آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 0
دوست نداشتم 0

خارج آهنگ دفتر شعر عبدالجواد موسوی

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
121427
شابک:
9786007141366
انتشارات:
موضوع:
شعرنو
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1394
جلد:
شومیز
قطع:
رقعی
قیمت محصول:
115,000 ریال
موجود نیست
درباره خارج آهنگ دفتر شعر عبدالجواد موسوی :

درباره کتاب:

 

در بخش نخست از این کتاب با عنوان گسسته‌ها موسوی بخشی از ترانه‌ها و شعرهای نو خود را عرضه کرده و در بخش دوم از این کتاب با عنوان پیوسته‌ها وی اشعاری از خود را که در قوالب سنتی سروده و عرضه کرده است. بخش دیگری از این کتاب با عنوان شکسته‌ها نیز به مرور غزلیات این شاعر اختصای دارد.

 

این کتاب ظاهرا دومین مجموعه شعر من است اما دوست می‌داشتم که اولینش باشد. مجموعه شعر ابتدایی من بسیار آشفته و دستپاچه و با تامل کمتری جمع آوری و منتشر شد. با اینکه خودم در انتخاب شعر و انتشار آن دستگیرم اما مجموعه شعر اولم دچار عجله شد و در نهایت برای این کتاب با تامل بیشتر گزیدهای از اشعار آن کتاب به همراه اشعار چهار پنج سال اخیر را انتخاب کردم.

در یکی از اشعار این کتاب می‌خوانیم:

دیوانه‌ای که هنوز نمی‌داند
با زیرشلواری نباید در میهمانی شرکت کرد
با اسب نباید به خیابان آمد
و در حضور یک فیلسوف لطیفه تعریف کردن امر پسندیده‌ای نیست

چگونه می‌تواند خوشبختی را برای تو به ارمغان بیاورد؟
تو نان می‌خواهی
دیوانه می‌خندد
تو جامه می‌خواهی
دیوانه می‌خندد
تو سردت می‌شود
دیوانه می‌خندد
تو گریه می‌کنی
دیوانه می‌خندد و فکر می‌کند می‌توان خنده را خورد، خنده را پوشیده و با خنده گرم شد.

تو از آینده می‌پرسی
دیوانه اما نه ساعت دارد نه تقویم
و با اینکه روزنامه می‌خواند
معتقد است خورشید به دور زمین می‌چرخد
و به هر که بگوید زمین گرد است، می‌خندد
و تعجب می‌کند چطور مردم نمی‌فهمند یک کیلو آهن از یک کیلو پنبه خیلی سنگین‌تر است؟

 با این همه تو دیوانه را دوست می‌داری
چرا که افسانه‌های زیادی به خاطر دارد
شعرهای قدیمی می‌خواند
و اگرچه در شهر زندگی می‌کند
هیچ‌وقت لبخندی را که وقتی از پشت کوه آمده بود بر لب داشت، از روی صورتش برنمی‌دارد.

برچسب‌ها: