خطری که خاطره های جمعی یک ملت – اینجا ترانه های قدیمی - را تهدید می کند. از همان اولین اپیزود که یک نوازنده قدیمی در آستانه آلزایمر می کوشد با کمک همکار جوان ترش چیزهایی را به یاد بیاورد، شاهد اشاره ها و کنایه های دیگری بر همین مفهوم «خاطره» و «فراموشی» در نمایش هستیم. فقط هم قضیه ترانه های ایرانی نیست و ترانه های خارجی اپیزودی که سحر دولتشاهی و اشکان خطیبی بازی دارند، همان کاربرد و حس وحال ترانه های ایرانی نمایش را دارد.