هیچ دروغی به قشنگی تو نیست
درباره کتاب:
کتاب با شعری تکان دهنده آغاز می شود.
سوگوارانه، اعتراض و فریاد بلندی می کشد بر سر همه نهادهای قدرت و جامعه
ومهم تر از همه بر سر ِزندگی! «حلقه ها با هم طناب می شوند دست دور گردنت
می اندازند/ کلمات از قاضی خواستند آنها را از همدیگر جدا کنند/ واژه ها با
هم سازگاری نداشتند».
علاوه بر شعرهای اعتراضی این مجموعه، برخی
اشعار کتاب نیز اشعار عاشقانه اجتماعی هستند که مانند گونه اول، بازهم از
میان افکار عمومی به کتاب راه پیدا کرده است: «هزار افغان است در دلم/
افغانستان است دلم/ نمی دانم ادامه موهات را در کدام شب کابل خواهم نوشت؟»
شعرهای عاشقانه محمدکاظم حسینی تنها بیان رابطه میان دو انسان نیست. جریانی
است بسیار عینی و از آبستره و انتزاعی شدن تا جایی که ممکن بوده دوری کرده
وکمتر در بیان احساس اغراق کرده اوبا نگاهی رئال وکمی متفاوت به مسائل
روابط احساسی انسانی نگریسته. معشوقه شاعر را به آسانی می توان حس ولمس
کرد.
در یکی از اشعار این کتاب نیز می خوانیم:
...زمان زنی ست که قهر کرده است
زمان زنی ست که برنمی گردد
و خاطرات حرف هایی ست
که پشت سر این زن هستند...
در «هیچ دروغی به قشنگی تو نیست»، نگاه
انتقادی و چالش برانگیز شاعر در حوزه ذهن و زبان نمود پیدا کرده و نگاه به
جامعه با واقعیت گرایی و ترکیب آن با تخیل و احساس سطرهایی خواندنی را پدید
آورده است.