آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 24
دوست نداشتم 0

اقتصاد کلان مدرن (مصاحبه با بزرگان مکاتب مختلف اقتصادی)

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
اقتصاد
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
108139
شابک:
9786007106174
انتشارات:
موضوع:
اقتصاد تطبیقی
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
247
طول:
21.3
عرض:
14.6
ارتفاع:
1
وزن:
275 گرم
قیمت محصول:
2,000,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره اقتصاد کلان مدرن (مصاحبه با بزرگان مکاتب مختلف اقتصادی):
درباره کتاب:
 
کتاب اقتصاد کلان مدرن مشتمل بر گفت و گوهایی با اقتصاددانان بزرگ مکاتب مختلف اقتصادی است و تصویری بدیع از نوع گفتمان و تلقی مکاتب مختلف اقتصادی ارائه می دهد. این گفت وگوها در اصل بخشی از کتابی بزرگ تر هستند که به همراه مطالبی دیگر به چاپ رسیده اند و کتاب حاضر که ترجمه بخش گفت و گوهاست، به این علت به صورت جداگانه چاپ شده که نکته های تازه در این گفت و گوها بیش از سایر بخش های کتاب اصلی است.  اگرچه این مصاحبه ها چندین سال پیش انجام شده اما از نظر اهمیت و بیان تاریخ مکاتب اقتصادی از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و خواندن این کتاب به تمامی علاقه مندان و محققان رشته اقتصاد و کسانی که می خواهند با اقتصاد امروز آشنا شوند، توصیه می شود. 

علم اقتصاد امروز مدیون اقتصاددانانی است که خود یا بنیان گذار مکتب فکری در اقتصاد بوده اند یا از مشاهیر آن. جان مینارد کینز با کتاب «نظریه عمومی» خود زمانی که جهان وامانده در رکود بزرگ بود، پایه گذار شاخه ای از علم اقتصاد شد، که امروز از آن با اقتصاد کلان یاد می شود. اقتصاد کلان کینز بر این محور بود که بر خلاف آن چه اقتصاددانان پیش از کینز معتقد بودند، وضعیت رکودی می تواند تعادل پایداری از اقتصاد باشد که بازار توانایی تسویه این بیکاری را نداشته باشد و برای خروج از رکود نیاز به مداخله دولت است تا با مدیریت تقاضا، تولید ناخالص داخلی افزایش و اقتصاد از رکود خارج شود. تا دهه 1970، اقتصاد کلان معادل چنین دید کینزی بود. اما در دهه 1970 با شوک های هزینه ای که ایجاد شد، اقتصاد کینزی به چالش کشیده شد و گروه های رقیب سر برآوردند. مهم ترین نحله، تفکر ضد انقلاب پولی بود که پول گرایان به رهبری میلتون فریدمن از یک دهه قبل آن را بنیان نهاده بودند. فریدمن با تحقیقی فراگیر تاریخ پولی ایالات متحده را به نگارش درآورده بود و نشان می داد که اگر فدرال رزرو به موقع عمل می کرد، هیچ دلیلی وجود نداشت که اقتصاد جهان با رکود بزرگ دست و پنجه نرم کند، توصیه ای که گویی در قرن بیست و یک عملی شد و فدرال رزرو توانست با برنامه های تسهیل مقداری خود این نقش را به خوبی بازی کند و رکود بزرگی در سطح رکود دهه 1930 رخ نداد. 
در دهه 1970 نحله دیگری نیز سربرآورد. اگر پول گرایان با بازگشت به توصیه های پیش از کینز نشان دادند که بازار می تواند در بلندمدت به سطح بیکاری طبیعی بازگردد و مداخله در بازار هر چند در کوتاه مدت می تواند موثر باشد اما در نهایت موجب تورم می شود، اقتصاددانان کلاسیک جدید با انقلاب انتظارات عقلایی خود نشان دادند که در کوتاه مدت نیز مداخله در اقتصاد راه به جایی نمی برد. آنان تنها طریق تاثیر سیاست ها بر سطح اشتغال را اجرای غیرمنتظره آن ها می دانستند و بدون شوک سیاستی از نظر آنان، اشتغال افزایش نمی یافت. این خط بطلانی بود بر آرای کینز.

اما تاثیر کلاسیک های جدید بیش از این بود. آنان اقتصاد کلان جدیدی را ارائه کردند که کم و بیش همان آرای کلاسیک از آن استخراج می شد و به جز این، روش آنان که مبتنی بر مدلسازی کلان با توجه به عوامل عقلایی بیشینه ساز سود بود، مورد استفاده همگان قرار گرفت. با رهیافت آنان بود که دیگر مدل کلان بدون پایه خرد و بدون اشاره به چگونگی تصمیم گیری عوامل اقتصادی، مدل علمی قلمداد نمی شود. کلاسیک های جدید با "نقد لوکاس" نشان دادند که با یک مدل ساده و پارامتر های ثابت نمی توان تخمینی از نتیجه سیاست های اقتصادی داشت. از نظر آنان با اعلام سیاست ها عاملان اقتصادی، انتظارات خود را تغییر می دهند و این به معنای آن است که پارامترها متغیر است و با داشتن داده های گذشته نمی-توان پارامترهای ثابتی را بدست آورد و نتیجه سیاست های آتی را با آن بدست آورد. 

آنان به جای بهره گیری از ابزار اقتصادسنجی توصیه می کردند که مدل باید بر مبنای فرایند تصمیم گیری عاملان باشد و در عین حال نمایانگر تعادل عمومی اقتصاد. از این جا بود که مدل های تعادل عمومی تصادفی پویا طرفدار پیدا کرد و نوشتن مقالات علمی بدون برنامه نویسی های پیچیده و ریاضیات قوی ناممکن شد. 

کلاسیک های جدید در دهه 1980 انشعابی نیز داشتند که از دل آن، مکتب ادوار تجاری حقیقی رخ نمود. این مکتب که با کار کیدلند و پرسکات بنیان نهاده شد بر این بود که بیشتر نوسانات پس از جنگ جهانی دوم ناشی از شوک های تکنولوژیک بوده تا شوک های پولی، این در حالی بود که کلاسیک های جدید بر نقش پول در نوسانات تاکید داشتند. از منظر آنان تکنولوژی می توانست بر روند اقتصاد میسر افتد و نه نوسانات آن. 
اما اگر روح اقتصاد کلاسیک توانست بار دیگر در کالبدی جدید خود نمایی کند، کینزی ها نیز در دهه 1980 با چهره ای دگرگون شده بار دیگر به صحنه بازگشتند. کینزی های جدید که از بزرگان آن می توان به منکیویی اشاره کرد پذیرش انتظارات عقلایی و پایه های خرد، تصویری دیگر از کینز را ارائه دادند. تصویری که به نظر کینزی های قدیمی چون جیمز توبین، اصولا کینزی نبود و وی معتقد است که اگر او مسئول واگذاری لقب کینزی به اقتصاددانان بود هیچ گاه به کینزی های جدید این لقب را نمی داد. 

در واقع کینزی های جدید با همان روش شناسی که کلاسیک های جدید پایه گذاری کردند، نشان دادند که وقتی در بازار چسبندگی وجود داشته باشد و قیمت ها به راحتی تغییر نکنند، علیرغم انتظارات عقلایی عاملان اقتصادی، جا برای سیاست  گذاری اقتصادی و تاثیرگذاری بر متغیر های واقعی وجود دارد و می-توان از مداخله در بازار توسط دولت به نفع اقتصاد ملی سود برد. اگرچه شاید کمترین سنخیت روش-شناسی بین کینز و کینزی های جدید وجود داشته باشد اما نتیجه تا حدودی شبیه هم است. 

علاوه بر این چارچوب جریان اصلی اقتصاد کلان، مکاتبی هم بوده اند که هم از نظر موضوع با جریان اصلی تفاوت ماهوی داشته اند هم در مبانی نظری و فکری. اقتصاددانان اتریشی، اقتصادسیاسی و نظریه-های رشد از این گروه هستند. 

مسئله اصلی مکاتب یاد شده عمدتا ثبات سازی اقتصاد بوده است. در واقع دغدغه اصلی آنها این بود که چگونه مدیریت نوسانات اقتصادی صورت گیرد و آیا سیاست گذاران باید در مقابله با این نوسانات برخوردی فعال داشته باشند یا برخوردی منفعل؟ ریشه شوک ها و نوساناتی که اقتصاد با آن روبرو می شود چیست و تحت چه شرایطی و مبتنی بر چه فروضی سیاست های اقتصادی می تواند موثر واقع شود. از آنجا که اقتصاد کشورهای پیشرفته در یک مسیر رو به پیش دچار نوسان می شد، این سوالات به شکل جدی مطرح شد و حول آن مکاتبی شکل گرفت اما مسئله دیگر که همان روند رو به رشد اقتصاد باشد مغفول واقع شد. 
تئوری های رشد در واکنش به این غفلت ایجاد شدند. آنها در یک چارچوب ریاضی ساده و در عین حال صحیح و متقن به اندیشه حول عوامل ایجاد کننده رشد پرداختند و تلاش کردند روند رو به رشد کشورهای پیشرفته و عدم رشد کشورهای جامانده را توضیح دهند. مثل هر بخش دیگری از علم، تلاش برای پاسخ گویی به این سوال مهم بشر، انواع و اقسام سوالات جدیدتر و فرضیه های بی سابقه مطرح شد به نحوی که اقتصاد رشد خود به موضوعی مستقل تبدیل شد و بخش بزرگی از محققین اقتصادی را در چند دهه گذشته به خود مشغول ساخته است. 

از سوی دیگر اگر کینز موید مداخلات دولت بود و کشورهای غربی پس از سال های جنگ جهانی دوم دولت رفاه را پایه ریزی و اجرا کردند، این اقدام بدون مخالفت باقی نماند. گروهی از اقتصاددانان با مشربی فلسفی مفروضات فلسفی و نظری مکاتب هوادار دولت را زیر سوال بردند. آنچه که مکتب اتریش خوانده می شود میراث دیدگاه افرادی چون هایک و فون میزس است که از ابتدا دشمنی صریحی با مارکسیسم و کمونیسم به عنوان چارچوبی منحرف در سازماندهی جامعه ابراز کردند و اندکی بعد دریافتند دیدگاه های کینز و دولت رفاه نیز متاثر از همان دیدگاه (از دیدشان) منحرف است. آنها معتقد بودند که هراس از شیوع مارکسیسم و کمونیسم و همچنین برخی دغدغه ها چون عدالت و برابری موجب گردیده تا افراد و جوامع مبتنی بر سرمایه داری به انحراف های دیگری چون بزرگ کردن نقش دولت، ایجاد بانک مرکزی و پول کاغذی و بازکردن دست دولت در سوء استفاده از آن، دست بردن دولت ها در مکانیزم های قیمت به اسم کنترل بازار و مقررات گذاری کشانده است. تبعات این انحراف ها به شکل هرز منابع و افت بهره وری با یک تاخیر زیاد ظاهر شد. به واقع می توان دیدگاه مکتب اتریش را لیبرالیسم اقتصادی در قرن بیستم نامید.

یکی از وارثان مکتب اتریش، مکتب انتخاب عمومی بود که در مقابل تاکید هواداران مداخلات دولت بر شکست بازار، بر تبعات منفی مداخلات دولت تاکید می کرد. آنها می گفتند دولت برای رفع زیان های ناشی از شکست بازار مداخله می کند اما در عمل خود زیان هایی ایجاد می کنند که از آن زیان اولیه بیشتر و شدیدتر است. تحلیل انگیزه سیاست مداران و بوروکراسی های دولت و نهایتا نمایندگان مجلس و گروه-های ذینفوذ راه را برای شکل گیری مکتب اقتصاد سیاسی گشود. این مکتب به جای اینکه نظیر دیگر مکاتب اقتصاد کلان به ثبات سازی و مدیریت نوسان های اقتصادی بیاندیشد، تلاش کرد تا با استفاده از ابزارهای نوین علم اقتصاد نظیر تئوری بازیها و اقتصادسنجی انگیزه سیاست مداران در استفاده یا سوءاستفاده از اهرم های سیاست گذاری اقتصادی در انتخاب مجدد در انتخابات، ایجاد کسری بودجه و تورم، اتخاذ سیاست های بازتوزیعی و امثالهم را مورد واکاوی قرار دهند. از رهگذر این واکاوی پندارهای خامی که عموم مردم و فرهنگ ها نسبت به خیرخواهی سیاست مداران و منتخبین خود دارند مورد تردید قرار گرفت و مشخص شد که محاسبات هزینه فایده احزاب و تک تک سیاست مداران تا چه اندازه در انتخاب یک سیاست اقتصادی موثر است در حالیکه در گذشته تصور می شد آنها بدون در نظر گرفتن منافع شخصی، تابع رفاه اجتماعی را حداکثر می کنند. مکتب اقتصادسیاسی خط بطلانی بر این توهمات بود. 

همانگونه که مشاهده می شود علم اقتصاد کلان به نوعی تحولات اقتصادی در غرب را دنبال کرده است. با وقوع بحران بزرگ مکتب کینز سر برآورد. با وقوع نوسانات اقتصادی در دهه هفتاد پولگرایی و دیگر مکاتب مطرح شدند. در دهه 1990 همزمان با رشد مستمر اقتصادی در کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که به این جمع پیوسته بودند، رشد اقتصادی مورد توجه قرار گرفت. نهایتا اقتصادسیاسی تبلور واقع گرایی بشر نسبت به عرصه سیاست و سیاست گذاری بود در حالی که در عرصه روابط بین الملل و دیگر حوزه ها این واقع گرایی قدری زودتر ظاهر شده بود. 
 
کتابی که پیش روی شماست در گفت و گویی با اقتصاددانان بزرگ این مکاتب تصویری بدیع از نوع گفتمان و تلقی مکاتب مختلف اقتصادی را ارائه می دهد. این گفت وگوها در کتاب "اقتصاد کلان مدرن" نوشته اسنودون و وین به چاپ رسیده و در این جا ترجمه شده است. اگرچه این مصاحبه ها چندین سال پیش انجام شده اما از نظر اهمیت و بیان تاریخ مکاتب اقتصادی از جایگاه پر اهمیتی برخوردار است و خواندن این کتاب به تمامی علاقه مندان و محققان رشته اقتصاد و کسانی که می خواهند با اقتصاد امروز آشنا شوند، توصیه می شود. 
برچسب‌ها: