پیر مرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد
گپ و گفت در دیوار شهرکتاب
گپوگفت با شادی حامدی، مترجم کتاب «پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد»
دیوار شهرکتاب، دیواریاست برای گفتوگوی علاقمندان به کتاب و کتابخوانی و نوشتن درباره علاقهمندی های مشترک.
همراهان عزیز شهرکتاب آنلاین، به مدت یک هفته، از تاریخ 3 تا 10 بهمن ماه، می توانند بر روی دیوار شهرکتاب این کتاب، نقدها و نظرات خود را در مورد این کتاب با مترجم آن در میان بگذارند و به گفتوگو با ایشان بنشینند و یا متنهای ماندگاری از این کتاب را همراه با تصویر مرتبط بر روی دیوار شهرکتاب منتشر نمایید.
مطالب خود را در قسمت دیوار این کتاب بنویسید و خانم حامدی به شما پاسخ خواهد داد. به رسم یادگار، به منتخبان و فعالان این گپ و گفت فرهنگی کتابهای انشارات «به نگار» از سوی ناشر هدیه داده میشود.
درباره کتاب:
این رمان دربارۀ یک پیرمرد است. هرکسی عنوان رمان را بخواند فکر میکند قرار است یک رمان تخیلی بخواند اما به محض اینکه فصل اول رمان که فصلی بسیار کوتاه است تمام شود متوجه میشود که این رمان در عین واقعی بودن کم از تخیل ندارد.
رمان را شادی حامدی به فارسی برگردانده است. فصلهای رمان کوتاه هستند و هر فصل دقیقاً با یک تاریخ مشخص میشود. مترجم از عهدۀ ترجمۀ اثر به خوبی برآمده است و جملات کوتاه و مستقیم به علاوۀ بیطرفیِ رعایت شده در اثر خواننده را با کتابی خوشخوان و جذاب مواجه میکند.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«این مسافر در این فکر بود که چرا چمدان بزرگ طوسیرنگ چهارچرخهای را دزدیده است. آیا علتش فقط این بود که توانسته بود این کار را بکند و صاحب چمدان هم آدم نفهمی بود، یا به این دلیل که فکر کرده بود شاید داخل چمدان یک جفت کفش و یک کلاه پیدا شود؟ یا شاید به این خاطر بود که پیرمرد چیزی برای از دست دادن نداشت. آلن واقعاً نمیدانست چرا این کار را کرده. با خودش فکر کرد، وقتی زندگی وارد وقت اضافه میشود به راحتی میتوان به خود اجازۀ بعضی کارها را داد. بعد کمی جابهجا شد و جایش را در صندلی راحت کرد.»