قمارباز (از یادداشت های یک جوان)
قمارباز اثر داستایوسکی برای نخستین بار توسط جلال آل احمد ترجمه شد، از زبان فرانسه در سال ۱۳۲۷، زمانی که هنوز جوانی بیست وپنج ساله بود و تازه فرانسه آموخته بود، نسخه فرانسه رمان را از خانلری امانت گرفته بود و از این بابت اول ترجمه اش از او تشکر کرده است. با توجه به سن و سال آل احمد و میزان فرانسه دانی اش این ترجمه اگرچه در زمان خود غنیمتی محسوب میشد، حتی باوجود اصلاحاتی که پس از مرگ او بر این ترجمه اعمال شد، حاصل آن چندان دندانگیر نبود. مدتی بعد مهرداد مهرین هم ترجمه دیگری از این رمان منتشر کرد که آن هم اگر بدتر نبود، شرایط بهتری از ترجمه آل احمد نداشت.
سرانجام در دهه هفتاد صالح حسینی قمارباز را مجدداً ترجمه کرد، این بار از انگلیسی که زبان تخصصی او محسوب میشود. کیفیت کار به مراتب از ترجمه اول بهتر و ازاین جهت جز این هم از صالح حسینی (که مترجمی حرفهای و توانمند محسوب میشود) انتظار نمی رفت؛ او در ترجمه اش مشخصاً برای اصطلاحاتی که سر میز قمار ردوبدل میشود، از زبان رایج میان این قشر در ایران بهره برد که در نوع خود جالب توجه بود.
ترجمه حاضر اما توسط سروش حبیبی انجام شده، از نسخه روسی رمان که زبان اصلی آن است و با توجه به احاطه حبیبی بر دیگر زبانها (امکان مقابله با ترجمههای دیگر زبان ها) و دغدغه سال های اخیرش که اغلب پیرامون آثار سترگ ادبیات روس بوده انتظار میرود کار قابل دفاعی به ثمر رسانده باشد، بهخصوص بعد از ترجمه صالح حسینی. به ظاهر سروش حبیبی در این زمینه ناکام نبوده و این ترجمه، همانند اغلب ترجمههای او سلیس و خوش خوان ازکاردرآمده. اما اینکه از منظر تخصصی صالح حسینی چه کرده و سروش حبیبی این کار کلاسیک ادبیات روس را در جزییات و درآوردن سبک خاص داستایوسکی، چگونه از کار درآورده باید توسط اهلش و در مجالی دیگر سنجیده شود.
حبیبی یادداشتها و توضیحاتی را به عنوان پانوشت متن رمان آورده که اطلاعات خوبی برای درک بهتر رمان به مخاطب میدهد که برخی اشاره به پارهای ظرفیتهای زبانی روسی دارد که داستایوسکی در ارتباط با متن داستان بکار برده است.
از بحث ترجمه که بگذریم خود رمان اما یکی از آثار جذاب و درعین حال مهم داستایوسکی و ادبیات روس به شمار میرود. داستایوسکی این رمان را در شرایطی خاص و در مدت زمانی کوتاه نوشته است؛ اما خلاقیت بی پایان و هنرمندانه او در این مدت اندک به خلق اثری جاودان انجامیده.
شرح ماجرای نوشته شدن این رمان و شرط تمام کردن سروقت آن توسط نویسنده که در غیر این صورت ناشر امتیاز آن را برای خود برمی داشته و پیوند خوردن آن با مهمترین رابطه عاطفی زندگی داستایوسکی آن قدر جالب است که به شکلهای مختلف در سینما دستمایه ساخت فیلم شده است؛ حتی به صورت روایت موازی با متن داستان.
این رمان نخستین بار در سال ۱۸۶۶ در روسیه منتشرشده، در همان زمانی که داستایوسکی هنوز کابوس اقامت در خارج از کشور و قمار که او را همانند موجودی مستأصل و بیچاره، آس و پاس به روسیه بازگرداند، به فراموشی نسپرده بود
به همین خاطر این بار که مجبور شد برای رهایی از بدهی و به دست آوردن پول رمانی بنویسد، آگاهانه یا ناخودآگاه به سراغ تجربه تلخ خود که حاصل عشق و اعتیاد به قمار بود رفت و به شکلی زنده و تأثیرگذار آن را به ساحت داستان آورد.
راوی رمان قمارباز، آلکسی ایوانویچ است، معلم سرخانه فرزندان یک ژنرال که با آن ها زندگی میکند. ژنرال هر وقت به خارج از کشور سفر میکند در شهری با عنوان رولتنبورگ اقامت می کند (سروش حبیبی در پی نوشت آورده که نام این شهر خیالی درواقع برگرفته از عنوان یکی از آلات قمار یعنی رولت است و چیزی شبیه شهر قمار معنا می دهد).
ماجرا ازآنجا آغاز میشود که شخصیتهای رمان در انتظار رسیدن خبر مرگ پیرهزنی هستند که قرار است میراثش به ژنرال برسد. ژنرال با این ثروت می خواهد دل زنی فرانسوی بنام مادام بلانش را به دست آورد. شخصیتهای دیگر داستان نیز هر یک به نوعی با این ثروت و نیازی که به آن دارند به این ماجرا پیوند خوردهاند.
راوی در طول این اقامتها در دام عشق پولینا ، خواهرزن ژنرال، میافتد. زنی بوالهوس که به آلکسی مقداری پول قرض داده و او را سر میز قمار میفرستد. بردهای اولیه کام آلکسی را شیرین میکند اما اندک زمانی بعد باختها و تلخ کامی ها از راه میرسند.
داستایوسکی در قمارباز به جنون سیری ناپذیر انسان برای دستیابی به منافع مادی زندگی پرداخته و همچون اغلب آثارش با زبردستی شخصیتهای چند بعدی داستانش را به لحاظ روان شناختی کالبدشکافی میکند.
داستان بااینکه افت وخیز دراماتیک بیرونی خاصی ندارد، اما به لحاظ درونی حاصل انبوهی از وقایع است که به یکدیگر خط وربط دارند و چنان در لایههای مختلف روابط شخصیتها با جذابیت روایت میشود که از این منظر از خواندنیترین آثار داستایوسکی است.
مهم ترین بخشهای روان پای میز قمار میگذرد و داستایوسکی به شکلی تأثیرگذار احساسات متغیر یک قمارباز را در لحظات بردوباخت ترسیم میکند. نیچه عقیده داشت آنچه درباره روانشناسی آموخته عمدتاً حاصل مطالعه آثار داستایوسکیست؛ رمان قمارباز تأکید دیگریست بر این واقعیت که هیچ نویسندهای در تجزیه وتحلیل روان آدمی به گردپای داستایوسکی نمیرسد و خواننده رمان قمارباز درواقع شاگردیست که پای درس روانشناسی استادی همانند داستایوسکی نشسته است.