درباره عکاسی
On Photography
سوزان سانتاگ
| سوزان سانتاگ در 16 ژانویه 1933 در نیویورک متولد شد. سانتاگ نویسنده و فیلمساز و منتقد و فعال سیاسی بود. اولین اثر جدی او با عنوان یادداشتهایی دربارۀ کمپ در 1964 منتشر شد. دربارۀ عکاسی، علیه تفسیر، بیماری بهمثابه استعاره و نظر به درد دیگران از مشهورترین کتابهای اوست. سانتاگ در جریان درگیریهای جنگ ویتنام و محاصرۀ سارایوو چندین بار به محل درگیری رفت و درباۀ آنها نوشت و سخنرانی کرد. او بهطور گسترده در باب مسائلی مانند عکاسی، فرهنگ، رسانه، ایدز و بیماری، حقوق بشر، کمونیسم و ایدئولوژی چپ نوشته است.
نام اصلی او سوزان رزنبلت بود. سانتاگ پنجساله بود که پدرش بر اثر سل درگذشت. هفت سال بعد مادرش با ناتان سانتاگ ازدواج کرد و نام خانوادگی او را بر سوزان و خواهرش گذاشتند. او در توسان آریزونا و لسآنجلس بزرگ شد و دبیرستان را در پانزده سالگی تمام کرد. او سالهای کودکی خود را در پناه کتابها گذراند. سپس در دانشگاههای برکلی و شیکاگو در رشتههای فلسفه، رماننویسی و ادبیات ادامۀ تحصیل داد. در سال 1950، هفده ساله بود که با فیلیپ ریف ازدواج کرد. این ازدواج هشت سال دوام آورد و ثمرۀ آن پسری بود به نام دیوید که بعدها ویراستار آثار مادرش شد و خود نیز به نویسندگی پرداخت. سوزان پس از این تن به ازدواج نداد.
در سال 1976 سانتاگ در 43 سالگی به سرطان پستان مبتلا شد. اما پس از گذراندن عمل جراحی گسترده و نیز انجام شیمیدرمانی به طور معجزهآسایی از خطر جست و بهبود یافت. او پس از این دو بار دیگر نیز به سرطان مبتلا شد. سر انجام در 28 دسامبر 2004 بر اثر سرطان خون در نیویورک درگذشت.
مجید اخگر
مجید اخگر در سال 1353 در کرمانشاه متولد شد. اخگر لیسانس تئاتر و فوقلیسانس سینما را از دانشکدۀ سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران گرفت. او کتابهای متعددی در زمینۀ فلسفۀ هنر و نقد و نظریۀ هنر ترجمه کرده است و تاکنون دو بار برندۀ جایزۀ کتاب فصل شده و یک بار کتابش در فهرست کتابهای شایستۀ تقدیر کتاب سال قرار گرفته است. بازیابی امر محسوس و فانی و باقی دو اثر تألیفی اخگر است و از جمله ترجمههای او میتوان به علیه تفسیر، دربارۀ عکاسی، آموزش و پرورش بازیگر در قرن بیستم، نظریۀ هنر آوانگارد، هنر و ادراک بصری و آنچه سینما هست! اشاره کرد.
| دربارۀ عکاسی، یکی از مهمترین کتابهای سوزان سانتاگ، نویسنده و ناقد فرهنگی آمریکایی است. سانتاگ عکاسی را به عنوان یکی از اصلیترین عواملی تحلیل میکند که جوامع مدرن را به «جهان تصویر» بدل ساختهاند، جهانی که در آن تصاویر و بازنماییها بر تجربهی دستاول هر چیز اولویت یافتهاند. عکاسی با قطعه قطعه کردنِ جهان مرئی، جدا کردنِ آن از زمینههای معنابخشاش در واقعیت، شگفت نُمودنِ چیزهای پیشپاافتاده و پیشپاافتاده کردنِ امور هولناک، و در یککلام «تماشایی» کردنِ چیزها یا تبدیل هر چیز به منظری برای تماشا، پیامدهای دامنهداری در نحوهی نگاه ما به جهان و به خودمان در بر داشته است. به اینترتیب، مخاطب کتاب نه فقط عکاسان یا کسانی که به شکلی تخصصی با عکاسی سروکار دارند، بلکه تمامی کسانی هستند که تحولات عمومی جامعه و فرهنگ مدرن را دنبال میکنند و در مورد آن میاندیشند. همچنین، مجید اخگر در مقالهی ضمیمهی کتاب، ضمن گفتگو با نظریهی سانتاگ، بارت، برجر و دیگران در مورد عکاسی، به تأمل در مورد پتانسیلهای تصویر فوتوگرافیک و تفاوتها و تشابهات جوهری آن با تصویر نقاشی، سینما، و البته خودِ واقعیت مرئی میپردازد.