هتل مامان (مجموعه داستان)
«هتل مامان»، اثر آلفریده هامرل، نویسنده اتریشی، به قلم حمیدرضا محبی از زبان آلمانی به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اغلب داستان های این کتاب بر دیالوگ مبتنی شده اند و نویسنده توصیف محدودی را از موقعیت های داستانی ارایه کرده است؛ از این منظر این متن بدون صحنه پردازی، در برخی موقعیت ها شباهت هایی به نمایشنامه پیدا کرده است.
محبی درباره اختصاصات این کتاب توضیح داد: موضوع اصلی این کتاب رابطه نسل هاست و فرزندان در این داستان ها باوجود آن که سنشان بالای 20 یا 30 سال است، هنوز به لحاظ رفتاری بالغ نشده اند و نحوه ارتباطشان با والدین به صورت طنزآمیز بیان شده است.
وی در پاسخ به این سوال که «چه انگیزه ای برای ترجمه این اثر داشتید و ویژگی خاص آن را به عنوان مترجم چه موضوعی می دانید؟» گفت: جذابیت این کتاب به دلیل طنز شیرین آن است؛ ضمن آن که از منظر روابط میان فرزندان و وابستگی ها و نوع برخوردشان با پدر و مادر شباهت هایی با فرهنگ ایرانی احساس کردم؛ در حالی که رگه هایی از هجو نیز در این روابط وجود دارد.
الفریده هامرل متولد ایالت «اشتایر مارک» اتریش است و در نزدیکی شهر وین زندگی می کند و تحصیلات او در رشته های زبان و ادبیات آلمانی و تئاتر است.
این نویسنده همچنین با نشریاتی چون پروفیل، اشترن، وگ، کزموپلیتان و کریر همکاری دارد.
هامرل تا به حال جوایزی چون «جایزه روزنامه نگاران شهر وین»، جایزه «کنکوردیا»، و «نشان طلایی خدمت شهر وین» را دریافت کرده است.
«والری بی نظیر» و «مرد از دست رفته»، از جمله کتاب های منتشر شده این نویسنده اند.
مترجم در مقدمه ای بر این کتاب نوشته است: «نسل جدید بسیار متوقع شده و مشکلات قرن حاضر یعنی بیکاری و بحران های اقتصادی و از همه مهم تر رفتارهای گاه نابخردانه و نامناسب والدین، مانع بلوغ ذهنی فرزندان شده است. جوانان بالای بیست و حتی سی سال ترجیح می دهند با والدینشان زندگی کنند. مادامی که می توانند از سرویس هتل مامان بهره ببرند، مجبور نیستند کرایه خانه بپردازند، لباس هایشان را بشویند، غذایشان را خودشان بپزند و...»
بخشی از داستان «پول قرض کردن» این گونه نوشته شده است:
«پسری به دیدار والدینش می رود
پسر: آخ، یه خواهش کوچکی داشتم، ممکنه اجاره ی خونه منو واریز کنید؟ من بعدا این مبلغ رو بهتون پس می دهم.
مادر: سر موقع مبلغ اجاره رو بپرداز، اینجوری
راحت تره.
پسر: من هرگز به موقع به بانک نمی رسم. موقعی فرصت پیدا می کنم که اونا بسته اند. ...»
«من اینو از تو به ارث بردم»، «مادر بزرگ نگران است»، «آدم خوبه» و «زن شاغل موفق» نام برخی از داستان های این مجموعه اند.