آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 2
دوست داشتم 28
دوست نداشتم 0

باغ گذر

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
61592
شابک:
9789644480751
انتشارات:
موضوع:
داستان های فرانسوی قرن 20
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
120
طول:
21.5
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
243 گرم
قیمت محصول:
650,000 ریال
موجود نیست
درباره باغ گذر:

اثر مارگریت دوراس، نویسنده و فیلم‌ساز فرانسوی، با ترجمه‌ی قاسم روبین منتشر شده است. دوراس در سال ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرهنگی در ویتنام جنوبی به دنیا آمد. پدرش خیلی زود از دنیا رفت و مادر معلمش به دشواری او و برادرانش را بزرگ کرد. او برای تحصیل در رشته‌ی علوم سیاسی به دانشگاه سوربن رفت؛ اما نویسندگی را پیشه کرد. نخستین اثرش (بی‌شرمان) در سال 1943 منتشر شد. دوراس، بانوی داستان‌نویسی مدرن فرانسه که فیلم‌نامه‌نویس درجه‌‌ی یکی نیز بود، برای رمان «عاشق» جایزه‌ی گنکور را برد. او همچنین از جشنواره‌ی سینمایی کن برای فیلم‌نامه‌ی فیلم «هیروشیما عشق من» جایزه‌ی ویژه‌ای کسب کرد.

این نویسنده در آثارش روش‌های تازه‌ی قصه و رمان‌نویسی را آزمود و آن‌ها را به نثر فرانسوی اضافه کرد. رمان باغ گذر اوایل سال 1955 منتشر شد. در این رمان، داستان آشنایی دختری بیست‌ساله‌ که تازه به شهر آمده و فروشنده‌ای در پارک روایت می‌شود. آن‌ها گفت‌و‌گو می‌کنند. پس از چند ساعت گرم می‌گیرند تا این‌که شب فرامی‌رسد. تاریکی شهر را دربرمی‌گیرد. باغ گذر ـ باغی عمومی و پررفت‌و‌آمد ـ که معمولاً در آن‌جا موسیقی می‌نوازند، مملو از زنان و مردان فروشنده‌ی دوره‌گرد می‌شود؛ اما دو دوست درد‌های مشترکشان را در میان می‌گذارند و از دغدغه‌ی زیستن و بقا سخن می‌گویند. اهل نظر معتقدند دوراس در این اثر با بیانی فشرده و ایهامی شاعرانه، خواننده را درگیر می‌کند.

در بخشی از کتاب آمده است: «همه‌ی آن هزاران زنی که خود را از بروتانی رسانده بودند به ایستگاه‌های قطار شهر پاریس، خدمتکار بودند. هویت مشترک همه‌ی این میلیون‌ها آدم فقط مرگ بود. تنها دغدغه‌شان بقای حیات بود؛ این‌که از گرسنگی نمیرند و در پی سقفی باشند تا شب را به صبح برسانند.».