آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 2
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 6
دوست نداشتم 0

هیتلر را من کشتم

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
داستان ایران
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
160951
شابک:
9786005639681
انتشارات:
موضوع:
رمانهای فارسی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1396
جلد:
شومیز
قطع:
رقعی
قیمت محصول:
95,000 ریال
موجود نیست
درباره هیتلر را من کشتم:
درباره کتاب:

سرنوشت دیکتاتور آلمان همواره یکی از مرموزترین داستان های تاریخ بوده است و فرضیه ها و مستندهای زیادی در مورد او و روزهای پایانی جنگ جهانی دوم ساخته و پرداخته شده است. پیرمردی به نام صادق نورچیان در آخرین روزهای عمر خود به نوه روزنامه نگارش، حمید، راز بزرگی را می نمایاند. حمید در پی کشف این راز به دید جدیدی از زندگی و آینده اش می رسد. هیتلر را من کشتم داستانی معمایی دربارة این احتمال است که روس ها پیشوای آلمان نازی را در روزهای پایانی جنگ به ایران منتقل کردند و به صورت مخفیانه در شمال ایران نگهداری می شد. و داستان براساس نقب در خاطرات گذشتة افراد دخیل در این راز پیش می رود. این کتاب اولین رمان هادی معیری نژاد است که از اواسط دهة هفتاد شمسی به نوشتن شعر، داستان، نقد هنری و مقالات اجتماعی مشغول است. اما تاکنون اثری منتشر نکرده است. او مدرک کارشناسی ارشد جامعه شناسی دارد و عضو انجمن منتقدان سینمای ایران است و در حال حاضر به کار روزنامه نگاری اشتغال دارد. در قسمتی از کتاب می خوانیم: با خنده گفت: «نه پدرسوخته! ضرر نداره. این راز رو باید بری کشف کنی، من فقط اولش رو بهت می گم. فقط باید قول بدی تا وقتی من زنده م هیچی نگی، بعدش هر کاری خواستی با این راز بکن. فقط مواظب باش هدرش ندی.» گفتم: «نه مطمئن باشید بابا.» بعد چشمکی زدم و گفتم: «حالا چی هست این راز؟ لااقل تیترشو بگین. با شاهپور غلامرضا دعواتون شده زدینش؟» گفت: «نه برو بالاتر.» به شوخی گفتم: «با اشرف پهلوی سَروسِر داشتین؟» گفت: «نه برو بالاتر.» گفتم: «کتاب خاطرات سِری اعلیحضرت پیش شماست؟» گفت: «نه برو بالاتر.» بعد اشاره کرد که گوشمو بیارم جلو. گوشم رو بردم جلو، خیلی جدی گفت: «به کسی نگو، اما هیتلر رو من کشتم.»
برچسب‌ها: