آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 1
دوست داشتم 17
دوست نداشتم 0

حرکت با شماست مرکوشیو

امتیاز محصول:
(1 نفر امتیاز داده است)
دسته بندی:
هنر
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
51943
شابک:
9789644481697
نویسنده:
موضوع:
آشپزی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1390
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
115
وزن:
230 گرم
قیمت محصول:
120,000 ریال
موجود نیست
درباره حرکت با شماست مرکوشیو :

مجموعه نمایشنامه‌ای به قلم رضا قاسمی است. رضا قاسمی نمایشنامه‌نویس، نویسنده، آهنگساز و کارگردان تئاتر ایرانی‌تبار است. او در سال 1328 در اصفهان متولد شد. اولین اثرش نمایشنامه‌ی «کسوف» بود که آن را در هجده‌سالگی نوشت. دو سال بعد کسوف را به صحنه‌ی دانشگاه تهران برد. در سال 1365 ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد و تا امروز ساکن فرانسه است. او در سال‌های فعالیتش جوایز ادبی بسیاری دریافت کرده است. اولین و معروف‌ترین رمان او، «همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوب‌ها»، هم‌زمان با ایران در آمریکا منتشر شد و جایزه‌ی رمان برگزیده‌ی دهه، جایزه‌ی رمان اول از بنیاد ادبی گلشیری و تندیس ویژه‌ی رمان تحسین‌شده از مهرگان ادب را دریافت کرد.

کتاب حرکت با شماست، مرکوشیو! شامل سه نمایشنامه‌ی کوتاه است. نمایشنامه‌ی «حرکت با شماست، مرکوشیو!» که در دو پرده نوشته شده، داستان دو مرد، مرکوشیو و میرزا آقا را روایت می‌کند که در غربت به سر می‌برند. میرزا آقا دچار شک و پارانویا است. او در گذشته در یک سازمان دولتی شکنجه‌گر بوده و اکنون از جزای کارهای بدش می‌ترسد. او فکر می‌کند همسایه‌اش قصد کشتنش را دارد و این شک به‌آرامی او را به جنون می‌کشاند. نمایشنامه‌ی «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» روش روایت نویی دارد و برخی از صحنه‌ها فاقد دیالوگ هستند و تنها تصویری را ترسیم می‌کنند. آخرین نمایشنامه «کسوف» است. کسوف نمایشنامه‌ای کوتاه است که تنها دو شخصیت دارد. یکی از این دو چشمانش با دستمالی سفید و دیگری چشمانش با دستمالی سیاه بسته شده است. شخص دستمال‌سفید تلاش می‌کند دیگری را متقاعد کند که چشمانش بیناست، تنها با دستمالی سیاه بسته شده است. شخص دستمال‌سیاه اعتقاد خرافی عجیبی به دستمالش دارد و نمی‌تواند حرف او را باور کند.