آیا کتاب را خوانده‌اید؟
آیا کتاب را خوانده‌اید؟
می‌خواهم بخوانم
می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن
در حال خواندن
خواندم
خواندم
می‌خواهم بخوانم می‌خواهم بخوانم
در حال خواندن در حال خواندن
خواندم خواندم
آیا کتاب را دوست داشتید؟
آیا کتاب را دوست داشتید؟
دوست داشتم
دوست داشتم
دوست نداشتم
دوست نداشتم
دوست داشتم دوست داشتم
دوست نداشتم دوست نداشتم
می‌خواهم بخوانم 0
در حال خواندن 0
خواندم 0
دوست داشتم 8
دوست نداشتم 0

فقیرها و چند داستان دیگر

امتیاز محصول:
(2 نفر امتیاز داده‌اند)
دسته بندی:
داستان جهان
ویژگی‌های محصول:
کد کالا:
44353
شابک:
9789640013687
انتشارات:
موضوع:
داستان های مجاری قرن 20
زبان:
فارسي
سال انتشار:
1390
جلد:
نرم
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
116
شماره چاپ:
3
طول:
21.2
عرض:
14
ارتفاع:
0.6
وزن:
135 گرم
قیمت محصول:
80,000 ریال
موجود نیست
درباره فقیرها و چند داستان دیگر:
درباره کتاب:

فقیرها و چند داستان دیگر: فقیرها و چند داستان دیگر اثری است از «ژیگموند موریتس» که «محمد تفضلی» ترجمه آن را انجام داده است. فقیرها دارای 6 داستان با نام های، «هفت شاهی»، «فاجعه»، «آخور چوبی»، «یک بار سیرشدن»، « تحصیل مجانی در دبیرستان» و «فقیرها» است. تفضلی در مقدمه خود چنین آورده است: "ژیگموند مورتیس بزرگ ترین نویسنده مجارستان است که در نیمه اول قرن ما زندگی کرد. در سال 1879 در یک خانواده دهقان در یکی از دهات های کوچک مجارستان متولد شد، پدرش دهقان کوچکی بود که زمین مختصری داشت و با همت و غیرت زندگی می کرد. زیگموند نه تنها با محیط ده خود و با دنیای فقیر و محدود روستاییان اشنایی زیاد کرد بلکه چون زندگی پرماجرایی داشت، توانست با قشرهای مختلف اجتماهی به خوبی آشنا شود و در آثار فراوان خود قیافه های مختلف مردم را منعکس سازد، به همین جهت ژیگموند موریتس از نوع نویسندگانی شبیه «شکسپیر» در انگلستان، «بالزاک» در فرانسه و «گورکی» در شوروی می باشد که آثارشان جلوه گاه نمونه های مختلف مردم زمان خودشان شده است." فقیرها عنوان داستان پایانی این مجموعه است که بخشی از آن در ذیل این مطلب آمده است: " دو مرد فقیر در کنار بالایی مزرعه زمین را می کندند، هر دو، بیل به دست پهلو به پهلوی هم کار می کردند، پیرمرد پیوسته حرف می زد و جوان آنقدر بی حال بود که هر وقت پیر مرد با پرحرفی های بیهوده اش اسباب زحمت او می شد مثل اینکه دیگر نمی تواند کار کند دست از کار می کشید. کارگز جوان، مرد نیرومندی بود، موهای سیاهی داشت، لباس کهنه قهوه ای رنگی پوشیده بود، یک پوتین سربازی به پا و یک کلاه خیلی کهنه سربازی به سر داشت، از کلاه هایی که به جز بر سر سربازیهای خیلی خسته و بی رمق دیده نمی شود، سربازهایی که گاهی در کوجه ها به چشم می خورند که پس از ده، پانزده یا بیست ماه که در جبهه جنگ در خندق ها گذرانده اند خود را بی راده و ناتوان می کشانند.