دیوار شهر کتاب، دیواریاست برای گفتوگوی علاقمندان به کتاب و کتابخوانی و نوشتن درباره علاقهمندی های مشترک برای نوشتن و فعالیت در دیوار شهر کتاب به سیستم وارد شوید
یکی از عجیب ترین کتابهایی که در این چند ساله در ایران ترجمه و منتشر شده (البته بعد از شاهکار ریچارد داوکینز به نام ساعت ساز نابینا ) همین کتاب است. نویسندگان این کتاب دو باستان شناس یهودی اسرائیلی هستند که پس از سالها کاووش در اسرائیل به این نتیجه رسیده اند که داستان های پرآب و تاب تورات در باره پادشاه-پیغمبرهایشان از جمله داوود و سلیمان ... دیدن ادامه » قصه پردازی هایی بیشتر نبوده و نتیجه تحقیقات خود را در کشور یهودی نشین اسرائیل منتشر کرده اند. نسخه های انگلیسی و آلمان این کتاب در اینترنت موجود است و من چند سال پیش با علاقه هردوی آنها را خوانده بودم. حالا نسخه فارسی را گرفته ام اما هنوز فرصتی برای خواندن آن دست نداده.
شاید دیوار شهر کتاب باعث بشه برگردم به عادت روزای قبل ،عادت خوب کتاب خوندن، البته کتاب خوندن برحسب عادت کار جالبی به نظر نمیرسه ، کتاب خوندن باید بر حسب علاقه باشه ☺️✌️
کارلو گوتزی یکی از نمایشنامهنویسانِ نامدار ایتالیایی است و نمایشنامه پنج پردهای «توراندت» نیز از معروفترین آثار اوست که با ترجمه ایرج زهری و به همت نشر قطره در مجموعه ارزنده «جاماندهها» منتشر شده است.
کارلو گوتزی ابتدا شعر میسرود و در کار نمایشنامه نوشتن نبود. اینکه چطور کارلو گوتزی به یکی ازچهرههای شاخص درامنویسی در تاریخ ادبیات نمایشی ایتالیا تبدیل شد؛ ماجرایی شنیدنی دارد. او پیش از آنکه نمایشنامهنویسی را آغاز کند به عنوان شاعری شناختهشده و محبوب اسم و رسمی داشت.
با ... دیدن ادامه » این حال او نسبت به آثار برخی نمایشنامهنویسان هم دوره خود به ویژه «پیترو کیاری» و «کارلو گولدونی» معترض بود و نوشتههای آنها را آثاری کم مایه محسوب می کرد. برای اثبات مدعای خود دست به کار نوشتن نمایشنامه شد و کوشید با در آمیختن واقعیت و تخیل نمایشنامههایی ارزنده در قالب دوگانه تراژدی – کمدی بنویسد. از قضا با همان نخستین نمایشنامهاش «عشق به سه پرتقال» به شهرت رسید.
نماشنامه پنج پردهای «توراندت» نیز یکی از آثار محبوب و شناخته شده کارلو گوتزی محسوب میشود. توراندت دختر زیبا، مغرور و خاقان چین «آلتوم»، از سر خودشیفتگی به مردان کم توجهی کرده و حتی برای خواستگاران خود چیستانی مطرح میکند و هرکس که پاسخ چیستان را نداند به دست جلاد میسپرد.
سرانجام امیرزادهای تاتار با نام «خلف» که جوانی برومند و زیرک است؛ بعد از فرار از چنگ شاه خوارزم گریخته و به چین وارد میشود. او با دیدن نقاشی چهره توراندت عاشق وی میشود و طی ماجراهایی، در میان خواستگاران موفق به جوابگویی چیستانها میشود و به وصال وی میرسد و....
شخصیتهای اصلی این نمایشنامه همچون «آلتوم» خاقان چین، «توراندت» شاهزاده خانم چینی، «ادلما» شاهزاده خانم کشور تاتار و برده محبوب توراندت، «زلیما» برده دیگر توراندت، «شیرینا» مادر زلیما، «پانتالونه» منشی آلتوم، «تارتالیا» وزیرالوزرای آلتوم و «تروفالدینو» خواجه بزرگ در سرای توراندت و... اغلب تیپهای آشنا و مشخص در نمایش «کمدیا دلآرته» را نمایندگی می کنند و این نکتهای است که در اغلب نمایشنامههایی که کارلو گوتزی نوشته دیده میشود. در واقع او نه تنها به قواعد سبک پایبند است، بلکه تیپهای ثابت چنین نمایشهایی را نیز مورد استفاده قرار می دهد.
از این بحث که بگذریم جالب ترین نکته درباره این نمایشنامه که میتواند آن را برای مخاطب فارسی زبان دارای اهمیت سازد، ریشه های مضمونی آن است که با ادبیات کلاسیک ایران دارای پیوندهاییست.
اغلب ما نام بزرگ نظامی گنجوی و شاهکارش هفت پیکر را شنیدهایم؛ هرچند که شاید تعداد اندکی از ما بخت خواندن متن هفت پیکر را داشتهایم. به هر روی در هفت پیکر یکی از داستانهای شیرین حکایت شاهزاده خانمیست به نام توراندخت که شرط کرده با مردی ازدواج کند که به سه چیستان مطرح شده پاسخ درست دهد و هرکس نمی توانست جواب صحیح بدهد سرش بالای دار می رفته است. خواستگاران بسیاری به این سرنوشت دچار می شوند تا اینکه جوانی برازنده یافت میشود که می تواند پاسخ چیستان ها را بدهد و الی آخر.
ناگفته پیداست این داستان شباهت عجیبی به متن نمایشنامه تواراندت اثر کارلو گوتزی دارد. حتی نام شاهزاده خانمها یکی توراندخت است و دیگری توراندت! البته نظامی در قرن نهم میزیسته بنابراین نمیتوانسته از نمایشنامه گوتزی که در قرن هجدهم تاثیر گرفته باشد.
اما به نظر این داستان نه از طریق هفت پیکر که از طریق کتاب «فرج بعد از شدت» که در برگیرنده مجموعهای از افسانههای حکیمانه شرقی بوده به اروپا رسیده است. در زمان شاه اسماعیل صفوی، پتی دولا کروآ یک نسخه دستنویس از این کتاب نادر را با خود به فرانسه برد. او این کتاب را با عنوان جالب «هزار و یک روز»به زبان فرانسه ترجمه کرد و چندی بعد نیز این کتاب به زبان ایتالیایی، آلمانی و برخی دیگر زبانهای اروپایی ترجمه شد. در کتاب فرج بعد از شدت (یا هزار و یک روز) نیز داستان توراندخت، چیستانها و شرط او برای خواستگارانش آمده، البته با این تفاوت که توراندخت شاهزاده خانمی چینیست.
ماجرای بدل شدن توراندخت به توراندت هم حکایت سادهای دارد که به مشکل اروپاییان برای تلفظ «خ» برمیگردد که در زبانهای لاتین مشابه این حرف و تلفظش را ندارند. نکته جالب اینکه این داستان دستمایه نمایشنامهای به زبان مجار هم بوده البته با تغییراتی که نویسنده بنابر ذوق خود داده است.
خلاصه اینکه خواندن و توجه کردن به نمایشنامه توراندت برای اهل ذوق به ویژه آنها که در کار ادبیات نمایشی و تأتر هستند خالی از لطف و اهمیت نیست؛ چراکه نمونهای از تاثیرگرفتن ادبیات غرب از ادبیات کشورماست، به خصوص اینکه نشان می دهد چطور نویسنده این اثر مضمونی برگرفته از فرهنگ و مدیوم دیگر را این چنین با توفیق به ساحت کمدیادلآرته برده است.
* کارآفرینی بهعنوان یک تسریعکننده و جرقه رشد است که توسعه اقتصادی را میسر میسازد. (ویلکن، ۱۹۸۰)
* کارآفرینان افرادی هستند که شرکتهای جدیدی را -که سبب ایجاد و رونق شغلهای جدید میشوند- شکل میدهند. (کیرچوف، ۱۹۹۴)
* ... دیدن ادامه » کارآفرین کسی است که یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی میکند و ظرفیت تولید آن را افزایش میدهد. (مک کله لند، ۱۹۶۱)
* کارآفرین فردی است که جهت دستیابی به سود و رشد، شغلی را به وجود میآورد و مدیریت میکند. (کارلند، ۱۹۸۴)
* کارآفرینان افرادی هستند که قابلیت مشاهده و ارزیابی فرصتهای تجاری، گردآوری منابع موردنیاز و ارزیابی حاصل از آن را داشته و میتوانند اقدامات صحیحی را برای رسیدن به موفقیت به عمل آورند. (چل و هاروث، ۱۹۸۸)
* کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع میکند. (پیتر دراکر، ۱۹۸۵)
تراپ مان و مورنینگ استار در کتاب «نظامهای کارآفرینانه» در دهه ۱۹۹۰ مینویسند:
«کارآفرین یعنی ترکیب متفکر با مجری. کارآفرین فردی است که فرصت ارائه یک محصول، خدمت، روش و سیاست جدید یا راه تفکری نو برای یک مشکل قدیمی را مییابد و مشتاق است تأثیر اندیشه محصول یا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند.»
دیوید مک کران و اریک فلانیگان کارآفرینان را افرادی نوآور با افکاری متمرکز، و به دنبال کسب توفیق و مایل به استفاده از میانبرها میدانند که کمتر مطابق مفاد کتابها کار میکنند و در نظام اقتصادی، شرکتهایی نوآور، سودآور و با رشدی سریع میسازند.
شرایط اقتصادی کنونی کشورمان بهگونهای است که حل مشکلات و معضلات، الگوها و راهحلهای جدید و متفاوتی را میطلبد. جمعیت جوان کشور، ضرورت ایجاد شغلهای جدید و نوسان بهای نفت سه عامل عمدهای هستند که سبب میشوند سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان کشور به منابع درآمد دیگری بهجز نفت بیندیشند و بیشک آن جز ابتکار، خلاقیت و نوآوری عامل دیگری نیست.
در کشورهای توسعهیافته از افراد خلاق و نوآور- که موجد و منشأ تغییر و تحولات بزرگ و تأثیرگذاری در زمینههای اقتصادی (صنعتی، تولیدی و خدماتی) هستند- بهعنوان «قهرمانان عرصه اقتصاد» یاد میشود و با تجلیل بر صدر مینشینند و قدر میبینند.
آنچه در شرایط دشوار و پٌرابهام امروز ضرورت آن بیش از پیش احساس میشود، مداقه در مقوله کارآفرینی است. چراکه کارآفرینان با خصوصیات ممتاز و برجسته خود قادرند منابع لازم برای ایجاد رشد و توسعه در زمینههای تولید و منابع انسانی را فراهم و اشتغال و کسبوکار جدید ایجاد کنند و با نوآوریهای صنعتی بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بیفزایند و این چنین بسیاری از مشکلات کشورها به همت آنان حل میشود.
کتاب حاضر بررسی سیر تاریخی و پیشینه اقتصادی ایران در بخش خصوصی طی ۱۰۰ سال اخیر را مدنظر قرار داده بدین امید که شناسایی نقاط ضعف و قوتها و فرصتها و تهدیدها فرصت مغتنمی باشد برای درس و عبرتآموزی از تاریخ. کتاب پژوهشی است درباره سرگذشت پنجاه تن از فعالان اقتصادی ایران و در آن زندگی تعدادی از فعالان و کارآفرینان اقتصادی، فارغ از حواشی سیاسی و تنها از منظر تلاش اقتصادی و اجتماعی مورد تدقیق و بررسی قرار گرفته است. افرادی که توانستهاند با تکیه بر تواناییهای خویش و امکانات محدود زمانه، شرکتها و گروههای صنعتی کوچک و بزرگ ایجاد کنند. در بین این فعالان اقتصادی به نام افرادی برمیخوریم که شاید اگر در کشورهای توسعهیافته میزیستند مجسمههایشان را در شهر زادگاهشان نصب میکردند. مشغول به کار کردن هزاران نفر و تحولآفرینی در عرصه اقتصادی گوهری است نایاب که متأسفانه عرصه تکرار آن در کشور کمتر به وجود آمده است.
این پنجاه نفر را میتوان در گروه های زیر جای داد:
۱) عدهای از آنان در طی چند نسل و برخی در طی یک نسل به توسعه بنگاههای اقتصادی پرداختند.
۲) تعدادی از آنان همزمان در فعالیت تجاری و صنعتی تا سال ۱۳۵۷ فعالیت داشتند.
۳) برخی از آنان به دلیل ناتوانی در مدیریت و نگرش غیرعلمی در توسعه بنگاه با مشکل مواجه شدند و تحت کنترل سازمانهای دولتی قرار گرفتند.
۴) عدهای از فعالان و خانوادههای بزرگ اقتصادی پس از سالها فعالیت تجاری و صنعتی وارد عرصه سیاسی شدند.
۵) تعداد محدودی از بنگاهها با مدیریت و شیوههای علمی اداره و اندکی از آنان وارد بازار بینالمللی شدند.
۶) برخی از آنان اقدامات جدیدی را در عرصه فعالیت نیکوکارانه در دهه چهل و پنجاه آغاز کردند.
کارآفرینان و فعالان اقتصادی در کنار اینکه قصد داشتند خود بزرگ شوند به ارتقای سطح کیفی و رفاه زندگی مردم نیز کمک میکردند. بیگمان آنان در تصمیمهای اقتصادی و اجتماعی خود عاری از خطا نبودند و نباید انتظار الگوهای خالص اخلاقی را از آنان داشت اما نقش مؤثرشان در گسترش صنعت و حرکت در مسیر توسعه کشور و تلاش برای بهبود زندگی ایرانیان انکارناپذیر است. البته تعدادی از این کنشگران اقتصادی بر اثر آسیبهای اخلاقی فردی و اجتماعی - که ناشی از عدم ظرفیت اشخاص در مواجهه با قدرت و ثروت است - بهجای ظرفیتسازی در درون بنگاه اقتصادیشان به ایجاد رابطه و پیوند با قدرت سیاسی حاکم پرداختند ولی همه آنان در زمینه کسبوکار، رعایت قوانین عرفی و اداری و همسویی با قدرتمندان به یک نحو رفتار نکردند.
رشد اقتصادی به وجود آمده در دهه چهل و پنجاه شمسی نخستین دیکتهای بود که در عرصه تولید اقتصادی کشور به تحریر درآمد؛ دیکتهای که به یقین عاری از غلط نبود ولی آنچه مهم است نگاه مثبت و سازنده به مقوله ثروت و سرمایه مولد و تحولآفرین در میان افکار عمومی است. به دلایل تاریخی همواره فرهنگ برخورد با سرمایه و سرمایهدار در کشور با عیوبی مواجه بوده و برای اقشار مختلف مردم بهدرستی تبیین نشده است. اگر مردم بدانند که سرمایه مولد باعث رشد و توسعه اقتصادی کشور و منجر به ارتقای سطح رفاه و زندگی مطلوب برای همه آنان خواهد شد، از این رهگذر رشد اقتصادی نیز محقق می شود. علاوه بر آن فهم درست سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان اقتصادی و سیاسی کشور از موضوع سرمایه و توسعه نیز باعث اصلاح نگرش مردم به اقدامات فعالان اقتصادی میگردد.
عامل «امنیت سرمایه» نیز از عواملی است که کنشگران اقتصادی را ترغیب به سرمایهگذاری و تولید در کشور میکند. بدین معنی که اگر کارآفرینی دچار خطا و اشتباه شود باید به تناسب اشتباهی که مرتکب شده مجازاتهایی برای وی در نظر گرفته شود. در غیر این صورت محیط برای کارآفرین ناامن خواهد شد.
در این زمینه دکتر محمود سریعالقلم مثال جالبی میزند: در ترکیه خانوادهای زندگی میکند با نام «کووچ» که بخش قابلملاحظهای از صنایع کسبوکار در آن کشور مرهون اقدامات این خانواده است. وقتیکه تغییر قدرت در ترکیه رقم خورد و اسلامگرایان از جمله عبدالله گل و رجب طیب اردوغان در عرصه سیاسی و حاکمیت حضور پیدا کردند، خانواده «کووچ» در مورد برخورد دولت با داراییهایشان احساس نگرانی کردند. ولی رجب طیب اردوغان در جلسهای از ایشان دعوت کرد و در کمال ناباوری تنها درخواستی که از آقای کووچ داشت این بود که ما چه کنیم که دارایی خانواده شما دو برابر شود؟ چون دو برابر شدن سرمایه خانواده کووچ به معنی اضافه شدن یک میلیون جمعیت شاغل به ترکیه بود.
بیتردید در میان این پنجاه فعال اقتصادی افرادی وجود دارند که تلاش و استقامت آنها برای پایایی صنعت و اقتصاد این کشور غبطهبرانگیز است. افرادی که فارغ از وضع و تمایلات نظامهای سیاسی، مدرن بودن و یا سنتی بودن آنها، از چنان ارزشی برخوردارند که بهراحتی نمیتوان از کنار تلاشها و همتهای آنان گذشت.
نباید فراموش کنیم در جامعهای که اولین فارغالتحصیلان دانشگاهش ۱۰۰۰ نفر بودند (۱۳۱۹) و اکثر آنها به استخدام سازمانهای دولتی درآمدند و دانشکده مدیریت آن در دهه چهل تأسیس شد، نمیتوان از کارآفرینانش انتظار تواناییهایی در حد جنرال موتورز، توشیبا، نوکیا، ولوو، سونی و... داشت.
باید به این درک برسیم که نوآوری و خلاقیت در زمینه تولید کالا، و رقابت و پیشی گرفتن از شرکتهای بزرگ توسعهیافته، آسانتر از تولید نظریه و اندیشه نیست.
حاج محمدحسن امینالضرب، سیدمحسن آزمایش، غلامرضا آگاه، خلیل ارجمند، محمدرحیم متقی ایروانی، علینقی خاموشی، میرمصطفی عالینسب، رضا صرافزاده، علاءالدین میرمحمدصادقی، خاندان هراتی، برادران حاجیترخانی و ... در زمره این پنجاه نفر هستند که باید درباره آنها بیشتر بدانیم.
روزی ملانصرالدین کلید گنجش را گم کرده بود. در کوچه های ده جلوی خانه ی همسایه ها را می گشت اما کلید پیدا نمی شد.
همسایه ... دیدن ادامه » ها را به کمک خواست و آن ها برای پیدا کردن کلید تمام دهکده را وجب به وجب جستجو کردند. سرانجام یکی از همسایه ها از ملا پرسید:
- آی ملا!آیا مطمئنی کلیدت را بیرون خانه گم کرده ای؟
ملانصرالدین گفت: نه! توی خانه گمش کرده ام، اما بیرون از داخل روشن تر است، به خاطر همین اینجا دنبالش می گردم!...
دوست گرامی، همون طور که مطلع هستید، ملانصرالدین یک شخصیت داستانی است که بذله گویی می کند...
در این قسمت از کتاب، با ذکر این داستان خواسته شده تا به شخصیت اصلی کتاب بگوید:کلیدی که به دنبالش می گردد درون خانه خودش است.در واقع استفاده از یک جور تشابه در دو ... دیدن ادامه » داستان
کتاب از زبون یک دختر بچه است شاید بخاطر اینه که واقعا میشه در اون احساساتی مثل تبعیض, نژادپرستی و عدالت رو با تمام وجود حس کرد و بخاطر سرنوشت یک آدم که فقط جرمش سیاه پوست بودن هست, ناراحت شد...
یکی از مسائلی که در جامعه ما به عنوان یک مشکل تلقی میشود، موضوع مهاجرت نخبگان یا فرار مغزهاست. بسیاری از مردم با حسرت و اندوه از این واقعیت سخن میگویند و برخی بر جنبههای مثبت آن در کنار ابعاد منفی شناختهشده تاکید میکنند. لذا این موضوع، دغدغهای فراگیر در میان مردم و همچنین مسئولین است. همین امر مجالی فراهم میکند تا دانشگاهیان و محققین به طور منسجم و همهجانبه به این موضوع بپردازند. سعید خاورینژاد در پایاننامه خود تلاش کرده تا این نیاز و این خلاء را جبران کند و یک بررسی همه جانبه از موضوع داشته باشد. کتاب اقتصاد سیاسی مهاجرت نخبگان ایران در واقع همان پایان نامه ایشان است که منتشر شده است. به همین دلیل فصول کتاب با رویههایی که یک رساله دانشگاهی تنظیم میشود منطبق است. در ابتدا طرح مسئله صورت گرفته و فرضیه پژوهش مشخص میشود. سپس مروری بر کارهای صورت گرفته انجام شده است. به دنبال آن مروری بر نظریههای مربوط به مهاجرت نخبگان صورت گرفته و از میان آنها رویکرد اقتصاد سیاسی و نظریه کشش مقصد دافعه مبدا به عنوان چارچوب تحلیلی انتخاب شده است. مقصود از این تعبیر این است که کلیه متغیرهای ایجاد کننده جاذبه در کشور مقصد مهاجرت و کلیه متغیرهای ایجادکنده دافعه در کشور مبدا مهاجرت شناسایی شود و این عوامل به عنوان زمینهساز مهاجرت نخبگان معرفی شوند. در بخش سوم کتاب تلاش شده تا آمارهای موجود پیرامون مهاجرت نخبگان جمع آوری شود و گزارشی آماری از این روند ارائه گردد. نهایتا در بخش چهارم با رویکرد اقتصاد سیاسی تلاش شده مقایسهای میان آمارهای اقتصاد کلان ایران از حیث رشد، بیکاری، دستمزد و بودجه پژوهش بین ایران و کشورهای مقصد ارائه گردد تا روشن شود که چرا برای نخبگان ایرانی مهاجرت کرده کشورهای مقصد دارای کشش و ایران (متاسفانه) دافعه داشته است.
حسن کتاب این است که در خلاء دانشی موجود، تلاش کرده تا این نیاز را برآورده سازد و به همین دلیل باید به عنوان یک تلاش ارزشمند مورد قدردانی قرار گیرد. در عین حال اگر بخواهیم انتقادی نیز به کتاب نگاه کنیم باید به چند نکته اشاره کرد. نکته اول این است که چارچوب کتاب با چارچوب رسالههای دانشگاهی متفاوت است. کتاب برای خوانندگانی است که از روی کنجکاوی برای درک یک موضوع قصد دارند تا وقت فراغت خود را صرف مطالعه کنند. این دغدغه متفاوت از دغدغه افراد دانشگاهی است و تفاوت این دغدغهها الزام میکند تا محصول متناسب با هر مخاطب متفاوت باشد. نکته دوم این است انتظار میرفت نویسنده نظریههای موجود را با پختگی بیشتری روایت میکرد. به باور اینجانب هر نظریه به یک نکتهای از واقعیت اشاره میکند که در گفتگوهای روزمره مردم حول این موضوع وجود دارد. لذا جا دارد جدی گرفته شده و بهتر شرح داده شود. در بخش گزارشهای آماری نیز نهایتا نویسنده نتوانسته یک سری زمانی قابل قبول از روند مهاجرت نخبگان ارائه کند. بخشی از این امر ناشی از محدودیتهای آماری موجود است و در این تردیدی نیست ولی انتظار میرود تا نویسنده بتواند از اعداد و ارقام مختلف و منابع گوناگونی که در هر پاراگراف نقل و قول کرده یک سری زمانی تا حدودی درست استخراج کند تا روند مهاجرت نخبگان از روی آن مشخص گردد. استناد به روزنامهها و رسانهها پیرامون ارقام مهاجرت از نقطه ضعفهای این تحقیق است. نهایتا هم به نظر میرسد بهتر میتوان ارقام دادههای کلان اقتصادی را به حرف واداشت. ارقام دادههای اقتصاد کلان حاوی اطلاعات مهمی هستند که استفاده مناسب از آنها گویای بسیاری از نکات است. احتمالا با توجه به اینکه این پژوهش در رشته علوم سیاسی صورت گرفته شاید نتوان انتظار داشت که همان استفاده ای از اطلاعات اقتصادی صورت گیرد که در دانشکدههای اقتصادی انجام میشود.
در ... دیدن ادامه » نهایت، به رغم نکات گفته شده، خواندن این کتاب به عنوان گامی آسان، ساده و سریع برای مداقه بیشتر در موضوع مهاجرت نخبگان به همه کسانی که دغدغه این موضوع را دارند توصیه میشود.
کتاب کشور چهاردهم نوشته الهام فلاح یک رمان بسیار عالی و جذاب هستش که با توجه به اینکه ماجراهای کتاب در روستایی نزدیک محل تولدم می گذرند البته در سالهایی بسیار دور اما برایم خیلی ملموس و قابل حس بودند.خودم را همراه آدمهای داستان می دیدم
هیچ چیز را بخود نگیرید:
هر اظهار عقیده ای را مثبت و یا منفی ، به خود نگیرید،چون حقیقت این است که گوینده با احساسات،باورها و عقاید خود درگیر است.همه مردم در رویا و در ذهن خود زندگی میکنند .در دنیایی کاملا متفاوت از ما . آنچه آنها می گویند یا انجام می دهند همه طبق میثاق هایی است که در ذهن خویش دارند.
هنگامیکه آنچه گفته می شود را به خود میگیرید ،احساس تقصیر می کنید و واکنش شما دفاع از باورهایتان است ،و اینجاست که از مسیله ای کوچک ماجرایی بزرگ می سازید ،چون نیاز دارید که حق به جانب شما باشد و طرف مقابل خطاکار جلوه کند .
وقتی ... دیدن ادامه » عادت کنید هیچ چیز را به خود نگیرید ،از بسیاری ناراحتی ها در زندگی اجتناب خواهید کرد. خشم ،حسد و حسرت ناپدید خواهند شد و حتی غم در شما جایی نخواهد داشت.
از دومین میثاق برای خود عادت بسازید و هیچگاه دوزخ را تجربه نخواهید کرد اجازه دهید همه عالم پشت شما حرف بزنند و غیبت کنند ،اگر شما چیزی را به خودتان نگیرید از آسیب و زهر عاطفی در امان خواهید بود .
و هنگامی که زهر های عاطفی را ننوشید ،آنها برای فرستنده صدمه زننده تر می شود و بی شک دوزخ را تجربه خواهند کرد..
مجله نیویورکر از سال ۱۹۲۵ تا به امروز یکنفس منتشر شده است، به این اعتبار تا ده سال دیگر میتوان جشن صد سالگیاش را برگزار کرد. هر چند قدمت یک نشریه آن هم نشریهای با رویکرد فرهنگی و کم و بیش نخبهگرا، میتواند به عنوان امتیازی مهم برای کسب اعتبار آن محسوب شود، اما آنچه این نشریه را در حوزه ادبیات داستانی به نشریهای مهم و اثر گذار بدل کرده است، تداوم کیفیت بالای داستانهای منتشر شده در آن و معرفی انبوهی از نویسندگان شاخص نسلهای گوناگون است که برای نخستین بار توسط این نشریه معرفی شدهاند و یا با انتشار داستانی در این نشریه به چهره ای شناخته شده و یا حتی مشهور بدل شدهاند. نویسندگانی که در میان آنها به نامدارانی چون جی دی سالینجر، جان آپدایک، شرلی جکسون، ریموند کارور، آلیس مونرو، هاروکی موراکامی و بسیارانی دیگر دیده میشوند. با این وصف جایگاه این مجله در گذر زمان به جایی رسیده است که انتشار داستان در آن، موفقیتی هنری و یک آرزو برای اغلب نویسندگان محسوب میشود. آرزویی که در صورت تحقق میتواند شهرت و اعتبار جهانی هم برایشان به همراه بیاورد. چراکه در طول سالهای متمادی این نشریه نیز همیشه به سراغ بهترینها رفتهاست. مهم نیست نویسنده داستانهای برگزیده شده معروف باشند یا نه؛ چون پس از راه یافتن آثارشان به این مجموعه بسیاری کنجکاو میشوند نوشتههای دیگری از این نویسندگان بخوانند؛ به این ترتیب اگر چیزی در چنته داشته باشند، شهرت خود به خود به سراغ آنها خواهد آمد.
به تناسب همین مسئله، دور از انتظار نیست اگر اغلب نشریات ادبی و یا کتابهایی که میخواهند بازتاب دهنده فضای داستاننویسی روز جهان و آخرین تغییر و تحولات هنری در حوزهی داستان کوتاه باشند، به سراغ مجله نیویورکر میروند و داستانهایی از این نشریه را برای ترجمه انتخاب می کنند.
از ... دیدن ادامه » قضا فلسفه وجودی کتاب حاضر (برخوردی کوتاه با دشمن) دقیقا همین نکته است؛ کتابی که توسط یکی از بهترین مترجمان و ایضا توسط یکی از معتبرترین ناشران در حوزه ادبیات داستانی، وارد بازار شده است. کتاب حاضر در برگیرنده هشت داستان کوتاه است با عناوین زیر: رقابت قیشر با اسپایکی (لارا واپنیار)، برخوردی کوتاه با دشمن (سعید صیرفی زاده)، نیکوکار خوب (توماس مک کوین)، در بزرگداشت همینگوی (جولیان بارنز)، خدشه (تسا هدلی)، تابستان۳۸ (کولم توی بین)، طلاق (ایوان کلیما) و عشق برادرانه (جومپا لاهیری).
انتخاب داستانهایی ارزنده با توجه به سطح کیفی هفتهنامه نیویورکر آنگونه که مترجم نیز اذعان دارد کار دشواری نیست، زیرا همانگونه که اشاره شد، آن داستانهایی بخت انتشار در این مجله را پیدا میکنند که از کیفیت بالایی برخوردارند. شاید تنها مانع در این میان عدم تناسب مضمونی برخی داستانها با معیارهای اخلاقی و فرهنگی حاکم برجامعه ایرانی باشد که تشخیص چنین آثاری نیز البته چندان دشوار نیست.
گفتنیست گلی امامی ابتدا این داستانها را برای انتشار در نشریات ادبی گوناگون به فارسی برگردانده، اما با توجه به فضای حاکم بر نشریات ادبی این روزگار و محدودیت مخاطبانشان، همچنین پراکندگی آنها و عدم امکان دسترسی به اغلب این داستانها، انتشار مجموعه این داستانها را در غالب یک کتاب موجه ساخته و ضامن ماندگاری بهتر و دیده شدن آنها شده است.
در سالهای اخیر مترجمان دیگری نیز به سراغ ترجمه داستانهایی از مجله نیویورکر رفته اند، اما با احترام به دیگر مترجمان و قدردانی از حاصل کارشان، آنچه این کتاب را از دیگر کتابها مشابه متمایز میکند حضور مترجمی توانا و با اعتبارات که این داستانها را به بهترین شکل ممکن و با رعایت جزئیترین ریزه کاری های سبکی و زبانی به فارسی در آورده است. هر چند نام برخی از نویسندگان حاضر در کتاب نظیر جومپا لاهیری و ایوان کلیما برای مخاطبان کاملا آشناست؛ اما شاید بهتر بود مترجم در ابتدای هر داستان به جای معرفی فشرده و موجز نویسنده، توضیحی بیشتر درباره آنها ارائه می کرد. با این احوال خواندن این داستان ها با ترجمه ای در خور اعتنا غنیمتی است برای علاقمندان داستان کوتاه شاید اشاره به این نکته خالی از لطف نباشد که عنوان کتاب برگرفته از عنوان داستان کوتاهی از مجید صیرفی زاده است. داستان نویسی ایرانی - آمریکایی که چندی پیش برنده جایزه پن داستان کوتاه شده است.
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
همان ... دیدن ادامه » شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت:
اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..."
کتاب بسیار خوب و جذابی می باشد و توصیه می کنم که همه این کتاب را بخوانند
الحق و الانصاف باید جایزه نوبل را می گرفت من نه تنها از این کتابش لذت بردم بلکه از بقیه هم در حال لذت بردن هستن
افشین جان ... برای نوع فوت و ترجمه از چه زبانی! باید باشه! سانسور همه به اندازه کافی شدن. البته چیزهایی که سانسور میشه از ارزش ادبی کتاب کم نمیکنه اکثرا
داستان خیلی خیلی خوب شروع میشه، تا یه جایی از کتاب با یه داستان خیلی خوب سروکار داشتم ولی از یه جایی به بعدش احساس میکردم توی اون خونه ام یه گوشه نشستم و همه فراموشم کردن، و من تو دل ماجرا بودم و نمیتونستم کتاب رو زمین بذارم
فرشید ... دیدن ادامه » مثقالی در سال ۱۳۲۲ در اصفهان به دنیا آمد. وی فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و فعالیت خود را با تصویرگری کتاب آغاز کرد.
مثقالی در سال 1346 به هنرمندان «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» پیوست و برای مصور کردن کتاب های ماهی سیاه کوچولو، آرش کمانگیر، جمشید شاه و قهرمان جوایزی دریافت کرد.
آغاز کار حرفهای فرشید مثقالی به همکاری با مجله «نگین» و در سال های 4-1343 برمیگردد.
تصویرگری چند کتاب کودک، که «عمو نوروز» نخستین آنها به شمار می رفت، حاصل این دوره از همکاری این هنرمند با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
دورهای دو سه ساله که تصویرگری «ماهی سیاه کوچولو» هم در آن جای میگیرد و جایزه اول بی ینال «بولونیا» ایتالیا را در سال 1348 نصیب او کرد.
بخش دیگر زندگی حرفهای فرشید مثقالی را باید در آمریکا پی گرفت. این بخش با اقامت در کالیفرنیا و در سال 1365 آغاز میشود و با راه اندازی یک استودیوی شخصی گرافیک به نام دسک تاپ استودیو ادامه مییابد.
-همشهری آنلاین
امیدوارم غلط های چاپی و املایی کتاب تو چاپ جدید بر طرف شده باشه.
ولی با چشم پوشی از غلط های چاپی زیادی که تو کتاب راه یافته بود انصافا کتاب خوبی است برای شروع فلسفه آموزی...
من مدتیست میخوام درباره فلسفه بدونم. کسی به من کتابی معرفی کرد به اسم دنیای سوفی ولی من هنوز این کتابو نخوندم. شما چه کتابی رو پیشنهاد می کنید؟ برای کسی که هیچی از فلسفه نمیدونه و تازه میخواد آشنا بشه.
امیدوارم شهرکتاب برای گسترش فرهنگ کتاب وکتابخوانی بتواند دررسانه ملی بویژه رسانه دیداری شرکت نماید وازصاحب نظران وپیشکسوتان عرصه کتاب دربرنامه ها استفاده نماید تا مردم بتوانند بیشتر وبهتر بهرمند شوند.ارتباط با انجمن ها وتشکل های غیر دولتی ومردمی شرکت دربرنامه های ویژه همگانی مانند جشن عاطفه ها ودیگر آیین های ملی ودیگر آیین ها ... دیدن ادامه » انگیزه خوبی برای بهینه سازی فرهنگ کتاب گرایی ومطالعه خواهد بود.
جبهه جنگ عین قفسی است که باید با ترس و وحشت کنج آن نشست و منتظر حوادث شد... اجل روی سر ما پرپر می زند... چند ماه پیش توی یکی از سنگرها نشسته بودیم و ورق بازی می کردیم. من از سر بازی بلند شدم و برای دیدن رفقا به سنگر پهلویی رفتم. وقتی برگشتم از سنگر اولی اثری نبود. گلوله ای درست وسط آن منفجر شده و آن را با خاک یکسان کرده بود. ناچار به سنگر پهلویی ... دیدن ادامه » برگشتم اما درست موقعی آنجا رسیدم که باید کمک می کردم تا نعشها را زیر خاک بیرون بکشند. با رفتن و برگشتن من این سنگر هم منهدم شده بود...
کتاب در غرب خبری نیست داستان پسر بچهء مدرسه ای ست که تحت تاثیر معلم ها و اجتماع به جبهه می رود ، داستان وصف جنگ است و پسران بی تجربه ایی که خیلی زود سختی ها و عذاب جبهه و جنگ را تجربه می کنند . نویسنده کتاب آلمانی الاصل ست و بالاجبار در جنگ شرکت کرده و از تجربیاتش برای نگارش کتاب کمک گرفته...
این کتاب که به گفتهء سخن شناسان سراسر جهان نهایت قدرت بشر در نوشتن داستانهای جنگی در قرن بیستم است تاکنون به بیست و پنج زبان ترجمه شده و بیش از پنج میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است ... دیدن ادامه »
از جایگاه نوجوان مبارزی که در پانزده سالگی نخستین فعالیت های سیاسی خود را برای سامان دادنِ تظاهرات مخالفان دولت وقت عراق آغاز کرد تا عضویت در نیروهای پیشمرگه، رسیدن به مقام ریاست آنها، حضور در نشستها و کنگرههای نیروهای مبارز در خارج از عراق، آوارهگی و گریز از دست ماموران، سپری کردن دورههای طولانی مدت زندان در دوره حکومت صدام و ... تا نشستن بر صندلی ریاست جمهوری این کشور که تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سرگذاشته؛ جلال طالبانی راه دور و درازی را پیموده است. شاید در آن روزگار نه تنها خودش که حتی در میان همرزمانش نیز کسی باور نداشت روزی فرا برسد که او در جایگاه رهبری محبوب در میان کردهای عراق و فردی معتمد برای دیگر قومیت های مذهبی این کشور، زمام امور دولت عراق را بدست بگیرد.
پیشمرگه های همرزمش از سالها پیش در دل کوهستانهای کردستان لقب «مام جلال» {عمو جلال} به او دادهاند، اما آنها که با سیاست دمخورند، به دلیل تبحر او در دیپلماسی لقب «چرچیل خاورمیانه» را به او نسبت می دهند. در طول سالهایی که عراق با بحرانهایی جدی، بعد از فروپاشی حکومت صدام حسین، روبهرو بوده نه فقط مردم این کشور که حتی سیاستمردان دیگر کشورها نیز حضور وی را موهبتی برای عراق جدید دانسته اند؛ چرا که در کشوری مملو از تفاوتهای هویتی و تضادهای قومی و مذهبی، سرزمینی خسته از تلاطم های سیاسی و در میانهی راهی دشوار و طولانی، او از معدود کسانی بود که میتوانست نقش ناخدا و رهبری سیاسی را برعهده بگیرد. رهبری که توانایی و درایت در دست داشتن سکان هدایت این کشتی طوفان زده را داشته باشد.
او ... دیدن ادامه » در سال ۱۹۳۳ در روستایی در ۴۰۰ کیلومتری بغداد به دنیا آمده، در کودکی خانواده آنها به شهر نقل مکان کردند و جلال طالبانی امکان تحصیل پیدا کرد. از نوجوانی مبارزه را آغاز کرد و با وجود درگیر بودن به مسائل سیاسی و پشت سر گذاشتی سالهایی چنین پر مخاطره در راه مبارزه، در رشته حقوق تحصیل کرد.
طالبانی بعد ار رسیدن به مقام ریاست جمهوری عراق نشان داد امید بستن به او به او کار بیهودهای نبوده، مخصوصا وقتی به عنوان یک منجی برای عراق ظاهر شد، هم یکپارچگی عراق را حفظ کرد و هم خود مختاری کردها را تضمین کرد و به این ترتیب نقشی جدی در جلوگیری از استقلال کردها به عنوان کشوری تازه داشت، چرا که آن را به ضرر مردم این اقلیم می دانست.
این کتاب روایتیست از زندگی این رهبر مبارز عراقی، کتابی که اگر چه در برگیرنده جزییات بسیاری از زندگی و مبارزات او نیست اما مروری دارد بر مهمترین فراز های زندگی او و تصویری کم و بیش کامل از روند شکل گیری شخصیت طالبانی از جایگاه یکی از اعضای پیشمرگه تا ریاست جمهوری عراق را به مخاطب ارائه می کند. بی شک اگر کتاب وارد جزپیات بیشتر می شد، با توجه به بحران ها و حوادث بسیار زیادی که کشور عراق پشت سر گذاشته و نقش مستمر طالبانی حجمی به مراتب بیش از این می توانست داشته باشد.
کتاب حاضر نوشتهایست از معد فیاض روزنامه نگار معروف عرب که ابتدا به صورت پاورقی در شرق الاوسط منتشر شده بود. بعد از پایان یافتن این پاورقی نسخه ای به زبان کردی از این یادداشت ها به صورت کتاب تنظیم و منتشر شد. اما کتاب حاضر ترجمه متن عربی این یادداشت هاست که تنها از نحوه فصل بندی چاپ کتاب کردی در آن استفاده شده است. زیرا به اعتبار سخن مترجم، متن کردی ایرادات و نقصهایی داشته بنابراین بهتر آن بوده متن کامل عربی مبنای کار قرار گیرد.
ماجرای انتشار این متن از جایی آغاز می شود که معد فیاض به نمایندگی روزنامه الشرق الاوسط به طالبانی پیشنهاد گفتگوهایی را می دهد که طی آن مروری بر زندگی و مبارزات او به عنوان رئیس جمهور وقت عراق صورت بگیرد. پیشنهادی که با موافقت طالبانی روبه رو شد، اما برای چگونه کار شیوه ای را مطرح کرد که در نهایت بسیار به نفع کتاب تمام شده و آن را از قالبهای مرسوم زندگینامهنگاری چه به صورت گفتگو محور و چه روایی تا اندازهای دور ساخته و در مجموع فضایی زنده و مستند را برای آن به ارمغان آورده که از جمله امتیازات کتاب فعلی محسوب می شود.
طالبانی سالها روزنامه نگاری کرده، سابقه عضویت در هیئت اجرایی نخستین سندیکای روزنامه نگاران عراق را دارد و حتی سردبیری روزنامهای کردی در بغداد را برعهده داشته است؛ او همواره از انتشار روزنامه در عراق دموکراتیک به عنوان آرزوی خود یاد کرده است. طالبانی از معد فیاض می خواهد که مدت یکماه با او و همکارانش همراه باشد و از نزدیک شاهد نحوه کار، زندگی و تعامل او با اطرافیانش بوده، سوالات مورد نظرش را در فرصت های مختلف با او و همکاران نزدیکش (که برخی سالها تجربه همکاری با طالبانی را داشته و خاطرات بسیار با او دارند)، بپرسد و در نهایت برداشت خود را از جلال طالبانی، زندگی دیروز و امروزش آزادانه و به صورت دلخواه ارائه کند.
با فرض رعایت چنین قراری باید بپذیریم که کتاب حاضر شامل برداشت های معد فیاض درباره طالبانی بدون اعمال نظر او یا اطرافیانش بوده؛ هر چند که نگاه نویسنده کتاب اگر نگوییم با شیفتگی و تعصب که لااقل با علاقه بسیار به طالبانی بوده است. با وجود این معد فیاض کوشیده کتابش حالت قهرمانپردازانه پیدا نکند و تصویری انسانی و ملموس از این رهبر محبوب کرد عراقی به نمایش بگذارد.
کتاب از بیست و یک فصل تشکیل شده است. معد سلیمان در ابتدای کار به نحوه شکل گیری ایده کتاب، پیشنهاد به طالبانی پذیرش او و نخستین دیدارهایش با او پرداخته است. آغاز کار او با سفریست که به همراه طالبانی به سلیمانیه دارد و دیداری که از خانه و خانواده او انجام می دهد.د ر طول این مسیر شاهد چگونگی رفتار دوستانه و ساده او با دیگران و عشق و علاقه مردم و همکارانش که از جان دل به او کمک می کنند بوده است.
نویسنده اگر چه در فصول آغازین کتاب تصمیم گرفته تصویری از خاندان، زادگاه و تولد و کودکی طالبانی ارائه کند اما روایت خود را مقید به توالی زمانی رخدادها نکره و ترجیح داده با استفاده از الگویی پازل وار در این بیست و یک فصل در هر جا و هر مناسبتی نقبی به گوشه ای از زندگی و مبارزات طالبانی بزند. این شیوه روایت به جذابیت کتاب انجامیده چرا که خواننده علاوه بر روایت ساده و روان کتاب، با فصولی موجز و متنوع از زندگی پرفراز و نشیب طالبانی روبه روست: از ماجرای گفتگو با صدام و دیدار با جمال عبدالناصر گرفته تا ماجرای ترور نافرجام او و... این تنوع و پرداخت موجزی که برشهایی از مقاطع مختلف زندگی طالبانی را ارائه می کنند در نهایت با به مشارکت گرفتن ذهن مخاطب تصویری پذیرفتنی و تأثیرگذار از زندگی این شخصیت سیاسی را در دهن مخاطب ثبت میکند.
«بعد از یک ماه که هر روز با رئیس جمهور عراق زیستم به نتیجه مهمی دست یافتم . نتیجه نیز این است مردی که تاریخ زندگیاش سرشار از دستاورد های سیاسی و حیاتی ست و اگر آنها را بر سالهای عمرش تقسیم کنیم دستاوردها فزون تر خواهند بود؛ به جز مام جلال کس دیگری نیست.»
رمانی که برای خواندن آن به یک جعبه دستمالکاغذی نیاز دارید
محبوبه شیدا (روزنامه جام جم): رمان «من پیش از تو» از آن نوع رمانهایی است که واقعا نمیتوان آن را زمین گذاشت؛ از آن دست رمانهایی که به قول آسوشیتدپرس باید با یک جعبه دستمال کاغذی فروخته شود. رمان من پیش از تو سوزناک، غمانگیز و پرشور است؛ قصه یک عشق آرمانی و آسمانی که در نهایت به جاودانگی میرسد. نویسنده این رمان یکی از مسائل روز دنیا را دستمایه قرار داده و داستانی از آن خلق کرده که حالا حالاها در یاد خواننده میماند و دوست دارد باز هم بخواند و بخواند.
داستان با روایت سوم شخص آغاز و به زمان حال بیان میشود. نویسنده در شروع داستان سوابقی از زندگی یکی از دو شخصیت اصلی داستانش را ارائه میکند؛ گذشتهای که نشان میدهد ویل ترینر این مرد متمول و موفق که بود و چه کرد. نویسنده با این هدف که پیشزمینهای به خواننده بدهد، به سال 2007 میرود و با بازگشتی که به گذشته دارد، صحنهای از روزمرگی ویل را بیان میکند و در ادامه به صحنه تصادف میپردازد که در یک روز بارانی در لندن اتفاق میافتد. در اینجا خواننده احساس ناامنی میکند و یکبار دیگر به خاطر میآورد که زندگی آدمی به مویی بند است و میتواند با حادثهای زیرورو شود.
لوسیا ... دیدن ادامه » کلارک، شخصیت دیگر داستان، دختری است بیست و شش ساله از یک خانواده کارگر که هرگز شهر کوچکش را ترک نکرده و قابلیت خاصی ندارد. در یک کافه کار میکرده و بعد با تعطیلی کافه مجبور شده به استخدام مادر ویل درآید و برای پرستاری از ویل که اکنون روی ویلچر مینشیند، به خانهشان برود. ویل ترینر، این جوان سرزنده و موفق بعد از تصادف، زندگیاش به کلی تغییر میکند. حالا دیگر نمیتواند راه برود، کار کند و در یک کلام دیگر نمیتواند خودش باشد. این مرد جوان، روزها و شبهای خود را با این فکر و خیال میگذراند که چگونه میتواند به زندگیاش پایان دهد و حالا لوسیا به خواست مادر میل و برخلاف میل ویل میآید تا کاری کند کارستان. این دو وقتی با هم روبهرو میشوند، از هم خوششان نمیآید. دختر میخواهد کارش را ول کند، ولی مشکلات مالی و بیکاری عاملی میشود که او با اکراه به شغلش ادامه دهد. وقتی این دو قدم به زندگی هم میگذارند، هر یک به شکلی نیازمند است. این نیاز و نقصان، در مرد جسمی و در دختر ذهنی است. همراهی با هم و سپریشدن روزها در کنار هم، آن دو را به رابطهای عمیق و احساسی نسبت به هم میکشاند و در این میان، عشقی شکل میگیرد که ابتدا غیرممکن مینماید. هر دو تلاش میکنند زندگیکردن را به هم بیاموزند؛ یکی میکوشد لذتبردن از زندگی را یاد دهد و دیگری میکوشد ارزشمندی زندگی را گوشزد کند و هر دو میخواهند آیندهای امیدبخش برای یکدیگر بسازند. http://bookfinds.com/blog/wp-content/uploads/me_before_you_final3.jpg
به نظر میرسد لوسیا موفق میشود تا حدودی ویل را به شادی برساند. ویل هم موفق میشود اندکی از یکنواختی زندگی دختر بکاهد و او را به اعتماد به نفس برساند. لوسیا به توصیه ویل کتابخوان میشود، کتابخانه میرود و فیلم خارجی میبیند، اما همه زندگیاش تحتالشعاع زندگی این مرد جوان قرار میگیرد. میرود به کتابخانه تا از طریق اینترنت با توانخواهان و پرستارهایشان آشنا شود و رهنمودهایی بگیرد.
جوجو مویز با انتخابش و تصمیمی که در پایان داستان میگیرد، خواننده را غافلگیر میکند. زبان و ادبیاتی که نویسنده به کار میگیرد ساده و صمیمانه است، جدا از هرگونه پیچیدگی و فلسفهبافی. زبان مکالمات لوسیا و ویل، افکارشان و ملالآور بودن محیط زندگیشان رابطهشان را دردناک تر جلوه میدهد. نویسنده با هوشمندی و ابتکار، قدمهایش را حسابشده برمیدارد. حرکت آرام صندلیچرخدار در روند داستان، روند آرام زندگی ویل ترینر را تداعی میکند. یک صندلی چرخدار میان این دو نفر حائل میشود؛ یکی پشت آن، یکی درون آن.
در ظاهر امر عشق دختر به این مرد بیشتر بهچشم میآید تا عشق مرد به این دختر جوان، ولی نویسنده به ظرافت تمام، پردهای لطیف از جنس حریر به روی عشق مرد به این دختر میکشد و در پس ظواهر میبرد. مرد میخواهد با نبودنش به دختر حیات بدهد، با مرگش دختر را آزاد کند و این شیوه او برای عشقورزی به دختر است.
موضوع اصلی داستان، پدیده عجیب و سوالبرانگیز عصر دیجیتال است؛ سوالی که در تمام دنیا کسی پاسخ قاطعی برای آن ندارد. خواندن این رمان میتواند تجربه تازهای برای خواننده باشد، او را به رهایی برساند و بغض کهنه را در او بترکاند و اشک بریزد برای انسان و انسانیت، بنالد از تقدیری که این گونه بازی میدهد و در پایان یک نفس عمیق بکشد و آرام شود. کتاب من پیش از تو نوشته جوجو مویز با ترجمه مریم مفتاحی از سوی نشر آموت برای نخستینبار در نمایشگاه کتاب تهران 1394 عرضه شد.
یک روز کافکا، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچهای افتاد که داشت گریه می کرد.
کافکا جلو میرود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود.
دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ میدهد: عروسکم گم شده.
کافکا ... دیدن ادامه » با حالتی کلافه پاسخ میدهد: امان از این حواس پرت! گم نشده! رفته مسافرت.
دخترک دست از گریه میکشد و بهت زده میپرسد: از کجا میدونی؟
کافکا هم می گوید: برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.
دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه؟
کافکا میگوید: نه. تو خانه است. فردا همین جا باش تا برات بیارمش.
کافکا سریعاً به خانهاش بازمیگردد و مشغول نوشتنِ نامه میشود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است.
این نامه نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه میدهد و دخترک در تمام این مدت فکر میکرده آن نامه ها به راستی نوشته عروسکش هستند.
در نهایت کافکا داستان نامهها را با این بهانه عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان میرساند.
این ماجرای نگارش کتاب «کافکا و عروسک مسافر» است.
اینکه مردی مانند فرانتس کافکا، سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شادکردن دل کودکی کند و نامه ها را -به گفته همسرش دورا- با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان هایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است.
«او واقعا باورش شده بود.»
اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی دارد که به آن بیان می شود.
امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟
این دوّمین سوال کلیدی بود.
و او(کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود.
پس بی هیچ تردیدی گفت: چون من نامه رسان عروسک ها هستم.»
به نظر من شرح داستان در پشت جلد کتاب خیلی از خود داستان کتاب بهتر بود
در واقع گویی که نویسنده نتوانسته بود در شان موضوع به داستان بپردازد
من کتاب رو نپسندیدم
یک کتاب بی نظیر در شناخت اسلام و تحلیل آن. براستی آنگونه که خود مترجم خود عنوان میدارد کتابی ست جریان ساز و روشنگرانه. به تمام دوستان اهل کتاب در حوزه مطالعات اسلامی پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو مطالعه فرمایند.
به نظرم این کتاب یک متن مرجع خوب در شناخت علل بوجود آمدن غلات شیعه و زمینه اجتماعی شکل گیری آنهاست. البته در کنار این کتاب میشه به کتاب مکتب در فرایند تکامل و غلو هم اشاره کرد