درک و دریافت موسیقی
درک و دریافت موسیقی، با بررسی تفصیلی سبکها و گونههای مدوّن موسیقی غرب از قرون وسطا تا آغاز دهه 1990 و نیز تأملی کوتاه اما آموزنده بر برخی از گونههای موسیقی غیرغربی، مطالبی را فراهم میآورد که آگاهی از آنها برای هر علاقهمند جدّی موسیقی ضروری است. بهکارگیری واژگان و مفاهیم موسیقایی، اجتناب از تحلیلهای سلیقهای یا احساساتی، تحلیل اوضاع اجتماعی هر دوره برای درک روشن ویژگیهای سبکشناسانه موسیقی آن، خلاصهای از سرگذشت آهنگسازان مهم هر دوره و تحلیل زنده نمونههایی از آثار آنان و حتا بررسی موسیقی مردمپسند غربی با معیارهای علمی، همگی از مواردی هستند که کتاب راجر کِیمییِن را در نوع خود شاخص و ارزشمند ساختهاند. گرچه این کتاب نگرشی بسیار تخصصی به موسیقی ندارد اما شاخصترین فصلهای تاریخ موسیقی غرب، پُرکاربردترین فرمها و خلاصهای از ویژگیهای سبکهای گوناگون آن را در خود جای داده و میتواند زمینهای بسیار مناسب برای مطالعهای ژرفتر در این زمینهها فراهم آورد. شمار فراوان طرحهای شنیدنی، که لحظه به لحظه مهمترین نکتههای موسیقایی در آنها بازگو میشود، سببِ ارتباط ملموس با موسیقی و مطالب کتاب شده و خواننده را یاری میدهد تا درست بودن برداشتهایش را از مطالب کتاب محک بزند. نسخه انگلیسی این کتاب دارای نوارها یا دیسکهایی است که قطعههای موجود در طرحهای شنیدنی را شامل میشود. شماری از این آثار ــبرای نمونه، سنفونی شماره 40 موتسارت، سنفونی شماره 5 بتهوون و کنسرتوی بهار از چهار فصل ویوالدیــ را میتوان میان نوارهای کلاسیک موجود در ایران
یافت و دستیابی به بسیاری از آنها البته آسان نیست. امید است که پس از نشر کتاب امکان تکثیر این نوارهای همراه ــکه ارزش آموزشی فراوان دارندــ فراهم شود … از یاد نبریم که موسیقی تا شنیده نشود موسیقی نیست.
بخشی از کتاب
صداها هر روز گوش ما را آماج قرار میدهند، صداهایی مانند سروصدای عبور وسایل نقلیه و بوق اتومبیلها، خنده کودک، پارس سگ و ترنّم باران. از راه این صداها است که آنچه را رخ میدهد درمییابیم؛ برای برقراری ارتباط با محیط خود به صداها نیاز داریم. با گوش دادن به گفتار، فریاد و صدای خنده دیگران، آموختهایم که دریابیم آنها به چه میاندیشند و چه احساسی دارند. اما سکوت و نبود صدا نیز میتواند گویا باشد. هنگامی که هیچ صدایی در خیابان نمیشنویم، میفهمیم که اتومبیلی نمیگذرد.