آیا کتاب را خواندهاید؟
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
میخواهم بخوانم
در حال خواندن
خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
1
0
0
8
0
امواج گرسنه
امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگیهای محصول:
کد کالا:
59173
شابک:
9786005941845
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های هندی انگلیسی قرن 20
مترجم:
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
575
طول:
21.2
عرض:
14.2
ارتفاع:
2.7
وزن:
616 گرم
قیمت محصول:
230,000 ریال
موجود نیست
درباره امواج گرسنه:
درباره کتاب:
«پیا» جوان بنگالی است که در آمریکا بزرگ شده است. او با هدف تحقیق روی دلفین ها به سانداربانز می رود، آن جا مجمع الجزایری است که رود گنگ به خلیج بنگال می ریزد. از آن جایی که تحصیلات خود را در آمریکا گذرانده است، او نیز همچون دیگر هم نسلان آسیایی- آمریکایی خود از زبان مادری بی بهره است. متمرکز، پویا و از سر تجربه با اعتماد به نفس کارش را شروع می کند. به خاطر سانحه غرق شدن کشتی مجبور می شود به قایقرانی که به عنوان راهنما و محافظ در آب های خروشان ساندربانز کار می کند پناه برد. او هم چنین کانای، مرد جوان بنگالی کار بلدی را می بیند که در حال بازدید از آن منطقه است. آن ها با یکدیگر بر سر موضوعاتی نظیر، داستان قابل توجه تاریخ، اقوام، بوم شناسی، مهاجرت، عشق و اندوه صحبت می کنند.
افسانه هندی چنین است که رود توانمند گنگ خودش را از مسیرهای شیوا، خدای آبادانی و خرابی -که نزدیک خلیج بنگال در راهی هزارتو است- آزاد می کند تا سانداربانز را خلق کند. آن جا باریکه ای پهناور از جنگل های حرا است که هزاران هکتار ناحیه سرسبز با امواج خروشان به وجود آمده اند. نویسنده، هنرمندانه این مکان را انتقام جو جلوه می دهد، جایی که خیال و واقعیت پیوسته با یکدیگر همپوشانی دارند. در هر لحظه ای انسان می تواند تردیدی به مخالفت تمام عیار این ناحیه به حضور او (از سر ابتکار و جذابیت منطقه و عزمی برای نابودی انسان) به خود راه دهد. سالیانه عده زیادی از افراد به علت مواجهه با شاخ و برگ های متراکم توسط ببرها، مارها و تمساح ها از پا در می آیند. با دنبال کردن سنت بهترین رمان های بنگالی زبان از جمله قایق ران پادما و امواج گرسنه می توان از راه های سفر قایق رانان سر درآورد. اما گوش تلاش می کند تا قصه هایش را قابل دسترس خوانندگانی که قادر به هضم تفاوت های فرهنگی نیستند نیز قرار دهد. در بافت های آشنا، این موضوع به جاهای درخوری می رسد اما کم کم با غیر معمول و نامتعارف شدنش کمی بوی فریب به مشام خواننده می رسد. هنگامی که ابزار متداول یک هندی به عنوان مثال گمچا (ماده چهار خانه ای روشن که به طور عمده به عنوان حوله از آن استفاده می شود) معرفی می شود نویسنده تلاش می کند از چهارصد کلمه بنگالی معادل برای انتقال مفهوم مشابه با تأثیر یکسان استفاده کند. این موضوع نوعی سر هم بندی به نظر می رسد. در جاهایی از متن او ترجمه پرانتزی واژگان را می آورد که جز کند کردن ریتم متن و دست و پا گیر کردن فضا چیزی عایدش نمی شود. گوش معادل های دقیق بنگالی با شکل های انگلیسی را به تدریج به متن می افزاید تا یقین حاصل کند خواننده در فهمیدن کلام مشکلی ندارد. بالاترین هدف ادبی او نوشتن اقتباسی انگلیسی از وزن های ادبی و بحرهای شعری بنگالی با آوردن مزدوج های ادبی و بیت های هم قافیه دوازده بخشی با به کارگیری سکته ها و درنگ های ملیح ادبی در آثارش است. تلاش او بیشتر شبیه توصیف کردن آواز دسته جمعی برای کسی است که هرگز آن را نشنیده است. منتقل کردن مزه واقعی شعر شفاهی محلی غیر ممکن به نظر می رسد. نویسنده دو مطلب را در سندیت کار خود مد نظر قرار می دهد و هم چنان که از اول شخص به سوم شخص تغییر شناسه می دهد تغییراتش را اسیر متن می کند. شخصیت پردازی «نیرمال»، مارکسیست احساسی بنگالی با اعتقاد به جهانی که افراد می توانند صبح کشاورز باشند، بعداز ظهر شاعر و در شب نجار، قابل توجه است. شایان ذکر است نویسنده های هندی پس از دوره استعمار (افرادی هم چون گوش) نیاز تزریق زبان محلی و انسان شناسی فرهنگی را در تصدیق کارهایشان احساس می کنند. در حالی که رقبایشان از قبیل آمیتا دسای و آرکی نارایان چنین نمی اندیشند. آن ها اعتماد به نفس کافی را در انتقال جامعه متفاوت آثارشان به خوانندگان (با استفاده از زبان انگلیسی) دارند وکارهایشان با خیل عظیمی از خوانندگان روبه رو شده است. اما توجه گوش معطوف به خوانندگانی محدود شده است. به هر حال احتمال دارد درون مایه و موضوع کارهای او جالب از کار درآید.
«پیا» جوان بنگالی است که در آمریکا بزرگ شده است. او با هدف تحقیق روی دلفین ها به سانداربانز می رود، آن جا مجمع الجزایری است که رود گنگ به خلیج بنگال می ریزد. از آن جایی که تحصیلات خود را در آمریکا گذرانده است، او نیز همچون دیگر هم نسلان آسیایی- آمریکایی خود از زبان مادری بی بهره است. متمرکز، پویا و از سر تجربه با اعتماد به نفس کارش را شروع می کند. به خاطر سانحه غرق شدن کشتی مجبور می شود به قایقرانی که به عنوان راهنما و محافظ در آب های خروشان ساندربانز کار می کند پناه برد. او هم چنین کانای، مرد جوان بنگالی کار بلدی را می بیند که در حال بازدید از آن منطقه است. آن ها با یکدیگر بر سر موضوعاتی نظیر، داستان قابل توجه تاریخ، اقوام، بوم شناسی، مهاجرت، عشق و اندوه صحبت می کنند.
افسانه هندی چنین است که رود توانمند گنگ خودش را از مسیرهای شیوا، خدای آبادانی و خرابی -که نزدیک خلیج بنگال در راهی هزارتو است- آزاد می کند تا سانداربانز را خلق کند. آن جا باریکه ای پهناور از جنگل های حرا است که هزاران هکتار ناحیه سرسبز با امواج خروشان به وجود آمده اند. نویسنده، هنرمندانه این مکان را انتقام جو جلوه می دهد، جایی که خیال و واقعیت پیوسته با یکدیگر همپوشانی دارند. در هر لحظه ای انسان می تواند تردیدی به مخالفت تمام عیار این ناحیه به حضور او (از سر ابتکار و جذابیت منطقه و عزمی برای نابودی انسان) به خود راه دهد. سالیانه عده زیادی از افراد به علت مواجهه با شاخ و برگ های متراکم توسط ببرها، مارها و تمساح ها از پا در می آیند. با دنبال کردن سنت بهترین رمان های بنگالی زبان از جمله قایق ران پادما و امواج گرسنه می توان از راه های سفر قایق رانان سر درآورد. اما گوش تلاش می کند تا قصه هایش را قابل دسترس خوانندگانی که قادر به هضم تفاوت های فرهنگی نیستند نیز قرار دهد. در بافت های آشنا، این موضوع به جاهای درخوری می رسد اما کم کم با غیر معمول و نامتعارف شدنش کمی بوی فریب به مشام خواننده می رسد. هنگامی که ابزار متداول یک هندی به عنوان مثال گمچا (ماده چهار خانه ای روشن که به طور عمده به عنوان حوله از آن استفاده می شود) معرفی می شود نویسنده تلاش می کند از چهارصد کلمه بنگالی معادل برای انتقال مفهوم مشابه با تأثیر یکسان استفاده کند. این موضوع نوعی سر هم بندی به نظر می رسد. در جاهایی از متن او ترجمه پرانتزی واژگان را می آورد که جز کند کردن ریتم متن و دست و پا گیر کردن فضا چیزی عایدش نمی شود. گوش معادل های دقیق بنگالی با شکل های انگلیسی را به تدریج به متن می افزاید تا یقین حاصل کند خواننده در فهمیدن کلام مشکلی ندارد. بالاترین هدف ادبی او نوشتن اقتباسی انگلیسی از وزن های ادبی و بحرهای شعری بنگالی با آوردن مزدوج های ادبی و بیت های هم قافیه دوازده بخشی با به کارگیری سکته ها و درنگ های ملیح ادبی در آثارش است. تلاش او بیشتر شبیه توصیف کردن آواز دسته جمعی برای کسی است که هرگز آن را نشنیده است. منتقل کردن مزه واقعی شعر شفاهی محلی غیر ممکن به نظر می رسد. نویسنده دو مطلب را در سندیت کار خود مد نظر قرار می دهد و هم چنان که از اول شخص به سوم شخص تغییر شناسه می دهد تغییراتش را اسیر متن می کند. شخصیت پردازی «نیرمال»، مارکسیست احساسی بنگالی با اعتقاد به جهانی که افراد می توانند صبح کشاورز باشند، بعداز ظهر شاعر و در شب نجار، قابل توجه است. شایان ذکر است نویسنده های هندی پس از دوره استعمار (افرادی هم چون گوش) نیاز تزریق زبان محلی و انسان شناسی فرهنگی را در تصدیق کارهایشان احساس می کنند. در حالی که رقبایشان از قبیل آمیتا دسای و آرکی نارایان چنین نمی اندیشند. آن ها اعتماد به نفس کافی را در انتقال جامعه متفاوت آثارشان به خوانندگان (با استفاده از زبان انگلیسی) دارند وکارهایشان با خیل عظیمی از خوانندگان روبه رو شده است. اما توجه گوش معطوف به خوانندگانی محدود شده است. به هر حال احتمال دارد درون مایه و موضوع کارهای او جالب از کار درآید.
برچسبها: