نامه ی سرمدی
رمان حاضر برگرفته شده از نوشته های پراکندۀ آقای مهدی فطرتی است که خاطرات تلخ و شیرین داستان زندگی او در را برمی گیرد.
این نوشته ها بعد از فوت ایشان توسط خانم سرور سرمدی برای محمد رحیم اخوت فرستاده می شود و وی بعد از خواندن آن به تنظیم و ویرایش این اثر می پردازد و تصمیم به انتشار آن می گیرد؛ به نظر ایشان این نوشته ها ترکیبی است از واقعیت و تخیل ذهن نویسنده.
میدانم که بیانصافی است آدم کسی را که به قول معروف دستاش از دنیا کوتاه است بنشاند و هر چه میخواهد بارش کند. اما این حرفهای فروخوردهی سالیان است. به قول تو: هیچ آدمی نیست که خودخواه نباشد. مخصوصاً که آن کودک خفته درته وجود آدم بالغ هم باشد. خودت گفتی، نه؟ حالا این کودک بیدار شده و باز میخواهد حرف بزند. گفتم در این سالها ننوشتم چون تو ذوقم را کور کردی. حالا که تو نیستی، یا هستی اما دیگر "تو" نیستی، میخواهم از خودم بنویسم. تو حالا کاملاً در اختیار منی. چه بخواهی چه نخواهی وقف وجود "من" شدهای تا بنشینی و به حرفهام گوش بدهی.