آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 16
در حال خواندن 0
خواندم 6
دوست داشتم 134
دوست نداشتم 1

برگ اضافی (یادداشت هایی از شرق تا غرب)

امتیاز محصول:
(32 نفر امتیاز داده‌اند)
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
121822
شابک:
9789648496987
انتشارات:
موضوع:
منصور ضابطیان سفرها خاطرات
زبان:
فارسي
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
160
طول:
21.5
عرض:
16.5
ارتفاع:
1.4
وزن:
298 گرم
قیمت محصول:
1,600,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره برگ اضافی (یادداشت هایی از شرق تا غرب):

درباره کتاب:

موضوع این کتاب یادداشت های پراکنده ای ست از مشاهدات و خاطرات منصور ضابطیان از این سو و آن سوی جهان است. «برگ اضافى» مجموعه‌ای از 33 یادداشت مختلف است که با عکس و گرافیک‌های مربوط به آن در حدود 160 صفحه از انتشارات مثلث کار شده است.

در مقدمه این کتاب آمده : ” «برگ اضافى» برخلاف دو کتاب پیشین گزارش‌هایى کامل از سفر به کشورهاى مختلف نیست. بلکه یادداشت‌هاى پراکنده‌ای‌ست از مشاهدات و خاطراتم از این‌سو و آن‌سوى جهان. اگر تصور مى‌کنید با خواندن این کتاب مى‌توانید اطلاعات کافى و وافى درباره‌ی این کشورها به‌دست بیاورید سخت در اشتباهید. این کتاب فقط خاطره‌نگارى‌هایى‌ست از یک آدم دیوانه‌ی سفر که هیچ‌چیز را به اندازه‌ی تجربه‌هاى منحصر‌به‌فرد در گوشه و کنار جهان دوست ندارد. اصلاً بگذارید این‌طور بگویم تا به حال شده به رستورانی بروید و مثلاً یک غذاى پلویى سفارش بدهید و بعد براى اینکه حسابى به خودتان حال بدهید بخواهید یک کباب برگ اضافى هم برایتان بیاورند؟اگر دو کتاب «مارک و پلو» و «مارک دوپلو» آن غذاى اصلى باشند، کتابى که در دست دارید همان «برگ اضافى» است. نوش جان! ”


بخشی از کتاب:

کنار خیابان مردی را میبینم که مقابلش دو بشکه ی پلاستیکی بزرگ است. از روی کنجکاوی سرک میکشم تا توی بشکه ها را دید بزنم. مرد که اشتیاق مرا میبیند بالا و پایین میپرد و با زبان بی زبانی میخواهد مرا تشویق کند تا از او چیزی بخرم. اما از او چه باید بخرم؟ توی بشکه ها آب است و در آب صدها ماهی کوچک خاکستری اندازه ی ماهی قرمز های عید خودمان. با خودم میگویم چقدر خنگ است و مگر نمیبیند من توریستم و توریست نه آکواریوم دارد و نه ماهی تنگ به دردش میخورد. دختر و پسر جوانی از راه میرسند و از دیدن بشکه ها هیجان زده میشوند. شروع میکنند با هم به تایلندی صحبت کردن و مثل بقیه تایلندی ها خوشحال شدن و جیغ زدن. به مرد فروشنده چیزی میگویند و او هم سری تکان میدهد. یک کیسه ی پلاستیکی بیرون میکشد و ملاقه اش را بر میدارد و کمی آب توی آن میریزد و چند ماهی هم جدا میکند و توی آن میاندازد. قاعدتا حالا باید در کیسه بسته شود. همین اتفاق هم میافتد اما قبل از آن مرد ماهی فروش یک نی توی کیسه میگذارد و دور آن را با کش محکم میکند!

برچسب‌ها: