آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 7
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 35
دوست نداشتم 0

جهان چگونه مدرن شد

امتیاز محصول:
(3 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
فلسفه
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
267682
شابک:
9786226401074
انتشارات:
موضوع:
فلسفه رنسانس
زبان:
فارسي
جلد:
سخت
قطع:
رقعي
تعداد صفحه:
406
طول:
20.2
عرض:
13.2
ارتفاع:
3
وزن:
443 گرم
برخی صفحات:
قیمت محصول:
2,720,000 ریال
3,200,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره جهان چگونه مدرن شد:

داستان یک «پیچ»، یک کاتب، یک کتاب

The Swerve: How the World Became Modern

استیوِن گرین‌بلَت

|   استیوِن گرین‌بلَت سال ۱۹۴۳ در آمریکا متولد شد، او اندیشمند، تاریخ‌نگار ادبی و نویسنده است. وی در دانشگاه هاروارد استاد علوم انسانی است و همچنین در سال‌های مختلف در دانشگاه‌های مختلفی در سرتاسر جهان در رشته‌های تاریخ ادبیات، انسان‌شناسی و علوم انسانی کنفرانس‌هایی برگذار کرده و به تدریس پرداخته است. او از مهم‌ترین متخصصان مطالعات عصر رنسانس در قرن معاصر می‌باشد. گرین‌بلت از بنیان‌گذاران‌ New Historicism می‌باشد که به فارسی نوتاریخی‌گری ترجمه شده است؛ مجموعه‌ای از تجربیات انتقادی که او به آن‌ها تحت عنوان «نظریات شاعرانه‌ی فرهنگی» ارجاع می‌دهد. او در سال ۲۰۱۲ برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر ادبیات غیرداستانی شد. 

مهدی نصراله‌زاده

مهدی نصراله‌زاده در سال ۱۳۵۴ در تهران متولد شد. او کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه هنر تهران اخذ کرده است. او علاوه بر سابقۀ تدریس در دانشگاه، تاکنون کتاب‌های متعددی در حوزۀ تئاتر، سینما، هنر و رشته‌های دیگر علوم انسانی ترجمه کرده است. کتاب تاریخ‌های تئاتر به ترجمۀ نصراله‌زاده کاندید کتاب سال 1395 شد. ازجمله آثار دیگر او می‌توان به ذهن و بازار، سینه‌فیلیا و تاریخ، راه‍ب‍رده‍ای‌ ن‍م‍ای‍ش‍ن‍ام‍ه‌‌ن‍وی‍س‍ی‌ ج‍دی‍د، جهان چگونه مدرن شد؟ و... اشاره کرد.

 

|      از باغ‌های مصفّای روم باستان تا دهلیزهای تنگ و تاریک صومعه‌های قرون وسطا و کتابت‌خانه‌های درون آنها، پژوهشگر برجسته و شناخته‌شده، استیوِن گرین‌بلَت، با کندوکاو در یکی از اثرگذارترین آثار ادبی همه‌ی دوران‌ها تصویری زنده و روشن از گذشته به دست می‌دهد. در زمستان سال ۱۴۱۷، پوجّو براچّولینی، منشی بیکار شدۀ پاپ مخلوع که اینک شکارچی کتاب شده بود، نسخه‌ای از کتاب در باب طبیعت چیزها، نوشتۀ تیتوس لوکرتیوس، را در صومعه‌ای دورافتاده پیدا کرد. و این البته تنها یکی از کشفیات او از جهان باستان بود، نسخ خطی پاگانی که به طرزی شگفت به دست کاتبان پارسای مسیحی، در کنج کتابخانه‌هایِ صومعه‌ای، محفوظ مانده بودند. داستان اینکه چطور این شعر خیره‌کننده توانست جهان را در مسیر تازه‌ای قرار دهد، یا به اصطلاح «بپیچاند»، همزمان یک اثر پژوهشی ممتاز، یک نوشتۀ ادبی گیرا و شاهدی شورانگیز بر قدرت کلام مکتوب است.
 

|      استیوِن گرین‌بلَت استاد علوم انسانی در دانشگاه هاروارد است و از جمله‌ی آثار او کتاب اراده درعالم: شکسپیر چگونه شکسپیر شد؟ است، یکی از کتاب‌های پرفروش فهرست نیویورک تایمز و از فینالیست‌های جایزۀ پولیتزر و جایزه‌ی ملی کتاب برای ادبیات غیر داستانی. خود کتاب جهان چگونه مدرن شد؟ نیز البته برنده‌ی جایزۀ پولیتزر سال ۲۰۱۲ برای آثار عمومی غیرداستانی و نیز جایزه‌ی ملی کتاب سال ۲۰۱۱ برای ادبیات غیرداستانی بوده‌ است.

اخبار و مقالات مرتبط با این کتاب:

مدرنیته: گذر از مسیحیت، بازگشت به پاگانیسم

دربارۀ کتاب «جهان چگونه مدرن شد؟»


فرض کنید که دیرزمانی در جایی تاریک به سر برده‌اید. جسم و جان‌تان با ظلمت عجین شده است. هیچ خاطره‌ای از روشنایی ندارید. هیچ تصوری از مادیتِ چیزها، رنگ‌ها، حسّانیتِ اجسام، حرکت، فواصل، مکانیتِ بنفسه و مکانیتی که اجسام در آن باشیده‌اند. در این زمانه‌ی عُسرت، اشباحی مرموز که شما فقط صدایشان را می‌شنوید گوش و هوش‌تان را پر کرده‌اند از ادعیه‌ها و وِردهایی به زبانی جز زبان مادری‌تان؛ هیچ معنای حروف را نمی‌دانید. مکلف بوده‌اید به تکرار، تکرار، تکرار. نام تعدادی قدیس را چونان پُتک بر جمجمه‌تان کوبیده‌اند، با کلمات قصار متزاهدانه، الفیه‌شلفیه‌های خشک و خشن و عوامفریبانه درباب عظمت زهد، مناسک و احکام پرطول و تفصیل زهد و ایمان صُلب، موبه‌مو: خداوند در جزئیات است؛ هیچ کس نباید به کل بیندیشد؛ کل، بیانگرِ مکان است و مکان، موقفِ چیزها. چیزها وجود ندارند. جزئیات به چیزها ارجاع نمی‌دهند. مُشتی مناسک و خروارها حکم‌اند از برای اجرای متظاهرانه‌ی قوانین و شرایع ـــ چندان متظاهرانه که دیگر باید گفت واقعی.

ناگاه، طلسم از یاد جهان برداشته می‌شود. لمعات نور تابیدن می‌گیرد. در کمال حیرت می‌بینید که در جایی هستید و دیواری نیست. جهانی فراخ پیش رویتان است. هیچ نمی‌شناسید. این چیست؟ ــ چه بوی خوشی دارد! این چیست؟ شبیهِ آب است، اما چرا روان است؟ آبی که شما تا به حال ندیده نوشیده‌اید در تُنگ بوده است. هرگز آبِ روان ندیده‌اید. شما تازه متولد شده‌اید اما راهنمایی ندارید. چون تصورتان تاریک است، تصویرهاتان هم تاریک است. مُصحفی می‌یابید به همان زبانی که وردها را بی‌درکی از معانی‌شان در دوران تاریکی تکرار می‌کردید. می‌خوانید. زیباست. همان زبان است که نمی‌دانستید، اما حالا، به حکمِ زیبایی، می‌فهمید. مُلحدانه‌ست، اما به‌غایت مستدل، خورندِ روز و روشنایی، رهایی‌بخش. 

این همان کتابی‌ست که اروپاییان در آستانه‌ی رنسانس، در منتهاالیهِ دورانِ هزارساله‌ی تاریکی یافتند. شگفتا که در این هزار و چهارصد سال نگهبان این کتاب پُرمفسده راهبان دیرهای تظاهر و ریا و خدعه بوده‌اند. آنان نیز نسخه‌‌ی تازه از نسخه‌ی بر اثر زمان رو به نابودی تهیه کرده‌اند و گذاشته‌اند جای نسخه‌ی قبلی که بماند همان‌جا و ناخوانده روی در پوسیدگی نهد تا سده‌ای دیگر راهب کاتبی دیگر امریه دریافت کند برای استنساخ جدید از نسخه‌ی قبلی، که البته شاید راهب بعدی فضلی می‌داشت و کتاب را نیست و نابود می‌کرد. اما اگر چنین می‌کرد، نه «پیچ» چونان حقیقت می‌بود نه «پیچ» چونان فرضیه‌ی لوکرتیوس.

کتابی که اروپاییان در آستانه‌ی ورود به روشنایی یافتند، درباب طبیعت چیزها بود، سروده‌ی تیتوس لوکرتیوس کاروس، شاعر ــ فیلسوف اپیکوری‌مسلک رومی [۹۹ ــ ۵۵ ق‌.م]، در شرح مبانی فیزیک و اخلاق اپیکوروس، که تا پیش از برآمدن مسیحیت آبایی چونان شاهکاری ستوده بود و از آن هنگام، یعنی هزار و چهارصد سال بعد، که به سعی پوجّو براچولینی، شکارچی کتاب اومانیست، از تاریکی به روشنایی آمد، ستایش از آن کاستی نگرفته است. صرف عنوان کتاب بیانگر آن سنت فکری‌ست که اثر در آن جای می‌گیرد: سنتی که از پارمندیس تا امپدوکلس سراسر دوران باستان را درمی‌نوردد ـــ اگرچه از آن میراث عظیم جز سطوری چند بر جای نمانده است. پارمنیدس منظومه‌ی فلسفی مفقودشده‌ی خود را درباب طبیعت نام نهاده بود. نام اثر مفقودشده‌ی هراکلیتوس نیز، چنان‌که در مآخذ باستان مذکور است، همین بوده است. آناکساگوراس، آناکسیمندروس، و امپدوکلس نیز هر کدام اثری به این نام داشته‌اند که از آن‌ها جز قطعاتی اندک برجای نمانده است. رومیان پس از غلبه بر یونانیان یک‌چند میراث عظیم فلسفی یونان را به هیچ گرفتند، اما رفته‌رفته و با غلبه‌ی یونانی‌مآبی بر روان رومی، مکاتب فلسفی یونانیان در میان اندیشمندان رومی رواج یافت و درست به مانند فلاسفه‌ی یونانی که اپیکوریان‌شان در برابر رواقیان‌شان صف می‌آراستند، اپیکوریان و رواقیان رومی نیز در برابر هم صف آراستند و مباحثی پرشور به راه انداختند، که، البته و به طریق اولی، لطف سخن یونانیان را به‌تمامی ندارد، مگر در آثار سیسرو، سنکا، و البته لوکرتیوس، آن هم تا حدودی.

 

باری، از میان آن همه اثر، چه یونانی چه رومی، هیچ اثری به اندازه‌ی منظومه‌ی لوکرتیوس تأثیرگذار و دوران‌ساز نبوده است، و شگفتا که دوران‌ساز نه به دوران خود، بل در هزار و چهارصد سال بعد. مسیحیت آثار و اندیشه‌های افلاطون و ارسطو را جذب کرد، اما آثار اپیکوریان و ماده‌باوران یونانی و رومی را یک‌سره به زباله‌دانی فراموشی فرستاد. بخت با بشریت یار بود که پوجو براچولینی کتاب لوکرتیوس را یافت و همین کتاب بود که نام چیزها را چنان‌که بودند به بشریت باز آموخت. به یاد سکانس «طاعون فراموشی» می‌افتیم در صد سال تنهایی، مارکز. طاعون‌زدگانِ فراموشی نام چیزها را می‌نوشتند و بر چیزها می‌آویختند تا وقتی از فراموشی به در آمدند نشانه‌ای داشته باشند. روی کاغذی نوشتند «گاو» و بر گردن گاوی آویختند. بگذریم از این تناقض که اگر به یاد نیاوری که مصداق «گاو» است، منطقاً نمی‌توانی به یاد آوری که «نشانگان» به «گاو» راجع است. درباب طبیعت چیزها حکم آن نشانه را داشت برای چیزها. البته به این سادگی‌ها پذیرفته نشد. تا مدت‌ها پس از یافته‌شدن مغضوب اصحاب کلیسا بود. بزرگ‌ترین دشمن این کتاب در پنجاه سال بعد از تولد دوباره‌اش، جیرولامو ساوُنارولا بود ـــ کشیش و رهبر فلورانس و دشمن سرسخت رنسانس. اما این دشمنی‌ها مانع از آن نبود که فیلسوف سیاسی بزرگ دوران، نیکولو ماکیاوللی، محیلانه از این کتاب بهره نگیرد و نشانه‌ها و مضامین آن را در کمال مراقبت در کُنه اندیشه‌هایش بار نگذارد. اثبات شده است که نسخه‌ی موسوم به Ms Rossi 884 در کتاب‌خانه‌ی واتیکان، به خط ماکیاوللی‌ست که مُهر و امضای کاتب را پوشانده است تا از ساوُنارولا و ساوُنارولاها در امان بماند. طنز را ببین: درباب طبیعت چیزهای لوکرتیوس مغضوب کشیشان به خط ماوکیاوللی همان‌قدر مغضوب کشیشان و اخلاقی‌مآبان در قطب جهانی کلیسا نگه‌داری می‌شود. از آن شگفت‌تر، پوجّو براچولینی، کاشف این کتاب، کاتب مخصوص چند تا از پاپ‌های مشهور دوران خودش بود، و شگفتا که مشهورترین این پاپ‌ها بالداساره کوسّا بود مشهور به جان بیست‌وسوم، که چون بر دست کاردینال‌ها و با کمک حکمرانان اروپا برافتاد، نام جان بیست‌وسوم را نیز از دست داد و دیگر هیچ پاپی این نام را برای خود برنگیزید تا مباد که به نفرینی چون نفرین بالداساره کوسّا دچار شود. به هر روی، این اومانیست کرم کتاب شیفته‌ی زبان و فرهنگ باستان، پوجّو، فرصت شکار درباب طبیعت چیزها را نمی‌یافت، اگر مخدومش برنمی‌افتاد. 

  کتاب بسیار خوش‌خوان و خوش‌ترجمه و خوش‌دست جهان چگونه مدرن شد؟ گزارشی‌ست نغز و پرکشش درباره‌ی چگونگی یافتن این کتاب، زندگی و آثار پوجوّ براچولینی و معاصران اومانیست او، فضای عمومی آرا و نظریات در آستانه‌ی رنسانس، و البته تأثیری که درباب طبیعت چیزها بر آیندگان نهاد و به یک معنی موجد اندیشه‌هایی شد که امروزه بدان اطلاق «مدرنیته» می‌کنیم.
 

اما این کتاب آشوب‌‌برانگیز، این منظومه‌ی آب در خوابگه مورچگان افگنده، چه می‌گفت؟ نویسنده‌ی کتاب جهان چگونه مدرن شد؟ یازده گزاره از این کتاب بیرون می‌کشد و چونان سرجمع آرای کتاب پیش می‌نهد. البته فراموش نمی‌کند که بر این نکته نیز صحه نهد که به‌واقع، جز محتوای کتاب، فرم کتاب و ضرباهنگ کلمات و شکوه سخن لوکرتیوس نیز هم‌سنگ معانی آن تأثیرگذرا بوده است. این یازده گزاره را در آن زمانه و آن فضا تصور کنیم تا دریابیم تأثیرِ دوران‌ساز آن چه اندازه بوده است و چرا جنین تأثیری نهاده است. و در نظر آوریم که این سخنان هزار و چهارصد سال پیش از زمانِ پوجّو، کاشفِ آن، بر زبان بشر جاری شده بود:

۱. همه‌ی چیزها از ذرات مشاهده‌ناپذیر ساخته شده است. چون لوکرتیوس به زبان شعر سخن می‌گوید، از لفظ فنی «اتم» بهره نمی‌برد. ویژگی بنیادی اتم‌ها (ذرات) این است که نه ساخته شده‌اند نه نابود می‌شوند. پس، نه اولی متصور است نه آخری، نه قیامی نه قیامتی. 

۲. همه‌چیز در نتیجه‌ی یک پیچ به وجود می‌آید. مراد این است که نظمی در کار نیست. ذرات در حرکتی مداوم و تصادفی سیر می‌کنند. پیچ لحظه‌ای‌ست که در آن ذره در زمان و مکانی پیش‌بینی‌ناپذیر اندکی از مسیر خود منحرف می‌شود. اگر چنین پیچی نمی‌بود، حرکت ذرات یک‌باره و سهمگین می‌بود و همه‌چیر را در چشم‌هم‌زدنی نیست و نابود می‌کرد.

۳. پیچ منشاء اختیار است. اختیار نتیجه‌ی پیچ به معنای گزاره‌ی دوم است، از آن رو که اگر پیچِ تصادفی ذرات بنیادی نمی‌بود، حرکت ذرات در زنجیره‌ای متعین امتداد داشت و در این صورت آزادی ممکن نمی‌بود. خود پیداست که این حکم چه اندازه با باورهای تقدیرگرایانه‌ی مسیحیت مغایر است.

۴. طبیعت بی‌وقفه در کار تجربه‌گری‌ست. این حکم نتیجه‌ی اثبات وجود ذره و چونی آن است. معنای آن هم این است که بدایت و نهایتی در کار نیست. 

۵. عالم برای انسان‌ها یا به خاطر آن‌ها خلق نشده. از نظر لوکرتیوس هرچه مسلم است که عالم را پایانی نیست، هیچ نشانه و دلیلی در اثباتِ دوام و بقای ابدی نوع بشر وجود ندارد.

۶. انسان‌ها موجوداتی منحصربه‌فرد نیستند. مراد این است که گونه‌ی انسان بخشی از فرایند مادی بسیار بزرگ‌تری‌ست و ما نیز از همان ماده‌ای ساخته شده‌ایم که همه‌ی چیزهای دیگر نیز از آن ساخته شده‌اند.

۷. جامعه‌ی انسانی نه در عصر زرینی از فراوانی و فراغ بال، بلکه در جریان جنگی ابتدایی بر سر بقا آغاز شد. ذیل این گزاره چند گزاره‌ی منفرد گرد می‌آیند. نخست این‌که زبان به‌یک‌باره خلق و به آدمی عطا نشده است. دوم این‌که فنون و هنرها اهداییِ قانونگذاری الوهی نیستند، نتیجه‌ی استعدادهای مشترک بشرند. سوم این‌که روح عطیه‌ای مستقل از بدن نیست. روح ذرات ریز پراکنده در بدن است که با مرگ جسم محو می‌شود. چهارم این‌که اوهام متافیزیکی بشر نتیجه‌ی ترس، تمنا و نادانیِ اوست.

۸. شیاطین یا اشباح، هیچ‌یک وجود ندارند. روشن است که این گزاره الاهگان یونانی و رومی را نشانه گرفته است، اما تبعات آن دامن مسیحیت را نیز می‌گیرد.

۹. بالاترین هدف حیات انسانی، افزایش لذت و کاهش درد و رنج است. این حکم درواقع در پیش‌زمینه‌ی مکتب اپیکوری جای می‌گیرد و آماج بیشترین حملات نیز بوده است، هم در دوران باستان، هم پس از ظهور مسیحیت. مخلص کلام این‌که اگر نیک بنگری، هر مطلوب و آرمانی پوچ است، پس آن به که از موضعی امن و امان به تماشای این هیاهوی پوچ جنون‌زده بنشینیم.

۱۰. بزرگ‌ترین مانع در راه لذت درد نیست، وهم است. وهم است که ما را به جستن چیزی برتر و ورای جهان وامی‌دارد. انسان موجودی فانی‌ست با اوهامی نامتناهی. اما آیا این معنی در سرشت آدمی نهاده نیست؟ یعنی که آیا می‌توان گفت آدمی ضرورتاً فانی و ضرورتاً متوهم است؟ لوکرتیوس باور ندارد که چنین باشد. او وهم آدمی را ریشخند می‌کند. 

۱۱. فهم طبیعت چیزها موجب حیرت عمیق می‌شود. ممکن است آدمی به واسطه‌ی دریافت گزاره‌های پیش‌گفته در حس تهی‌بودن فرو رود. تهی‌بودنی آمیخته با حیرتی جان‌کاه. فلسفه درواقع راهی بود که بشر برای فرونشاندن حیرت برنهاد. لوکرتیوس درست عکس این را می‌گوید. هرچه بیشتر بدانی، در حیرتی بیشتر فرو می‌روی و «آن‌چه ژرف‌ترین حیرت را بیدار می‌کند دقیقاً دانستن وضع امور، یا طرز بودن چیزها، است.»

لوکرتیوس دیر نزیست و در جوانی درگذشت. مخالفانش داستانی پرداخته‌اند که او چندان در مجلس عیشی به‌ لذت‌های افراطی درآویخت که تاب نیاورد و مرد. هیچ سندی در اثبات این داستان نداریم. در نفی‌اش هم. آن‌چه مسلم است، در دنیای باستان قطب مخالف لوکرتیوس، سیسروی کبیر، نیز که منظومه‌ی او را خوانده بود، بر عظمت و لطف آن صحه نهاده بود. سخت است خیال کنیم یکی از معاصران و معاشران لوکرتیوس داستان مرگ او را چنان‌که متداول است مستند کرده باشد و همان مستند، و فقط همان، از گزند زمان در امان نمانده باشد و نیست شده باشد. هرچه هست، پیداشدن کتاب او لااقل گزاره‌های او را درباره‌ی پیچ در مورد خود او اثبات می‌کند. اگر بالداساره کوسّا بر نمی‌افتاد، پوجّو در مسیر معهود خود همچنان پیش می‌رفت و چه بسا یگانه‌ نسخه‌ی کتاب لوکرتیوس از میان می‌رفت.

نوشتۀ مانی پارسا، کتابخانۀ بابل

 

حکایت خواندنی تشرف به جهان مدرن


درباره کتاب «جهان چگونه مدرن شد؟» 

برای رسیدن به درک بهتری از جهان امروز باید که مهمترین نقاط عطف تاریخ گذشته را به خوبی شناخت و در این میان رنسانس و عصر روشنگری از مهمترین فرازهای تاریخ بشر محسوب می شوند که رسیدن به افقی واقعبینانه از اکنون بدون گذر از این چشم انداز ناممکن می نماید. اگر مهمترین دستاورد مدرنیته را افسون زدایی از جهان و نگاه اسطوره ای به هستی آدمی بدانیم، بارز ترین ویژگی رنسانس و عصر روشنگری به پرسش کشیدن باورهای خرافی دینی و مشروعیت زدایی از نهادهای قدرت دینی بود و از آنجا که این دو در امتداد یکدیگر رخ داده اند و از این روست که درک بهتر یکی به فهم درست دیگری وابسته است.
درباره رنسانس و عصر روشنگری به عنوان یکی از اصلی ترین گذرگاه‌هایی که انسان را به جهان مدرن رسانده است کتابهای گوناگونی در ایران ترجمه و منتشر شده است «جهان چگونه مدرن شد؟» اثر استیون گرین بلت که با ترجمه مهدی نصرالله‌زاده  که به همت نشر بیدگل به بازار آمده یکی از بهترین نمونه هاست که آن را می توان به خوانندگانی از طیف‌ها (سلیقه‌ها) و همچنین با سطوح مختلف (مخاطبان خاص و عام) توصیه کرد. تجدید چاپ کتاب در چند نوبت ، آن هم ظرف زمانی کوتاه نیز نشان از این واقعیت دارد که کتاب حاضر اگر مخاطبان خود را پیدا کند از ظرفیت خوبی برای جذب و ارتباط با آنها برخوردار است.
مهمترین ویژگی کتاب که توفیقش تا حد زیادی مدیون آن بوده رویکرد تازه نویسنده به این دوران تاریخیِ تاریخ‌ساز است؛ هم در محتوای کتاب و هم در شکل عرضه این متن. استیون گرین بلت از شیوه‌ای روایی و مستند بهره می برد؛ و بدون آنکه در دام داستان پردازی بیفتد به سراغ جزئیاتی می رود که تا بحال بدانها توجه نشده و در رهگذر این روایت به مخاطب نشان می دهد که چگونه جهان معاصر و مدرنیته، بر تغییر و تحولات دوران رنسانس اتکا داشته و به ما نشان می دهد که این دگرگونی اتفاقی و یکباره نبوده، بلکه حاصل وحدت تاثیر  شاخصه‌هایی است که ریشه های آن را درگذشته می‌توان جست. امتیاز کتاب در همین نشان دادن تغییرات، محتوای آنها و سیری است که برای تحقق پشت سر می گذارند.
جذابیت کتاب حاضر را همچنین باید مدیون شخصیت ها و بستری که روایت بر مبنای آنها شکل می گیرد، دانست؛ چرا که نگریستن از این زاویه به آن روزگار باعث بیه میان کشیدن جزیاتی شده که برای بسیاری از مخاطبان کتاب تازگی و البته جذابیت دارد. ایده ای که روایت گرین‌بلت پیرامون آن شکل می گیرد ماجرای کتابت، کتابخوانی و کتاب یابی! در عصر اقتدار کلیسا و عصر گذار به دوران روشنگری است. شخصیت اصلی ماجرا یک «شکارچی کتاب» است. راهبی ایتالیایی به نام بوچّو براچّولینی که روزگاری به عنوان کاتب درگاه پاپ مشغول به خدمت بوده اما از بد حادثه حالا به عنوان راهبی دوره‌گرد  به جستجو و شکار کتابهای قدیمی مشغول است.
اومانیسم (انسانگرایی) همانند رنسانس از ایتالیا برخاست و به دیگر سرزمینها گسترش یافت، وجود بقایای امپراتوری روم در ایتالیا بستری بود برای جذب دانش پژوهان ایتالیایی ، آنها که به پاره ای از متون جذاب باستانی دسترسی داشتند، مجذوب و مفتون دوران گذشته بودند و همین یکی از عواملی بود که جستجو برای یافتن متون باقی مانده از دوران روم باستان به یک جریان پررنگ در میان اومانیست ها بدل شود. گرین‌بلت نیز از این ایده برای نقطه عزیمت داستان در روایت تاریخی خود بهره برده است. بوچّو راهبی ایتالیایی و اومانیست است؛ بنابراین او نیز همانند اغلب اومانیست‌ها به جستجوی آثار کلاسیکی است که در دوران پیش از قرون وسطی و در عصر یونان باستان نوشته شده اند. گرین‌بلت با انتخاب این شخصیت به عنوان شخصیت کانونی این روایت، فرصتی فراهم می‌سازد که مخاطب ناظر فضاهای بکر و منحصر به فردی در آن روزگار باشد. کتاب‌خواندن اجباری در صومعه‌های قدیمی، نسخه‌برداری از کتابهای قدیمی، هنر کتابت در قرون وسطی و ابزار مورد استفاده برای کتابت و نحوه ساخت این ابزارو... اما تنها این حاشیه ها نیست که جذابند بلکه حرکت داستان هم ضامن کششی است که خواننده را با رضایت به دنبال خود می کشد. جست‌وجوی بوچّو در این میان به کشف کتابی می انجامد که اگرچه متن آن حاوی بحث هایی است که برای روزگار خود بسیار عجیب و غیر قابل پذیرش می نماید، اما برعکس برای این روزگار بسیار آشنا و پذیرفتنی جلوه می کند. به این ترتیب نویسنده به روایت ماجرای کشف کتاب «در باب طبیعت چیزها» سروده لوکرتیوس(شاعر رومی قرن اول پیش از میلاد) پرداخته و آن را بهانه‌ای برای بررسی سروده لوکرتیوس و تأثیر آن در شکل‌گیری جهان مدرن از یک‌سو و مرور بر عصری فراموش‌شده از سوی دیگر، می سازد.

نوشته‌ی حمیدرضا امیدی سرور
منبع: وبسایت مد و مه