پادشاهی کهن 1 سابریل
سابریل دختری است که در لحظات اولیۀ عمر خود، درست در بدو تولد، وارد رودخانه مرگ شده و تا نزدیک اولین دروازه نیز رفته و بازگشته، اما این ربطی به توانایی او برای عبور خود خواسته از سدّ بین مرگ و زندگی ندارد، زیرا سابریل دختر اَب هورسن، محافظ مرگ است و اما اَب هورسن گم شده است.
اساطیر و افسانه ها، پدیده های شگفت انگیزی هستند که توان بیان دور ترین مفاهیم روان شناسی را دارند و می توانند آن را به بهترین شکل بیان کنند.
در تمام افسانه ها و قصه های کهن، موجوداتی وجود دارند که چیزی میان انسان و فرشتگان هستند و دارای قدرت های ماورایی می باشند. این موجودات قدرت های خارق العاده خود را اکثراً در دوران کودکی به دست آورده اند؛ یعنی در زمانی که این قدرت برای خود آن ها نیز ناشناخته بوده.
در این گونه قصه ها با تولد فرزندی که توانایی های ناشناخته ای دارد، موجود دیگری از بین می رود، که معمولاً این فرد مادر اوست. در این صورت او در شرایطی بزرگ می شود که بر اثر آن توانایی های او رشد کرده و از آن ها برای نبرد با تیرگی و پلیدی و رشدِ روشنی و پاکی استفاده می کند.
در قسمتی از کتاب این طور آمده: «سابریل به ندرت به زندگی حقیقی در پادشاهی کهن می اندیشید و دیگر قصه های قدیمی و خاطراتی گنگ از هنگامی که همراه کوچیان در آنجا می زیست، به ذهنش هجوم می آورد. اَب هورسن افسونگری توانمند بود اما حتی او نیز....»
پیمان اسماعیلیان، مترجم این کتاب توانسته با ترجمه روان و خوب خود ارتباط مناسبی میان دنیای شگفت قصه و مخاطبان دوره معاصر آن برقرار کند.