آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 38
در حال خواندن 2
خواندم 3
دوست داشتم 112
دوست نداشتم 0

فقر احمق می کند

امتیاز محصول:
(9 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
اقتصاد
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
272289
شابک:
9786008091509
موضوع:
عرضه و تقاضا
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
384
طول:
20.8
عرض:
14.4
ارتفاع:
1.8
وزن:
422 گرم
قیمت محصول:
1,980,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره فقر احمق می کند:

طرز فکری قدیمی می‌گوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند. اما سندهیل مولاینیتن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، و الدار شفیر، استاد روان‌شناسی دانشگاه تاد، کتابی با عنوان «کمیابی» نوشتند که این مسئله را رد می‌کند. از نظر آن‌ها ماجرا کاملاً برعکس است و در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند. بااین‌حساب، افراد چطور می‌توانند از دام فقر بگریزند؟

 

کارا فاینبرگ، هاروارد مگزین — در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که هزاران اروپایی از گرسنگی در حال مرگ بودند، ۳۶ نفر در دانشگاه مینیسوتا داوطلب شدند که در مطالعه‌ای شرکت کنند که آن‌ها را در وضعیت سخت گرسنگی‌کشیدن قرار می‌داد. قضیه از این قرار بود که متفقین در حال پیشروی به‌سوی مناطق اشغال‌شده به‌دست آلمان‌ها بودند و با افراد بسیاری روبه‌رو می‌شدند که از شدت گرسنگی‌کشیدن یکپارچه استخوان شده بودند. این نیروها نمی‌دانستند که از چه روشی استفاده کنند تا بتوانند بدون اینکه خطری این افراد را تهدید کند، به آن‌ها غذا برسانند. محققان دانشگاه مینیسوتا به همین منظور مطالعه‌ای ترتیب داده بودند تا با استفاده از آن بتوانند بهترین روش ممکن را برای این کار بیابند؛ اما قبل از هر چیز داوطلبان شرکت‌کننده در این مطالعه قبول می‌کردند که در وضعیت سخت گرسنگی‌کشیدن قرار بگیرند.

مشکلات فیزیکیِ پیش‌آمده برای این افراد در این روند تاحدی جدی بود؛ اما علاوه بر آثار فیزیکی، محققان با آثاری ذهنی روبه‌رو شدند که انتظارش را نداشتند: علاقه به کتاب‌ها و دستورالعمل‌های آشپزی بیشتر شده بود. کسانی که قبلاً هیچ علاقه‌ای به این موضوعات نداشتند، فکروذکرشان فقط شده بود غذا. آنطور که یکی از شرکت‌کنندگان در این برنامه به یاد می‌آورد، «غذا مرکز همۀ افکار شده و تنها چیزی بود که در زندگی به آن اهمیت می‌دادیم».

اگرچه این رفتارهای عجیب‌وغریب در مطالعۀ صورت‌گرفته در مینیسوتا فقط در یک پانویس ذکر شد، هفتاد سال بعد از انتشارِ آن، همین «پانویس» برای پروفسور سندهیل مولاینیتن که روی مسائل مرتبط با فقر در دورۀ معاصر کار می‌کرد، جزء یافته‌های بسیار مهم و شایان توجه بود: کمیابی چیزی بیشتر از گوشت و ماهیچه را از انسان ربوده بود. کمیابی ذهن انسان‌ها را در اختیار گرفته بود.

مولاینیتن روان‌شناس نیست؛ اما همیشه شیفتۀ نحوۀ کارکرد ذهن بوده است. به‌عنوان یک اقتصاددان رفتاری، او همیشه به‌دنبال این بوده است که ببیند وضعیت ذهنی افراد و محیط اجتماعی و فیزیکی آن‌ها چطور کنش‌های اقتصادی‌شان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

مولاینیتن در سال ۲۰۰۸ در کنار الدار شفیر استاد روان‌شناسی دانشگاه تاد کتابی نوشتند که به بررسی این مسائل می‌پردازد. کتابی به نام کمیابی۳ که نمایانگر یافته‌هایی از حوزه‌های اقتصاد و روان‌شناسی در طول سال‌های متمادی و همچنین یافته‌های مطالعات تجربی خودِ این دو نفر است. آن‌ها بر اساس تحلیل داده‌هایشان به‌دنبال این بودند که نشان دهند همان‌طور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینیسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی فرد را می‌رباید. این داستان، همه چیز را شامل می‌شود؛ از گرسنگی‌کشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.

روان‌شناسان به‌خوبی این مفهوم را توضیح داده‌اند: اگر ذهن روی یک چیز متمرکز باشد، توانایی‌ها و مهارت‌های دیگر مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه‌ریزی بلندمدت مختل می‌شود. به‌گفتۀ مولاینیتن و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن ما مانند پردازشگر رایانه‌ای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند می‌شود. در واقع ما ظرفیت‌های ذهنی‌مان را از دست نمی‌دهیم؛ بلکه توانایی دسترسی به تمام داشته‌های معمولمان را نخواهیم داشت.

اما مهم‌ترین و بحث برانگیزترین بخشِ کار آن‌ها مشخص‌ساختن آثار کمیابی نیست؛ بلکه این ادعا است که کمیابی می‌تواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آن‌ها این است: ویژگی‌هایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی می‌شوند،