گرگی در کمین
در میان ما افرادی هستند که در میان موجوداتی جر انسانها هم احساس راحتی میکنند پرندهبازها، عکاسان، طبیعتدوستها و غیره. این افراد میتوانند آنجا که طبیعت ضربآهنگ قوانین خودش را دنبال میکند ، با آن هماهنگ شوند. زمانیکه همراه آنان به پیادهرودی در طبیعت میروید به تدریج متوجه میشوید که توجهشان به مجموعهای از مناظر کاملا متفاوت جلب میشود آشیانهی پرندهها را مییابند ، یا میدانند کدام گل وحشی کِی میشکفد.
این نکته گاه فقط بستگی به صبر و حوصله دارد میل به تأمل کردن ، و قبول این واقعیت که ضربآهنگ طبیعت شباهتی به شتاب راه رفتن ما یا گفتوگویی که در راه میکنیم ندارد. این صبر و تأمل را در طبیعت میتوان معادل هرزهگردیهای شهری دانست که والتر بنیامین به درستی تشریح کرده است، نوعی سرگشتگی بیهدف که هیچ شباهتی به راهپیمایی ندارد.
شگفت نیست که عباس کیارستمی چنین انسانی است. فیلم مستندی وجود دارد که او را دوربیین به دست در حاشیهی جنگلی دنبال میکند ، و میبینیم تصمیمهایی میگیرد که هیچ یک از ما از آنها سر در نمیآوریم چه میزان از آسمان را در کادر بگنجانیم ، آیا لازم است بر بازتاب صحنه در آب یا بر خود صحنه تأکید بگذاریم ، چه زمان بر نمای دور تمرکز کنیم و چه زمان بر نمای نزدیک. حتی اگر کیارستمی فیلمساز یا عکاس نبود ، شعرهایش همچنان از ما دعوت میکردند که میان عکاسی و تصاویر ذهنی شعری تمایز قائل شویم.
باد با خود خواهد برد
شکوفههای گیلاس را
تا سپیدی ابرها. “