من خنگ ترین دختر رو زمینم
درباره کتاب:
کتاب من خنگترین دختر رو زمینم از چهار داستان کوتاه به هم پیوسته تشکیل شده است. مهمترین داستان که عنوان کتاب از روی آن برداشته شده است، داستان چند روز از زندگی یک دختربچه دهه شصتی است. دخترک با روحیات خاص و حساس خود با تنهایی های پیرامونش مواجه میشود که پر است از تخیلات کودکانه. او چون قادر نیست در واقعیت اتفاقات را با ذهنیاتش تطبیق دهد در خیالاتش آن را آن طور که میخواهد میسازد. سایر داستان های این کتاب عبارتند از: خیابون درختی، گلابتون و بی نام.
بخشی از متن کتاب:
زنگ نقاشی بود. خانوم سماباتی گفته بود: «بچهها، دفتراتونو در بیارین، میخوام یه موضوع نقاشی بهتون بدم.»
من دفترمو درآبرده بودم. داشتم یه قورباغه سبز روی طاقچه میکشیدم. تو خونهمون یه قلک قورباغهای دارم رو طاقچهمون. من خیلی نقاشی کردنو دوست دارم، همهچیام بلدم بکشم. مامانم میگه هزار ماشالا.
خانوم سماباتی گفته بود: «حالا بچهها، من میشینم روی میزم شما هم شروع کنید به کشیدن تصویر من!» من داشتم قورباغهمو رنگ میکردم. اون یه قورباغه قرمز بود. رنگشو عبض کرده بودم.»