ستون دنیایم باش
داستان عاشقانهای از یافتن عشق حقیقی، کسی که معشوق را همانگونه که هست میخواهد و دوست میدارد.
همه فکر میکنند لیبی استروت که زمانی به چاقترین دختر آمریکا معروف بود را میشناسند، اما هیچکس سعی نکرد تا ذات او را بشناسد. لیبی پس از مرگ مادرش با پدر دلکشسته و غم و اندوه روزگار گذرانده و حالا آماده است تا زندگی تازهای را شروع کند. او خودش را برای دبیرستان آماده میکند و میخواهد از پس هرکاری برآید.... همه فکر میکنند جک ماسلین را میشناسند. او خوب بلد است خودش را در دل همه جا کند، اما رازی دارد. جک قادر به تشخیص چهره نیست و حتی برادران خودش را نمیشناسد، برای همین سعی میکند خوب باشد اما به کسی نزدیک نشود... یک بازی ظالمانه در دبیرستان باعث میشود که جک و لیبی با یکدیگر آشنا بشنوند و هرچه بیشتر وقت میگذرانند کمتر احساس تنهایی میکنند.
از کتاب: "مردم به دلایل زیادی عوضی هستن. بعضی وقتا اونا صرفا آدمای عوضیای هستن. بعضی وقتا یه سری افراد سر اونا عوضی بازی درآوردن و اونا هم با این که متوجه نمیشن، این تربیت عوضی وار رو برمیدارن و وارد اجتماع میشن و با بقیه همین رفتار رو میکنن. بعضی وقتا اونا تصمیم میگیرن که با بقیه عوضی باشن تا بقیه باهاشون عوضی نباشن. پس این یه جور عوضی بازی دفاعیه."