این سوی رودخانه ادر
اولین و تنها باری که پیش روانشناس رفتم. به قیمت از دست دادن دستبند مرجان سرخرنگم تمام شد و او ده سالی از من بزرگتر بود و به ماهی مرده شباهت داشت، سرد و بیصدا. حالش خیلی بد بود.
روی تخت میافتاد و تنها جمله ای که میگفت… اگر اصلاً حرفی میزد… این بود: «حتی از خودم هم خوشم نمیآد.» این همان داستانی است که میخواهم تعریف کنم؟ مطمئن نیستم. واقعاً نیستم.
این سوی رودخانهی اُدِر نوشتهی یودیت هرمان است. اولین کتاب یودیت هرمان، به نام خانهی تابستانی از سوی منتقدان «صدایی تازه در ادبیات آلمان» نامیده شد. کتاب دوم او هیچ جز ارواح نیز در چاپ اول با تیراژ صد هزار نسخه روانهی بازار شد و چون کتاب قبل، جوایز متعددی را از آن خود کرد.
مجموعهی حاضر انتخابی از داستانهای این دو کتاب است. یودیت هرمان در این داستان به زندگی مردمانی بیخیال و در عین حال آسیبپذیر، به فرصتهای از دست رفته و تنهایی گاه خود خواستهشان میپردازد. نگاه و زبان هرمان خونسرد اما مؤثر است و حسرتی نهفته در آن موج میزند.
این سوی رودخانه اُدر مجموعه داستانی از یودیت هرمان، نویسندهای آلمانی است که شیوهی نوینی از داستانگویی در ادبیات آلمانی را برگزیده است. یودیت هرمان در این مجموعه، با داستانهای «هیچ جز ارواح»، «این سوی رودخانه ادر»، «مرجانهای سرخ»، «دوربین» و «پایانِ چیزی»، به آدمهایی گسسته از گذشته و سرگشته میان هجمهی عظیمی از نشانههای مدرنیته و ماشینیسم، ناتوان از بازگشتن به دلبستگیها و روابط گذشته میپردازد.
آدمهای داستانهای یودیت هرمان بهدنبال عشق و برقراری روابط و درک یکدیگرند، هر چند که در این تلاش چندان هم موفق نباشند. یودیت هرمان جهان پیچیده انسانها را مبنا قرار میدهد تا قصه آدهایی را بگوید که اگر چه به عشق و دلبستگی نیاز دارند، اما چنان در تمام قواعد زندگی مدرن حل شدهاند که گویا دیگر راه برونرفتی برای آنها وجود ندارد. قهرمانان این مجموعه داستان، در میان ناامیدی دست و پا میزنند، اما به جهان درون خودشان وفادار میمانند یا شاید چارهای جر این ندارند.
روایتهای یودیت هرمان روایتهایی ساده از برشی از زندگی قهرمانانی است که مشخصه بارزی برای طبقه اجتماعی یا سن و سال آنان وجود ندارد، اما آنان در یک چیز مشترکاند و آن، تنهایی و ناامیدی و دست و پازدن برای تغییر این شرایط است.
یودیت هرمان به چرایی نمیپردازد، داستانهای پیچیدهای انتخاب نمیکند، بهدنبال ماجراهای شگفتانگیزی نیست، بلکه زندگی ما را به تصویر میکشد؛ یک روزمره که مصداقی جهانی دارد. مردمانی که گویا دیگر برایشان تفاوتی ندارد که چطور ادامه دهند و چطور زندگیشان به پایان برسد، آنها با حسرتی پنهان و سرخورده، تنهایی را انتخاب میکنند، گویی که توانایی تغییر شرایط را در خود نمیبینند. روایت، زبان و نگاه یودیت هرمان خونسرد است، اما بهروشنی میتوان دریافت که تنهایی انسان مدرن دغدغه اصلی در این مجموعه داستان است.
این سوی رودخانه اُدر با ترجمهی محمود حسینیزاد در نشر افق منتشر شده است.
نوشتهشده در تحریریهی نشر افق