حتی وقتی می خندیم
درباره کتاب:
دومین مجموعه داستان فریبا وفی و شامل 22 داستان کوتاه است. وفی در این کتاب از مجموعه اولش فاصله می گیرد و به مضامین شخصی تر توجه دارد. زبان او در این کتاب موجز و ساده است. او موشکافانه به درون شخصیت ها می رود و احساسات سرکوب شده و گاه ناشناخته شان را نشان می دهد. این کتاب پر از لحظه های شادی های پنهان، سرگشتگی ها و ترس و گم گشتگی هاست. در داستان اول کتاب چهار زن از خیانت هایشان می گویند.
بخشی از کتاب :
ما چهار زنیم. وقتی دور هم جمع میشویم میتوانیم بخندیم حتی اگر غمگین باشیم . ما رژ لب و پودر صورتمان را به یکدیگر تعارف میکنیم و در آیینه ی کوچکی که دست به دست میگردد به خودمان نگاه میکنیم. حرفهای ما از بچه هایمان شروع و به مردهایمان ختم میشود. همین است که صدایمان اول نرم و لطیف است و آرام آرام خشن و خشنتر میشود. ما با لذت زیاد از خیانتهایمان میگوییم. حالا ما یکدیگر را به خوبی میشناسیم و میدانیم که هرکدام چگونه خیانت میکنیم.
همينجاست که بايد مثل يک سرباز کارکشته شليک کنی ولی نه شليک تير که شليک خنده. بايـد بتوانی بخندی. خنـدهی بلند آدم بیغلوغش. بـايد آنقدر خوشدلانه بخندی که بهراحتی او را هم به خنده بياوری. بـايد به خودتان نگاه کنيد و بخنديد با صدای بلند. درسـت در اين لحظه است که خنده میتواند يک فشفشه باشد توی آسمان تاريک و فقط بعد از اين خنده است که ...