توتال
«آن بالا کسی هست که شیرفلکۀ زندگی را در دست دارد، گاهی می بخشد، گاهی پس می دهد، گاهی زندگی می دهد و گاهی می میراند.»
«توتال» تازه ترین اثر داستان نویس معاصر ایرانی، «نسترن مکاری» است. رمانی که در جنوب می گذرد جنوبی که با «نفت» هویتش درهم آمیخته است.
«توتال» داستان سفری است در بطن جغرافیا، یکی جغرافیایی مکانی و دیگری جغرافیای انسانی که به مرور زندگی مادی و انسانی توأمان می پردازد.
«برگی از میان تودۀ برگ ها برداشت و بو کرد. عجیب بود که برگ ها بعد از آن مسیر طولانی که با کشتی و قطار طی شده بود و بعد از یکی دو ماهی که آنها در کانکس به سر برده بودند و در جستجوی نفت بیابان را رصد کرده بودند، همچنان تروتازه باقی مانده بودند و حتی ذرهای هم خشک نشده بودند.»
جدا از مضمونی که داستان سفروار طی می کند، گوشه چشمی هم به اسطوره ها دارد و تاریخی به ظاهر گذشته را در پوسته زندگی امروزی روایت می کند. داستانی که بر پایۀ حقایقی تاریخی بنا شده است و با تکیه بر داستان پردازی است که جان میگیرد و تلاقی نگاه به اسطوره (مایع سیاه قدسی) در آن دستاویزی برای به جریان درآوردن نفت (مایع جریانساز مادی) و گذر از باورها دارد.
«زن رفته بود و زندگی تازه ای برای خودش شروع کرده بود و او مانده بود با مایع مقدسی که داشت با سیاهی اش جای خالی همه چیز را برای او پر می کرد.»
«توتال» همانطور که از پیچیدگی های عالم ماده سخن می گوید به واکاوی ضمیر آدمی نیز می پردازد:
«زندگی بساطی پیچیده نیست؛ اینطور می گویند. ولی من تمام پیچیدگی اش را زیسته ام.»
پشت جلد:
«... اصلاً به جای این حرفها بیایید، بیایید چند تا از این پیامکهای مثبتاندیشی را برایتان بخوانم... چند تا از این راههای بیدردسر موفقیت که برای احمقها طراحی شده، که به احمقها میگوید اگر شما موفق نیستید تقصیر خودتان است. شرایط برای پیشرفت آماده است. چرخ جهان بر وفق مراد میچرخد. همه دارند با آخرین سرعت به سمت خط پایان میدوند و شما بدبختها ماندهاید ته صف. یالله حیوانات ناطق بدوید و تندتر بدوید...»