همه پسران من
All My Sons
آرتور میلر
آرتور میلر، نمایشنامهنویس و نظریهپرداز برجستۀ امریکای در سال 1915 در شهر نیویورک متولد شد. این نویسنده برای قریب به شصت سال، با نوشتن نمایشنامههای بسیاری، به شخصیتی بحثبرانگیز در جامعۀ ادبی امریکای قرن بیستم تبدیل شد و نقش برجستهای در ادبیات و سینمای امریکا داشت. نمایشنامهٔ مرگ فروشنده، معروفترین اثر میلر، بارها در صحنههای مختلف اجرا شدهاست و در میان ده اثر برتر نمایشی فهرست شده است. میلردر میانۀ دهۀ پنجاه تا شصت میلادی موفق به کسب جایزۀ پولیتزر درامنویسی و بسیاری جوایز معتبر دیگر شد. این نویسنده در سال ۲۰۰۵ چشم از دنیا فروبست.
حسن ملکی
حسن ملکی متولد سال ۱۳۳۳، در تهران میباشد. او بین سالهای ۱۳۵۵ ـ ۱۳۵۹، دانشجوی کارشناسی ادبیات نمایشی (ناتمام) در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک تهران بوده است. پس از آن حسن ملکی در میانۀ ۱۳۶۱ ـ ۱۳۶۷: کارمند رسمی انتشارات انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) بوده، و به عنوان نمونهخوان و سپس سرپرست ویراستیاری و نمایهسازی مشغول به کار بوده است. وی در سال ۱۳۶۶ سرپرستی گروه پیمانکاریِ آمادهسازی (ویراستیاری، حروفچینی و نمونهخوانی، و نمایهسازی) و چاپ جدید دورهی کامل «تاریخ تمدن» ویل و آریل دورانت در همین انتشارات را به عهده داشته است. در سال ۱۳۶۸ موسس و مدیر «دفتر ویراسته» (از نخستین دفاتر خصوصی ویرایش کتاب و نشریات) و در سال ۱۳۷۰ یکی از مؤسسین مجموعۀ «نسل قلم» (چاپ مستقل بیش از ۱۰۰ مقاله از دائرهالمعارف ادبیات جهان در قطع پالتویی)؛ و در سالهای ۱۳۷۱ ـ ۱۳۹۶: موسس و مدیر «نشر تجربه» ( نخستین ناشر اختصاصی تآتر و هنرهای نمایشی) را در کارنامهی خود دارد. وی از سال ۱۳۹۶ تا کنون به ترجمه و تألیف «دانشنامۀ هنرهای نمایشی» (در دست تهیه)، سرپرستی مجموعهی «تجربههای کوتاه» در نشر چشمه (ادامه دارد)، و مجموعهی «پردهای دیگر» (۵۰ نمایش تکپردهای، پرفورمنس نمایشی، مونولوگ، و...) در نشر لاهیتا (در دست تهیه) را عهدهدار است.
| کریس: چیه؟ اگر بندازمش پشت میلهها مُرده زنده میشه؟ پس واسه چی این کار رو بکنم؟ اونجا هرکی مثل سگ رفتار میکرد با تیر میزدیمش، ولی اونجا شرافت واقعی در کار بود، برای حفظ چیزی اون کار رو میکردیم. اما اینجا؟ اینجا سرزمین سگهای بزرگه، اینجا قرار بر دوست داشتن آدمها نیست، بر خوردن آدمهاست! اصل بر اینه؛ اساس زندگی ما همین یه اصله. خب ایندفعه هم باید چند نفری کشته میشدن، و دن دیگه. دنیا اینجوریه، چطوری میتوم دقدلیش رو سر اون خالی کنم؟ معنی اینکار چی میشه؟ این رو بهش میگن باغ وحش، باغ وحش!