آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 25
دوست نداشتم 0

شهرت (یک رمان در نه داستان)

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
97874
شابک:
9789641912590
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان آلمانی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
176
طول:
21
عرض:
14
ارتفاع:
0.7
وزن:
207 گرم
قیمت محصول:
950,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره شهرت (یک رمان در نه داستان):

کتاب شهرت، اثری شگفت‌انگیز از دانیل کلمان است. داستان‌های این اثر به هم پیوسته بوده و در آمیخته با عشق، هیجان، شهرت و تنهایی انسان‌هاست. کلمان در این‌جا به دنبال افرادی است که شیفته شهرت هستند.

کلمان در کتاب شُهرت (Fame)، قصد دارد سوالاتی درباره وابستگی شدید انسان‌ها به ارتباط برقرار کردن در فضای مجازی مطرح می‌کند و مفهوم واقعیت در دنیای امروز را برجسته‌ کند.

می‌توان گفت، در کتاب شهرت، فناوری مدرن نقشی پر اهمیت را دارد. شخصیت‌های داستان می‌آیند و می‌روند، تغییر می‌کنند یا هویت‌شان تغییر می‌کند و فراموش می‌شوند. کلمان در رمان شهرت، به واکاوی مسائل زندگی انسان مدرن پرداخته و با استفاده از طنز پردازی به موضوعات و رویدادهای گوناگون در زندگی انسان اشاره می‌کند. چگونه آدم‌های متفاوت با مشغله‌های گوناگونی که دارند، همچنان به دنبال شهرت هستند؟

کتاب شهرت در سال ۲۰۰۹ جایزه‌ سونس فرانسه را از آن خود کرده است. در سال ۲۰۱۱ هم فیلمی از این رمان ساخته شد.

دانیل کلمان (Daniel Kehlmann) نویسنده جوانی است که از ۲۲ سالگی آغاز به نوشتن کرده‌ است. نخستین رمان کلمان با عنوان «تصور برن هلن» در سال ۱۹۹۸ منتشر می‌شود. آخرین رمان کلمان که به تازگی در سال ۲۰۰۹ منتشر شده «شهرت» نام دارد و جزء پرفروش‌ترین آثار ادبی است و به لحاظ فروش در رده چهارم آثار آلمان قرار دارد. کلمان بارها در مصاحبه‌ها اعلام می‌کند که من به دنبال نوشتن یک اثر مفسر نیستم. اثری می‌نویسم که دوره ساز باشد.

دانیل کلمان از لحاظ سبک نوشتاری جزء دسته "واقع‌گرای جادویی یا رئالیسم جادویی Magischer Realist" به حساب می‌آید. قهرمانان آقای کلمان در یک "واقعیتی" زندگی می‌کنند که به نظر ما آشنا می‌آید و با مرزهای حقیقت پهلو می‌زند، حتی اگر آن شخصیت‌ها نامانوس و تا حدودی غیر واقعی باشند.

در بخشی از کتاب شهرت می‌خوانیم:

خیلی وقت بود که به این مسئله فکر می‌کرد که از عکس‌هایش سوء استفاده می‌شود. شاید هر بار که وی فیلمی بازی می‌کرد، کسی دیگر پیدا می‌شد، یک کپی نه چندان برابر با اصل که اصل را از خودش دور می‌کرد و می‌راند. انگار می‌کرد که پس از چند سال شهرت، تنها بخش کوچکی از وجودش باقی مانده و انگار وی باید بمیرد تا تنها و راحت در جایی باشد که به آن تعلق دارد: در فیلم‌ها و عکس‌های بی‌شمار. و آن تنی که نفس می‌کشید، گرسنه بود و خود را به هر علتی این‌ طرف و آن‌ طرف می‌کشاند، دیگر وی را آزار نمی‌داد، تنی که دیگر چندان به یک ستاره شبیه نبود. آن همه کار و گریم واجب بود، آن همه هزینه و فوم باید می‌بود تا وی روی پرده سینما درست مثل رالف تان‌نر باشد.

مالتساخر، کارگزار فیلم را صدا کرد و سفر به جشنوار ه فیلم وال‌پارای‌سو را کنسل کرد و راه افتاد تا به گردهمایی‌‌ای به نام لوپول برود، شنیده بود بدل هنرپیشه‌ها‌ی مشهور آن شب به آن جا می‌رود. راننده‌اش را بیرون چشم‌براه گذاشت و خودش داخل شد. سال‌ها بود که آن‌جور احساس خجالت نکرده بود. یکی از او ورودی خواست، اما تا صورت رالف را دید، دستی برایش تکان داد.

آن‌جا گرم بود و خفه، نورها برق تندی می‌زدند. یکی در آن طرف ایستاده بود که شکل توم کروییز بود؛ در طرف دیگر، آرنولد شوارتسن‌اِگ‌گر راه خود را باز می‌کرد، و معلوم است که یک لیدی دایانا با لباس‌هایی ارزان هم آن جا بود. مردم دنبال او می‌گشتند، اما کوتاه، و به عنوان فرعی از نگاه‌های دیگر، بدون علاقه‌ای ویژه. دایانا بالا رفت و هپی‌برزدی مستر پرزیدنت را خواند؛ گویا یک چیزی را عوضی گرفته بودند، اما مردم می‌جوشیدند. زنی به وی لبخند زد. رالف نگاهش را پاسخ داد. زن نزدیک‌تر آمد. دل رالف سخت می‌تپید، نمی‌دانست چه باید بگوید. زن، خود را به او رساند و هر دو زود، آغاز به حرکات موزون کردند.
 

برچسب‌ها: