تیستوی سبزانگشتی
تیستوی سبز انگشتی از درخشان ترین رمان های نوجوان است، به زبان های بسیاری ترجمه شده و میلیون ها دوستدار در سراسر جهان دارد. با اینکه تیستوی سبزانگشتی را رمان نوجوان می دانند اما نویسنده ی کتاب گفته بود این اثر را برای مخاطبان یک تا صدساله نوشته و آن را معجزه ی داستان نویسی اش می دانست. تیستوی سبز انگشتی درباره ی پسری خوشبخت از خانواده ای ثروتمند است که وقتی او را به مدرسه می فرستند متوجه می شوند در مدرسه خوابش می گیرد و چیزی از درس نمی فهمد. در سومین روز مدرسه، مسئولان نامه ای به والدین تیستو می نویسند و با این گفته که او با همه ی بچه ها فرق دارد، آموزش او در مدرسه را ناممکن می دانند. غم بزرگی به دل تیستو می نشیند. پدر و مادر تصمیم می گیرند آموزش او را خارج از مدرسه شروع کنند و برای یادگیری، او را به دل طبیعت بفرستند.
از فردای آن روز زندگی روی دیگرش را به تیستوی هشت ساله نشان داد. فهمید انگشتان سبزکننده دارد و هرجا رفت گل کاشت. او کودکی بود که نمی توانست نسبت به اتفاقات بد اطرافش بی تفاوت باشد، حساس و دقیق و مسئول بود و سعی کرد جهان را با انگشتان سبزکننده اش جای بهتری برای زندگی کند.