آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 1
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 8
دوست نداشتم 0

گابریل مارسل 1

امتیاز محصول:
(هنوز کسی امتیاز نداده است)
دسته بندی:
فلسفه
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
97898
شابک:
9789643638306
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
گابریل مارسل
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
پالتویی
تعداد صفحه:
106
طول:
20
عرض:
12
ارتفاع:
0.7
وزن:
90 گرم
قیمت محصول:
90,000 ریال
موجود نیست
درباره گابریل مارسل 1:
درباره کتاب:

فیلسوفان اگزیستانسیالیسم فلسفه را نوعی فعالیت و سیر و سلوک می دانند و علت این مطلب را در محدودیت نظرگاه آدمی و به تبع آن محدودیت فلسفه دنبال می کنند. در این بین، عده ای از ایشان ذات و گوهر آدمی را تنها به جریان زمان متعلق دانسته و معتقدند هرگونه تصوری از خدا، یا از مشارکت آدمی در یک نظام فراتر از جریان زمان، توهمی است که باید نابود گردد تا آزادی حقیقی انسان امکان پذیر شود. در مقابل برخی دیگر از فیلسوفان این مکتب معتقدند که در محدوده ی تجارب آدمی، گواهی و نشانه ای دالّ بر وجود نظام سرمدی، متعالی و فراتر از مکان و زمان است که روح انسان به آن تعلق دارد و آزادی اصیل وقتی ممکن می شود که آدمی با آگاهی از این محیط متعالی، دست به عمل بزند اگرچه معرفت کامل به آن نظام عالی ممکن نیست. کسانی چون فوئرباخ، نیچه، سارتر و کامو در دسته ی نخست جای دارند و فلسفه ی ایشان را اگزیستانسیالیسم الحادی نامیده اند؛ و فیلسوفانی چون کی یرکگور، یاسپرس، داستایوفسکی پرچمداران نگرش دوم از این مکتب هستند که به اگزیستانسیالیسم الهی شهرت یافته است.

اگر بخواهیم برخلاف نظر گابریل مارسل ـ که خود را نوسقراطی می داند ـ وی را متعلق به یکی از این دسته ها بدانیم باید وی را هم تراز با کی یرکگور و یاسپرس از فیلسوفان الهیِ اگزیستانسیالیسم قلمداد نمائیم.

یکی از مهم ترین دغدغه های مارسل، جستجوی علت «بیقراری انسان جدید» است. از نظرگاه وی انسان فقط در عصر جدید است که یقینش را نسبت به ماهیت خود از دست داده و با خود بیگانه شده است. احساس کرامت و قدر و قیمت ما بر کارکردهایی که در جامعه داریم مبتنی شده و نه بر آگاهی از اینکه صرف انسان بودن قداستی ذاتی دارد. این کارکردگرایی که قداست بخش انسان جدید است، سبب درهم شکسته شدن جهان و بی اهمیت گشتن همه چیز و در نتیجه ناامیدی و خودکشی است. این همه نتیجه ی دو خصیصه ی «انتزاع» و «تملک» است که ریشه ی بیقراری آدمی است. مارسل توضیح می دهد که اگرچه «انتزاع» یکی از فعالیت های ذهن آدمی است اما غلبه ی «روحیه ی انتزاع» خطرناک است و وظیفه ی فیلسوف است که این خطر را گوشزد کرده و در حل آن بکوشد. منظور از روحیه ی انتزاع، غفلت از واقعیتی است که ذهن ما مفهومی را از آن دریافت کرده است. مثلا فراموش کنیم گُلی که از لحاظ علمی پدیده ای است قابل فهم، چیز زیبایی هم هست که فی حد نفسه وجود دارد.

وقتی چیزی را انتزاع می کنیم در واقع آن را به تملک خویش در می آوریم که در اینصورت فقط برای آنچه که در محدوده ی مقولات نظری و مقدورات عملی خود ماست ارزش قائل می شویم و دچار این توهم خطرناک که اساسا هر آنچه را که به تملیک ذهنی ما درنیاید منکر گردیم و این ریشه ی بیقراری انسان جدید است.

مارسل برای توضیح مقصود خویش، ماهیت تفکر را مورد بررسی قرار می دهد و اندیشه را به اولیه و ثانویه تقسیم می کند. اندیشه ی اولیه همان چیزی است که در علوم تجربی و صناعات دیده می شود و آن تمایل به معرفتی انتزاعی، آفاقی و تحقیق پذیر است.

این طرز تفکر به ما امکان می دهد که جهان خودمان را به وجهی کاملتر تملک کنیم و مورد دخل و تصرف قرار دهیم. در صورتی که این طرز اندیشه، مدعی شود که حق دارد همه ی معارف و حقایق را بر اساس ملاک های خویش مورد داوری قرار دهد، آشفتگی فکری و اخلاقی پدیدار می شود. در این نحوه ی اندیشه است که تمایز فاعل شناسا از موضوع شناسایی معنا می یابد. راه برون رفت از این وضع چیست؟ چگونه می توان مرز فاعل شناسا و موضوع شناسایی را از بین برد و بر آشفتگی روحی انسان جدید پایان داد؟ مارسل راه نجات را توسل به هنر، فلسفه و مابعدالطبیعه می داند، راهی که در آن آدمی با راز هستی همراه می شود و خود زندگی می گردد و نه ناظر بیرونی آن. این طرز تفکر که مارسل آن را اندیشه ی ثانویه می نامد، به دنبال راه حل های همگانی و تحقیق پذیر نیست بلکه صرفا با مشارکت انسان در قلمرو راز و تصدیق و شهادت به هستی زندگی و حرکت به سمت وحدت حیات، به مقصود می رسد.

اینجاست که فرق انسان جدید با انسان اصیل روشن می گردد. این واقعیت سرمدی است که به زندگی انسان، معنایی نهایی داده و بدان «وزن وجودی» می بخشد. نکته اینجاست که نمی توان به این واقعیت راز آمیز، نگاهی آفاقی و انتزاعی داشت، چرا که ذاتا نه به انتزاع می آید و نه می توان مفهوم مشخصی را برای آن در نظر گرفت و در نتیجه از این طریق به انکار در می آید. این در حالیست که وجود عشق در آدمی، نشانه ای از معشوق زوال ناپذیر است و تنها از راه مشارکت و شهادت است که می توان به آن اذعان داشت. از اینجاست که «امید» نیز معنا می یابد. حضور هستی که همان اصل پایان ناپذیر است، کسی را که زنده ی امید است، قویدل و بانشاط می دارد.

از نظر مارسل وظیفه ی فیلسوف این است که از طریق نشان دادن محدودیت های مقولات اندیشه ی اولیه(تملک، محاسبه، پیش بینی و تحقیق) و نیز از طریق اشاره به واقعیت رازآمیزی که «امید» بر آن مبتنی است، دیگران را از خطر نومیدی برهاند.

گزارش مختصر اندیشه های گابریل مارسل در کتابی با همین عنوان به قلم «سم کین» و ترجمه ی مصطفی ملکیان توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. این کتاب جلد نخست از مجموعه مجلدات «پدید آورندگان الهیات جدید» را به خود اختصاص داده است.

* معرفی کتاب از الف کتاب
برچسب‌ها: