آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 2
دوست نداشتم 0

در محاق (نیلوفر)

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
287366
شابک:
9789644482878
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
داستان های فارسی قرن 14
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعي
تعداد صفحه:
232
طول:
21.2
عرض:
14.5
ارتفاع:
1
وزن:
266 گرم
قیمت محصول:
950,000 ریال
موجود نیست
درباره در محاق (نیلوفر):

کتاب در محاق نوشته‌ی سهیلا بسکی، نویسنده و مترجم ایرانی است. او در سال 1382 به‌خاطر مجموعه داستان کوتاه «پاره‌ی کوچک» جایزه‌ی گلشیری را از آن خود کرد. در سال 1385 کتاب «بی‌بی پیک» او هم نامزد این جایزه شد. از دیگر آثار او می‌توان به مجموعه داستان «عکس‌های فوری» و ترجمه‌ی آثاری همچون «زندگی‌نامه‌ی ویرجینیا وولف» نوشته‌ی کوئنتین بل و «آن‌گونه که من زیستم» نوشته‌ی اما گلدمن اشاره کرد.

کتاب در محاق دو بخش دارد: «در محاق» و «گذشته‌ای هست که نمی‌گذرد». داستان کتاب درباره‌ی زنی پنجاه‌ساله است که در آستانه‌ی سال جدید به فکر تعویض دفترچه تلفن می‌افتد: «لیوانی چای می‌ریزد و سماور را خاموش می‌کند. می‌خواهد قبل از آمدن مهمانان شماره‌ی تلفن‌های سررسید سال 82 را به سررسید سال 83 منتقل کند.» با انتقال هر نام و شماره به دفترچه‌ی جدید، خاطراتی برایش تداعی می‌شوند. هر حرف دفتر او را به گذشته‌ و مرور آدم‌های مختلف پرتاب می‌کند. در بخشی از متن کتاب آمده است: «نتیجه فوق تصورش بود. وقتی مهران را در آتلیه کنار آن زن دید، تماشای حرکات آشنایش مثل این بود که فیلمی تکراری را می‌بیند؛ درست همان فیلم، با همان نقش اول، با همان رفتار و گفتار، با همان چشمان پر‌خواهش و دستپاچگی‌ای برای جلب نظر زن، کاملاً بی‌توجه به او که ناظرِ بود و می‌دید. عجیب بود؛ و عجیب‌تر خودش بود که بعد از انکار مهران، در سیاهچاله‌ی عمیقی فرو رفت؛ شاید سیاهچاله‌ی زخمی کهنه، زخم طرد، زخم گزینش دیگری، زخم تیزی زوایای مثلثی که مهران آن‌قدر دوست داشت، دملی دردناک که بزرگ شده بود و حالا مستقل از خود مهران، که دیگر اصلا در میان نبود، از زیر پوست بیرون می‌زد و آزار می‌داد.»