آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 23
در حال خواندن 0
خواندم 11
دوست داشتم 115
دوست نداشتم 1

مرگ کسب و کار من است

امتیاز محصول:
(22 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
45967
شابک:
9789646174313
نویسنده:
انتشارات:
موضوع:
رمان خارجی
زبان:
فارسی
سال انتشار:
1399
جلد:
شمیز
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
464
شماره چاپ:
14
طول:
21
عرض:
14.8
وزن:
557 گرم
قیمت محصول:
2,950,000 ریال
افزودن به سبد خرید
افزودن
درباره مرگ کسب و کار من است :

در ابتدای داستان وارد فضای کودکی لانگ می‌شویم که چگونه با پدری سخت‌گیر و منضبط او بسیار فرمان‌پذیر و مطیع تربیت شد. پدری بسیار مذهبی که او را نذر کلیسا کرده بود اما رودلف همیشه در قلب خود عمویش را که یک افسر بود می‌ستود. آرزوی او این بود که مانند عموی خود فردی نظامی شود اما آن را غیر ممکن می‌دید تا زمانی که واقعه‌ای کوچک مسیر زندگی او را تغییر داد.
. آن واقعه سبب اندوه عمیق او و از دست دادن ایمانش شد. و خلایی عمیق در وجود او بوجود آورد.
او در سن 16 سالگی با فرار از خانه به ارتش ملحق شد و با وجود سن کمش به کمک اطاعت محض و انضباط زیاد مدارج ترقی را طی کرد. به همین ترتیب او قسمت اعظم زندگیش را در جنگ صرف کرد(جنگ جهانی اول) پس از اتمام جنگ او مدتی را به کارگری مشغول بود تا زمانی که به حزب نازی پیوست. . او ماموریت‌های مختلفی را به عهده گرفت ، و به دلیل قتل معلمی به دستور حزب چند سال از عمر خویش را در زندان س‍‍‍‍‍‍پری کرد. پس از آزادی او هم چنان به فعالیت‌های خود برای حزب ادامه داد. او را برای کار در مزرعه‌ای گماردند. او توانست با آباد کردن مزرعه در زمان کوتاه قدرت تشکیلات دهی بالای خود را نشان دهد. تا زمانی که او را به ریاست اردوگاه آشویتز منصوب کردند و … . در حقیقت این کتاب زندگی نامه یک جلاد مدرن است، و چارچوب زمانی آن وقایع تاریخی مسلمی است که در نیمه اول قرن حاضر بر اروپا گذشته. و سوای آنچه به صورت وقایع خانوادگی و برخوردهای شخصی قهرمان داستان عنوان شده هیچ چیز ان ساخته و پرداخته خیال بافی نیست؛ هر چند این وقایع فرضی نیز ـنچنان واقعی می نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتی در زندگی خصوصی پاره ای از جنایتکاران نازی بنا نهاده باشد…

 

وقتی سر بلند می کردم ، شیطان را رو به رویم می دیدم که تو نخ من بود . دیگر ازش نمی ترسیدم و نگاهش را با نگاه جواب می دادم . موی خرمائی و چشم سیاه داشت . از ریختش بدسگالی می بارید . مو به مو به فرانسوی ها می ماند .

در آغاز کتاب مرگ کسب و کار من است می خوانیم

یادداشتى از مترجم

 قدمه‌ى این کتاب مى‌توانست فرصتى طلایى باشد براى بررسى نکاتِم فراوانى در بابِ توتالیتریسم  و فاشیسم. افسوس که تنگىِ وقت و مجالِ کم، بهره‌جویى از چنین فرصتِ مغتنمى را مانع شد. معذلک درباره‌ى خودِ کتاب ایضاحِ یکى دو نکته سخت لازم به نظر مى‌رسد، هرچند که به اجمال. در حقیقت این کتاب زندگى‌نامه‌ى یک جلادِ مدرن است، و چارچوبِ زمانى آن وقایعِ تاریخى مسلمى است که در نیمه‌ى اولِ قرن حاضر  بر اروپا گذشته. و سواى آنچه به صورت وقایع خانواده‌گى و برخوردهاى شخصى قهرمانِ داستان عنوان شده هیچ‌چیزِ آن ساخته و پرداخته‌ى خیال‌بافى نیست؛ هرچند این وقایعِ فرضى نیز آنچنان واقعى مى‌نماید که محتمل است نویسنده، اساس آن را بر تحقیقاتى در زنده‌گى خصوصى پاره‌یى از جنایتکارانِ نازى بنا نهاده باشد. ـ سال‌ها پس از انتشارِ کتاب، نویسنده در مصاحبه‌یى با خبرنگار مجله‌ى ادبى (Litterature Magasine) تأسف مى‌خورد که چرا براین اثرِ خویش مقدمه‌یى ننوشته نکاتى از حقایق آن را متذکر نشده است. در واقع قهرمان کتاب که رودلف لانگ نامیده شده دقیقآ کسى جز رودلف فرانتس هوس Rudolf. F. Hoess نیست . در باب این شخص در کتابِ ویلیام شایرر William L. Shirer ـ که دقیق‌ترین تاریخ رایشِ سوم را ارائه کرده است  ـ مى‌خوانیم که بازرسِ اردوگاه‌هاى کارِ اجبارى به هیملر Henrish Himmler گزارش داد «براى ایجاد یک اردوى قرنطینه‌ى جدید، در حوالى آوش‌ویتس Aush witz محل بسیار مناسبى یافته است». و در همین احوال، مدیرانِ تراستِ عظیم آلمانى اى. گ. فاربن G. Farben نیز که براى تأسیساتِ جدیدِ خود به قصد تهیه‌ى لاستیکِ مصنوعى و استخراجِ نفت از زغالِ سنگ در جست‌وجوى محلِ مناسبى بود طى گزارشى همین نقطه را «محلى» اعلام کرد که «براى منظور ما جان مى‌دهد»! ـ مفهومِ ثالث این دو گزارش آن بود که با ایجادِ اردوگاهِ اسیران در جوارِ این تأسیسات، مى‌توان براى صنایعِ مورد نیازِ ارتشِ آلمان، از یهودیان و اسیرانِ جنگى همچون برده‌گانِ قرونِ وسطا کار کشید! ـ و لاجرم، بى‌درنگ دسته‌یى از برگزیده‌ى اوباشانِ اس.اس. براى ایجادِ اردوگاهِ جدیدِ کارِ اجبارى به آوش‌ویتس اعزام شد که یوزف کرامر Josef Kramer و رودلف فرانتس هوس نیز در آن میان بودند. ــ آنگاه شایرر درباره‌ى این دو مى‌نویسد که : … کرامر را، انگلیسى‌ها «جانور بلزن» Beast of Belsen مى‌خواندند. و هوس قاتل محکوم به اعدامى بود که پنج سال زندان کشیده بود. این شخص در تمام سال‌هاى عمرِ خویش یا زندانى بود یا زندان‌بان… وى که به سال ۱۹۴۶ در دادگاهِنورن‌برگ Nurnberg به جرم نظارت بر سر به نیست کردن دو میلیون و نیم انسان به دار آویخته شد در سراسرِ مدت محاکمه‌ى خویش لاف‌زنان از اعمالى که کرده بود بر خود مى‌بالید! ]این دو میلیون و نیم قربانى به جز آن نیم میلیون نفرى بود که در آوش‌ویتس رها شدند تا به خودى خود از گرسنه‌گى تلف شوند!

 

برچسب‌ها: